۱۵ خرداد؛ «۱۵ خرداد؛ گور رفرمیسم، زایش خروش» یا بعبارتی دیگرشورش بیرهبر، بستر تولد رهبری نوین با تشکیلاتی آرمانی و پولادین
مقدمه: ۱۵ خرداد – شکستن سکوت، آغاز خروش
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، اگرچه به ظاهر با دستگیری خمینی و واکنش مردمی علیه آن رقم خورد، اما در عمق تاریخی، انفجار خشم مردمی بود که از دههها دیکتاتوری، خیانت، و سکوت بهجان آمده بودند.
در بحبوحه عقبنشینی اصلاحطلبان، سازشکاری ملیگرایان، و ارتجاع مذهبی، این قیام نشان داد که مردم دیگر با وعده رفرم و نصیحت دربار و آمریکا، از میدان خارج نمیشوند.
این قیام نقطه پایان رفرمیسم و آغاز مرحلهای بود که تنها راه را در مبارزه قهرآمیز برای سرنگونی دیکتاتوری میدید.
جمعبندی: از شکست اصلاحات تا تولد نسل مجاهد و فدایی
پس از سرکوب خونین قیام ۱۵ خرداد، شاه خود نقطه پایانی بر مبارزات مسالمتآمیز و پارلمانتاریستی نهاد.
اما شکست این مسیر، زمینهساز تولد مسیری نوین شد:
نه بازگشت به عقب، نه امید به اصلاح، بلکه تولد جنبشی که با ایدئولوژی روشن، سازماندهی انقلابی و فداکاری حرفهای به میدان آمد.
در همین بستر تاریخی، محمد حنیفنژاد، اصغر بدیعزادگان و سعید محسن، از دل این خاکستر، سازمان مجاهدین خلق ایران را بنا نهادند؛ جنبشی که فداییان نیز همسنگر آن در نبرد مسلحانه با شاه شدند.
اگر این نسل پاکباز بهدست ساواک شاه و خیانتکاران مذهبی و تودهایها سرکوب نمیشدند، هرگز فرصت به ارتجاع آخوندی و خمینی نمیرسید.
قیام ۱۵ خرداد نه آغاز خمینی، بلکه گور رفرمیسم و زایش نسل شورش بود.
و آن نسل، میراثدار اصلی آن خروش، همانهایی بودند که بعدتر از اوین، قزلقلعه، سیاهکل و سپس جنگلهای شمال، خیپوست و دالخانی، تا کردستان وسیستان بلوچستان وتا ارتش آزادی، خون دادند و با کانونهای شورشی راه گشودندوادامه دادند ومیدهند.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر