افشاگری علیه انجمن نجات و مزدوران اطلاعات:ایرج صالی وشبانی واسکاردی، از پاسداری وشهادت دروغین تا خیانت آشکار در خدمت جنگافروزی خامنهای
مزدوران انجمن نجات مانند ایرج صالحی وشبانی واسکاردی دست در دست پتسداران واطلاعاتی ها این بار در جنگ افروزی
مقدمه
در روزگاری که آتش جنگ، سیاستهای توسعهطلبانه و جاهطلبیهای هستهای رژیم خامنهای سراسر منطقه را فراگرفته و خود ایران در آستانه فروپاشی زیر بار هزینههای این بحران قرار گرفته، مزدوران کهنهکار و شناختهشدهی وزارت اطلاعات همچون ایرج صالحی، هادی شبانی و محمدرضا گلی اسکاردی، دوباره مأموریت گرفتهاند تا جنگ روانی علیه مجاهدین خلق، مقاومت ایران و خانوادههای صدیق آنان را داغ کنند.
این جنگ روانی البته چیز جدیدی نیست. از دههها پیش، رژیم ولایت فقیه با راهاندازی انجمن نجات در پوشش دروغین «خانواده»، پلتفرمهایی برای زبالهپراکنی اطلاعاتی، جعل و تبلیغات سیاه علیه مجاهدین خلق فراهم کرده است. اما این بار، موضوع فراتر از جعل خاطره و دروغسازی خانوادگی است؛ این بار آنان مستقیماً در صف مدافعان جنگ و بمباندازان به مردم ایران ایستادهاند.
تحلیل محتوا و هدفگذاریهای مزدور ایرج صالحی
در مطلبی که اخیراً توسط ایرج صالحی منتشر شده، با وقاحتی شگفتانگیز، سران مجاهدین خلق متهم به «زمینهسازی حمله اسرائیل به ایران» شدهاند. او مدعی است که مجاهدین با افشاگریها و کنفرانسهای بینالمللی علیه برنامه هستهای رژیم، زمینه را برای تجاوز و «کشتار مردم ایران» فراهم کردهاند. این ادعا در حالی مطرح میشود که تمام دنیا میدانند برنامه مخفیانه و مشکوک خامنهای برای تولید سلاح هستهای، نهتنها عامل بیثباتی منطقه، بلکه عامل اصلی فلاکت اقتصادی و سیاسی مردم ایران است.
آیا «مردم ایران» همانهایی نیستند که در خیابانها، در برابر سرکوب و فساد پاسداران ایستادهاند؟ آیا همین دانشجویان، معلمان، بازنشستگان، کارگران، و کانونهای شورشی نیستند که علیه این رژیم فریاد میزنند؟ پس «کشتار مردم» را چه کسی سازماندهی میکند؟ مجاهدین خلق یا رژیمی که فرزندان مردم را در دهه ۶۰ به جوخه اعدام سپرد و امروز در نطنز و پارچین و کرمانشاه، آنان را بهقیمت بمب اتم، گوشت دم توپ کرده است؟
ایرج صالحی که روزی در سایه پاسداران امنیتی استان مازندران قلم میزد، حالا در شرایط بحران، دوباره برای «التیام داغ دل خامنهای» دست بهکار شده است. مزدوران اطلاعات حالا باید هم بنویسند، هم فحاشی کنند، هم دروغ ببافند، تا شاید چیزی از استخوانهای ولیفقیه به آنها برسد و بتوانند چند صباحی دیگر در پستوی «انجمن نجات» زنده بمانند.
از نتانیاهو گفتند، اما از خامنهای نگفتند!
بامزه آنکه مزدوران اطلاعاتی از «همکاری مجاهدین با اسرائیل» مینویسند، اما نمیگویند که خامنهای چگونه غزه را برای بقای رژیم خود قربانی کرد، چگونه از پول ملت ایران برای حزبالله و حوثیها سرمایهگذاری کرد، و چگونه مذاکرات اتمی را به ابزار قدرتطلبی و باجخواهی بدل ساخت. برای این مزدوران، حمله اسرائیل فاجعه است، اما بمبگذاری خامنهای در سفارتخانهها، انفجار در آرژانتین، و حمایت از طالبان، افتخار است!
جمعبندی:
چرا این فحاشیها شدت گرفته است؟
دروغپراکنی و جنگ روانی امثال صالحی، شبانی، گلی اسکاردی و دیگر مأموران انجمن نجات، نشانهی واضحی از وحشت رژیم و وزارت اطلاعات از خط مقاومت و سازمان مجاهدین خلق است. در شرایطی که جهان، برنامه هستهای رژیم را یک تهدید جهانی میداند، و حملات نظامی در حال انهدام زیرساختهای نظامی و هستهای خامنهای است، تنها امید ولیفقیه، همین بازوهای جنگ روانی و پروپاگاندای داخلی است.
اما یک چیز روشن است:
تاریخ از این مزدوران با نام خیانت یاد خواهد کرد. نه بهخاطر اینکه دروغ نوشتند، بلکه بهخاطر اینکه در روزگار فروریزی یک دیکتاتوری، در کنار خونریزان ایستادند و علیه ملت خود نوشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر