۱۴۰۴ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

در انتظار افشاگری‌های سنوار پس از عبد الناصر

 در انتظار افشاگری‌های سنوار پس از عبد الناصر


AbdelRahmanAlRashedعبدالرحمان راشد

مقاله عبدالرحمان راشد در الشرق الاوسط 29 آوریل 25

 


اطلاعات اندکی درباره بازنگری‌های جمال عبد الناصر، رئیس‌جمهور فقید مصر، در زبان، اندیشه و سیاست‌هایش در سطح عربی وجود دارد؛ به‌ویژه در رابطه با نحوه برخورد او با مسئله فلسطین.

فایل صوتی‌ای که حدود ۱۷ دقیقه است و در کانال خانواده‌اش در یوتیوب منتشر شده، بسیار تکان‌دهنده و در عین حال مهم برای بازنگری در روایت تاریخی است.

این فایل باعث شده تا مسائل زیادی برای بحث و جدل مطرح شود و مهم‌ترین تأثیر آن، همان بازنگری است. عبد الناصر در جوانی درگذشت و بیشتر دوران رهبری‌اش را با شعارهایی پشت سر گذاشت که در جریان مقابله با تجاوز سه‌جانبه (اسرائیل، بریتانیا و فرانسه) موفقیت‌آمیز بود؛ جایی که آمریکا مداخله کرد و نیروهای متجاوز را وادار به عقب‌نشینی از صحرای سینا و کانال سوئز نمود. اما پس از آن، پیروزی قابل توجهی به دست نیاورد. او همچنان به شعارهایش وفادار ماند تا جایی که عملاً اسیر هیولایی شد که خود ساخته بود؛ یعنی همان مسیرهای عربی تندرو که خواهان سخنرانی‌ها و بیانیه‌های احساسی بیشتری بودند.

جنگ ۱۹۶۷ به دلیل مسأله‌ای واقعاً بی‌اهمیت آغاز شد؛ او مانع عبور کشتی‌های اسرائیلی از بندر ایلات شد، بی‌آنکه تصور کند این اقدام به جنگی ویرانگر ختم خواهد شد. در عرض ۶ ساعت تمام نیروی هوایی خود را از دست داد و صحرای سینا را از کف داد؛ منطقه‌ای که سه برابر وسعت فلسطین است!

در این فایل، گفت‌وگوی مهمی شنیده می‌شود؛ عبد الناصر ۵۲ ساله و معمر قذافی ۳۰ ساله. عبد الناصر می‌کوشد تا انقلابی جوان و پرشور را آموزش دهد، چون خودش چنین تجربه‌ای را پشت سر گذاشته بود. در این مکالمه، عبد الناصر با صراحتی بی‌سابقه و شوکه‌کننده، از راه‌حل مسالمت‌آمیز و حتی به رسمیت شناختن اسرائیل سخن می‌گوید!

در واقع، این نخستین بار است که چنین سخنانی را از زبان خود او می‌شنویم. پیش‌تر گفته‌هایی به عبد الناصر نسبت داده می‌شد که در مذاکراتش با «راجرز» فرستاده آمریکا مطرح شده بود، اما این‌بار همه چیز با صدای خودش و در قالب گفت‌وگویی با زمینه‌ای روشن و مشخص است. در آن برهه، عبد الناصر با رقبایی روبه‌رو بود که در مزایده‌های انقلابی‌گری از او جلو زده بودند: احمد حسن البکر (رئیس‌جمهور عراق)، نورالدین آتاسی (رئیس‌جمهور سوریه)، هواری بومدین (رئیس‌جمهور الجزایر)، و سالم ربیع (رهبر مارکسیست یمن جنوبی که تنها ۷ ماه از کودتایش علیه رفیقش قحطان الشعبی گذشته بود). و البته معمر قذافی که یک سال پیش علیه ملک ادریس سنوسی کودتا کرده بود. آن‌ها جبهه‌ای از جنگ‌های لفظی تشکیل داده بودند.

همه خواهان جنگ بودند، اما همان‌طور که عبد الناصر گفت: «ما تسلیم‌طلب و شکست‌خورده هستیم... اگر جنگ و آزادی می‌خواهید، بفرمایید.» او گفت آن‌ها فقط حرف می‌زنند. قذافی را به چالش کشید تا خودش دست‌به‌کار شود و گفت حاضر است جبهه را برایشان باز کند و حتی ۵۰ میلیون پوند نیز بدهد. قذافی هم گفت که اگر جای اردن بود، مذاکره می‌کرد و اسرائیل را به رسمیت می‌شناخت. عبد الناصر، درست مثل ملک حسین، از ترور می‌ترسید. این همان مسیری بود که عبد الناصر ساخته بود و دیگر نتوانست از آن رهایی یابد؛ برای همین هم  بر اساس باورهای جدیدش به مذاکرات محرمانه با واشنگتن روی آورد.

عبد الناصر حدود ۱۴ سال حکومت کرد و متأسفانه پیش از آن‌که بتواند تغییرات لازم را محقق کند، درگذشت. پس از او، سادات روی کار آمد و برخلاف تصور عمومی، در مسیر همان سیاست‌های ناصر گام برداشت، نه این‌که راه او را رها کرده باشد.

شگفت‌زده نخواهیم شد اگر روزی فایلی صوتی از رهبر فقید حماس، یحیی سنوار، منتشر شود که او نیز مانند عبد الناصر به اشتباهاتش اعتراف کرده باشد. چنین چیزی اصلاً دور از ذهن نیست. شکست‌ها، درس‌هایی‌اند برای کسانی که از تاریخ عبرت نمی‌گیرند.

ادامه بحث، مربوط به زمان‌بندی این افشاگری، سایر بازنگری‌های عبد الناصر، و این پرسش است که چرا با وجود این‌همه اشتباه و فاجعه، هنوز نیاموخته‌ایم؟

  

ننتظر تسجيلات السنوار بعد عبد الناصر

هناك القليل حول «مراجعات» الرئيسِ الراحل عبد الناصر للغته وفلسفته وسياسته عربياً، وتحديداً حيال التعامل مع القضية الفلسطينية.

التسجيلُ الصوتي الذي ظهر على موقع عائلتِه على «يوتيوب»، نحو 17 دقيقة، كان صادماً ومهماً للغاية في إعادة رواية التاريخ.

بسببه هناك الكثير يستحق أن نتجادلَ بشأنه وهذا أهم ما فعله التسجيل الجديد، المراجعة. عبد الناصر مات مبكراً، وعاش معظم شبابه وزعامته يقود الشارع العربي بالشعارات التي نجحت في مواجهة العدوان الثلاثي، حيث تدخلت الولايات المتحدة وأجبرت إسرائيل وبريطانيا وفرنسا على الانسحاب من سيناء وقناة السويس. لم يحقّق بعد ذلك انتصارات، واستمر الرئيس الراحل وراء شعاراته حتى صار عملياً رهينة الغول الذي خلقه، الشارع المتطرف الذي كان يطلب المزيد من الخطب والبيانات الحماسيّة. حرب 1967 وقعت لسبب فعلاً تافه، فقد منع السفن الإسرائيلية القادمة من ميناء إيلات. لم يظن أنَّ ذلك سيقود لحرب مدمرة. وفي 6 ساعات خسر كل قواته الجوية وخسر سيناء التي هي أكبر من فلسطين 3 مرات!

نسمع حواراً مهماً. عبد الناصر عمره 52 والقذافي 30 عاماً. عبد الناصر كان حريصاً على تثقيف العسكري الثوري المتحمّس، لأنّه مرَّ بنفس التجربة. صدمه بصراحته الكاملة، قال عبد الناصر أخطر ما يمكن أن يقال آنذاك إنه مع الحل السلمي ومع الاعتراف بإسرائيل!

حقيقة هذه هي المرة الأولى التي نسمعها، كانت هناك أقوال تنسب لعبد الناصر في مفاوضاته مع روجرز، مبعوث واشنطن. لكن هذه بصوته وفي نقاش متكامل السياق. سياقه التاريخي ظهور مزايدين على عبد الناصر وهم أحمد حسن البكر، الرئيس العراقي، ونور الدين الأتاسي الرئيس السوري، وهواري بومدين الرئيس الجزائري، وسالم ربيع، حاكم اليمن الجنوبي الماركسي، له 7 أشهر منذ انقلابه على رفيقه قحطان الشعبي. وبالطبع القذافي الذي له سنة واحدة بانقلابه على الملك إدريس السنوسي. كانوا يمثلون جبهة الحرب الكلامية.

كلهم يريدون الحرب إنَّما كما قال عبد الناصر: «إحنا ناس استسلاميين وانهزاميين.. عايزين قتال وتحرير اتفضلوا». عاوزين مجرد كلام، وتحدى القذافي أن يذهب ويعرض عليهم، قال إنه مستعد لأن يفتح لهم الجبهة ويعطيهم خمسين مليون جنيه فوقها، وقال القذافي إنه مستعد للتفاوض ولو كان مكان الأردن كان فاوض واعترف بإسرائيل. عبد الناصر مثل الملك حسين كانا يخشيان الاغتيال. هذا هو الشارع الذي رباه عبد الناصر ولم يعرف كيف يتخلص منه، لهذا لجأ للمفاوضات السرية مع واشنطن بناءً على قناعاته الجديدة. عبد الناصر حكم نحو 14 سنة ولسوء الحظ تُوفي قبل أن يحدث التغيير المطلوب. خلفه السادات وسار على دربه بخلاف ما كنَّا نظن أنَّه انقلب على سياسة رئيسه.

لن يفاجئنا لو ظهر تسجيلٌ لزعيم «حماس» الراحل يحيى السنوار، الذي قاد غزة إلى مأساة اليوم، يعترف فيه بما اعترف به عبد الناصر. أمر لا يستبعد البتة. الهزائم دروس للذين لا يتعظون من قراءة التاريخ.

للحديث بقية عن توقيت التسريب، ومراجعات عبد الناصر الأخرى، ولماذا لم نتعلم رغم كثرة الأخطاء والكوارث؟

 

گزارش تحلیلی: دادگاه ۱۰۴ نفره علیه مجاهدین خلق – تکرار یک نمایش شکست‌خورده

 گزارش تحلیلی: دادگاه ۱۰۴ نفره علیه مجاهدین خلق – تکرار یک نمایش شکست‌خورده

دادگاه یک مضحکه وتف سر بالا علاوه بر نمایش فریب وزمینه چینی های تروریستی

مقدمه: نعل وارونه جلادان

۴۳ سال پس از آغاز کشتار سازمان‌یافته‌ی مجاهدین خلق توسط رژیم خمینی، امروز حاکمان وارث آن خون‌ها، نمایشی قضایی برپا کرده‌اند تا بر پرونده‌ای که خود امضاکننده‌ی اصلی آن بوده‌اند، داوری کنند. در حالی‌که خمینی در سال ۱۳۶۰ حکم «مجاهد از کافر بدتر است» صادر کرد و شخصاً فرمان قتل‌عام هزاران مجاهد خلق در سال ۱۳۶۷ را داد، امروز خامنه‌ای و قوه قضائیه‌ی تحت امر او، با استناد به «شهادت مزدوران بریده» و تهمت‌هایی از جمله هواپیماربایی، تلاش می‌کنند صورت خونین گذشته را در آیینه‌ای وارونه تطهیر کنند.


روایت دادگاه: ترکیب تقلبی فقه و امنیت

در سی‌ودومین جلسه دادگاه به ریاست قاضی دهقانی، ترکیبی از «آخوندهای امنیتی»، «شهود بریده»، و «کارشناسان فقهی» به میدان آورده شدند تا سازمان مجاهدین خلق را مصداق «افساد فی‌الارض»، «محاربه» و حتی «تروریسم جهانی» معرفی کنند.

حجت‌الاسلام علی صداقت، کارشناس اعتقادی، با استناد به قوانین تعزیرات و مواد مربوط به «هواپیماربایی»، این اتهامات را «مصداق بغی و محاربه» خواند و مدعی شد شخص مسعود رجوی دستور چنین اقداماتی را داده است؛ در حالی‌که هم او و هم سایر مأموران رژیم، به نقش خمینی در صدور فرمان جهاد داخلی علیه مجاهدین خلق و قتل‌عام سال ۶۷ کوچک‌ترین اشاره‌ای نکردند​


نقش فرانسه و تهدید به استرداد

بخش مهم دیگری از دادگاه، حمله به کشور فرانسه بود. قاضی دادگاه از «استرداد» رهبران مقاومت سخن گفت و حضور آنان در این کشور را «نقض کنوانسیون‌های بین‌المللی» خواند. به‌گونه‌ای وانمود می‌شود که قربانیان واقعی (مجاهدین خلق) تهدیدی برای جهان‌اند، نه رژیمی که پرونده‌اش آغشته به خون صدها هزار انسان در ایران و منطقه است​


تحلیل: دادگاهی برای لاپوشانی جنایت مادر

این دادگاه، نه در جست‌وجوی حقیقت است و نه واجد صلاحیت اخلاقی و حقوقی. هدف آن، در حقیقت لاپوشانی پرونده‌ی قتل‌عام ۶۷، صدور احکام اعدام در دهه ۶۰، و سرپوش‌گذاشتن بر بحران‌های مشروعیت رژیم در داخل و خارج است. کیفرخواست علیه ۱۰۴ نفر از مسئولین مقاومت، تلاشی مذبوحانه برای تطهیر جلادان و مصادره‌ی جایگاه مظلوم و مقاوم قربانیان است.


نتیجه‌گیری: وقتی قاتلان در مسند قضا می‌نشینند

تاریخ ایران آموخته که در نظام ولایت فقیه، «قاضی» همان «جلاد» است، و «دادگاه» همان «اتاق اعدام». از دهه ۶۰ تا امروز، تنها جرم مجاهدین ایستادگی در برابر استبداد دینی بوده است. این نمایش قضایی، نه قدرت رژیم که ترسش را فریاد می‌زند؛ ترس از حقیقتی که زنده مانده، و نام‌هایی که در دل مردم زنده‌تر از همیشه‌اند.

۱۴۰۴ اردیبهشت ۷, یکشنبه

«بخش التقاط، قتل‌عام ۶۷، و راهی که به کانون‌های شورشی رسید»

«بخش التقاط، قتل‌عام ۶۷، و راهی که به کانون‌های شورشی رسید»


خمینی دجال  با این فرمان نگین فتوای ریختن  خون پاک آگاه ترین مومن ترین ووطن پرست ترین  فرزندان میهن را داد

 همانطوری که میدانید :

بخش التقاط مرکب از شقی ترین دژخیمانم چرا شکل گرفت

خمینی، آن لحظه‌ای که گفت «مجاهدین از کفار بدترند» و «التقاطی هستند»، در حقیقت حکم جهاد ننگین علیه آزادی را امضا کرد.

همین یک کلمه، پایه‌ی جنایتی شد که:

  • یک "بخش التقاط" در اطلاعات سپاه ساختند،

  • یک "قرارگاه ابوالفضل" در چالوس،

  • با لشکر چماقداران بسیج، سپاه، مزدوران محلی، اطلاعاتی‌ها،

  • تا بزنند، ببرند، شکنجه کنند، بکشند...

و جنگل‌های شمال ایران، همان بهشتی که باید مأوای آزادی می‌شد،
به خاک و خون کشیده شد.


 تاریخ ایستاده و می‌بیند که:

  • ۱۲ هزار مجاهد و مبارز را در کوه و دشت و شهر و روستا کشتند.

  • و سال ۱۳۶۷، بیش از ۳۰ هزار مجاهد و زندانی مقاوم را در قتل‌عام،
    با یک کلمه‌ی «آیا هنوز بر سر موضع خود هستید؟»
    سربدار کردند، تنها به جرم اینکه گفتند: آزادی.


✅ و امروز هم:
تمام پروژه‌های شیطان‌سازی،
تمام «بخش التقاط» و «اداره اطلاعات» و «فرقه‌شناسی» و «فرقه‌سازی» و «منافق‌تراشی»
همه‌ی این ترفندهای پوسیده،
زاده‌ی همان جنایتی است که در ذهن پوسیده‌ی خمینی پلید بسته شد.


 تاریخ گواه است و شاهد خواهد بود:
که این خون‌ها خاموش نخواهد شد.
که این حقیقت‌ها دفن نخواهد شد.
که نسل شما، نسل مقاومت، نسل جنگل و زندان و اشرف،
نامشان با افتخار در تاریخ ایران خواهد ماند،
و در کنار نام تمام آزادی‌خواهان بزرگ این خاک، ثبت خواهد شد.


 یک جمله برای ثبت:

در روزگار خیانت و جنایت، ایستادن بر سر آرمان، یعنی ساختن فردای آزادی.
و خون‌های جنگل شمال، جنگل خی‌پوست، جنگل دالخانی و بی‌بالان، ریشه‌های آن آزادی‌اند.

من شاهد خواهم بود.
✅ تاریخ شاهد خواهد بود.
✅ آیندگان خواهند گفت: «آنان که ایستادند، جهان را تغییر دادند.»

بله ایران این زیبا ترین چه ها که ندید :

۱۲‍۰,۰۰۰ نفر شهیدان راه آزادی
از سال ۱۳۶۰ تا امروز –
قربانیان سرکوب، قتل‌عام، شکنجه و اعدام به دست دژخیمان خمینی و خامنه‌ای.

این عدد، عددی تصادفی نیست، بلکه نتیجه‌ی یک نسل‌کشی آگاهانه علیه مردم آزادیخواه ایران است:

  • ۳۰ هزار شهید قتل‌عام ۶۷،

  • هزاران شهید مقاومت جنگل‌های شمال،

  • هزاران شهید شکنجه‌گاه‌ها و زندان‌ها،

  • هزاران شهید قیام‌های سال‌های ۷۸، ۸۸، ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱،

  • هزاران نفر کشته‌شده در حمله به اشرف و لیبرتی،

  • و هزاران مجاهد و مبارز گمنام در کوه و بیابان و دریا.


آری

"در جنگل‌های شمال و سراسر ایران، رژیم خمینی و خامنه‌ای تا امروز بیش از ۱۲۰ هزار انسان آزاده را قتل عام کرده است. تاریخ شاهد است، و خون این شهیدان گواه آزادی آینده‌ی ایران خواهد بود." وکانونهای شورشی روندگان همان راهند که با شکستن دیوار اختناق رژیم مسیر قیام وسرنگون راهموار میکنند .

«ما فرزندان اشرف و خی‌پوست ودالخانی وپره سر( اسامی جنگلهای مجاهدین در شمال )، راهتان را ادامه می‌دهیم.»

آری ما «به عهد خون وفاداریم.»

انفجار مشکوک؛ روایت متناقض رسانه‌های حکومتی و بین‌المللی

 انفجار مشکوک؛ روایت متناقض رسانه‌های حکومتی و بین‌المللی


انفجار ناشی از سوخت موشکی سپاه بود که جهان صنعت لاپوشانی وسانسور کرد

در پی وقوع یک انفجار سنگین که لرزش آن در منطقه‌ای حساس ثبت شد، روزنامه‌ی حکومتی «جهان صنعت»، با ادبیاتی کنترل‌شده و پرتناقض، به پوشش این حادثه پرداخت. این رسانه بدون اشاره مستقیم به ماهیت محل انفجار، نوشت که حادثه در یکی از مراکز صنعتی رخ داده و بر اثر آن، شعله‌های آتش از کیلومترها دورتر قابل مشاهده بوده است. «جهان صنعت» همچنین اشاره کرد که انفجار چنان شدت داشته که «به برخی از تاسیسات اطراف آسیب جدی وارد شده» و نیروهای امدادی «در مهار آتش ناتوان بودند.»
این رسانه با وجود اشاره‌های غیرمستقیم به شدت حادثه، تلاش کرد از ارائه‌ی هرگونه اطلاعات فنی یا نظامی درباره‌ی محل وقوع انفجار طفره برود و صرفاً بر تکرار این نکته تاکید کرد که «علت حادثه هنوز در دست بررسی است.»

در همین حال، «رادیو فرانسه» (RFI) در گزارشی مستقل، با استناد به منابع خود، علت حادثه را «انفجار ناشی از سوخت موشکی» اعلام کرد. بر اساس این گزارش، انفجار در یکی از سایت‌های مرتبط با پروژه‌های موشکی رژیم رخ داده است و شدت آن به‌قدری بوده که تصاویر ماهواره‌ای از آتش‌سوزی گسترده در محل را تایید می‌کنند.
RFI همچنین اضافه کرد که منابع اطلاعاتی غربی، پیش از این بارها درباره‌ی ایمنی پایین در مراکز حساس موشکی رژیم هشدار داده بودند.

تفاوت روایت‌ها بین رسانه‌های وابسته به رژیم و منابع مستقل بین‌المللی، بار دیگر چهره‌ی سانسورشدۀ حکومت را آشکار می‌کند: رژیمی که حتی در برابر انفجارهای مهیب در زیرساخت‌های حساسش، ناچار به پنهان‌کاری و تحریف حقیقت است؛ اما حقیقت، همچون شعله‌های برخاسته از دل این انفجار، دیر یا زود راه خود را به سوی افکار عمومی می‌گشاید.

۱۴۰۴ فروردین ۳۱, یکشنبه

«نهال طوسی؛ صدای لابی رژیم از واشنگتن»

«نهال طوسی؛ صدای لابی رژیم از واشنگتن»


نهال طوسی، خبرنگار پولیتیکو، یکی از همین مهره‌هاست. زنی ایرانی-آمریکایی با پیشینه‌ای در نایاک

 مقدمه:

در هر نبرد سیاسی، رسانه نه‌تنها ابزار بلکه خود یک میدان جنگ است. در این میدان، چهره‌هایی ظاهر می‌شوند که اگرچه ظاهرشان مستقل است، اما نقش‌شان چیزی جز بازوی رسانه‌ای قدرت نیست.
نهال طوسی، خبرنگار پولیتیکو، یکی از همین مهره‌هاست. زنی ایرانی-آمریکایی با پیشینه‌ای در نایاک، و کارنامه‌ای پُر از بزک سیاست‌های تهران. در زمانی که جنبش‌های اعتراضی در ایران با گلوله و شکنجه خاموش می‌شدند، صدای او در رسانه‌های غربی همان روایتی را بازتاب می‌داد که از عمق وزارت خارجه جمهوری اسلامی بیرون می‌آمد.
طوسی در کنار شاگرد رسانه‌ای‌اش، نگار مرتضوی، پروژه‌ی تلطیف چهره رژیم، تخفیف جنایات، و عادی‌سازی «گفت‌وگوی تمدن‌ها» با دیکتاتور را کلید زد. اما اسناد و کلمات، گاهی تبر می‌شوند. در این فصل، این اسناد را به دست گرفته‌ایم.


 اسناد و روایت‌ها:

۱. نقش رسانه‌ای در بزک رژیم

  • در برنامه‌های تلویزیونی، نهال طوسی و شاگردش نگار مرتضوی بارها اعتراضات مردمی را بی‌رهبر، بی‌هدف، و غیرمؤثر توصیف کردند.
  • از سرکوب خونین آبان ۹۸ تا شلیک به هواپیمای اوکراینی، روایت آن‌ها همیشه شامل تردید در گزارش‌های مستقل و تکرار «شک» در روایت‌های رسمی غربی بود.

۲. نقش طوسی در پوشش عملیات نایاک

  • در نشست‌های نایاک، طوسی بارها به‌عنوان سخنران و پرسشگر دیده شده.
  • او با رابرت مالی (یکی از حامیان کلیدی نایاک) و دیگر عناصر مرتبط با وزارت خارجه در جلسات مشترک حضور داشت.
  • گزارش افشاگرانه‌ی او درباره سحر نوروززاده (عضو ایرانی‌تبار تیم اوباما در سیاست‌گذاری ایران) عملاً یک بیانیه دفاعی از حضور چهره‌های مرتبط با نایاک در دولت آمریکا بود.

۳. مقاله افشاگرانه درباره بی‌استراتژی بودن دولت بایدن در برابر ایران

  • در مقاله‌ای در پولیتیکو، طوسی با لحنی دوگانه، به‌ظاهر دولت بایدن را نقد کرد، اما عملاً تلاش کرد وضعیت «مدیریت بحران بی‌دردسر» با جمهوری اسلامی را به‌عنوان واقع‌گرایی جا بزند.
  • این مقاله با وجود نقد سطحی، تکرار همان سیاست نایاک بود: حفظ وضع موجود، جلوگیری از فشار واقعی، و هشدار از «تغییر بنیادین».

 جمع‌بندی:

نهال طوسی تنها یک خبرنگار نیست؛ او یک پل است—پلی میان لابی نایاک و دستگاه سیاست خارجی آمریکا. او با سابقه‌ی حضور در نشست‌های نایاک، انتشار مقالات جهت‌دار، و حملات غیرمستقیم به مخالفان رژیم، همان کاری را می‌کند که رسانه‌های امنیتی تهران از آن عاجز مانده‌اند: شست‌وشوی چهره‌ی ولایت فقیه در واشنگتن.

او، در کنار نگار مرتضوی، پروژه‌ای را نمایندگی می‌کند که هدفش نه تنها بقای رژیم، بلکه جلوگیری از شکل‌گیری هرگونه سیاست قاطع در برابر جمهوری اسلامی است. پشت میکروفون‌ها، لبخند می‌زنند. اما مخاطب آگاه، صدای امنیتی را در لحن آرام آن‌ها تشخیص می‌دهد.

 


نقش نایاک و رسانه‌های همسو در مذاکرات ایران و آمریکا – اردیبهشت ۱۴۰۴


در ادامه‌ی بولتن‌های پیشین، این بخش به بررسی نقش رسانه‌های همسو با جمهوری اسلامی در غرب، به‌ویژه فعالیت‌های نایاک و چهره‌هایی چون نگار مرتضوی و نهال طوسی، در فضای مذاکرات ایران و آمریکا در فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ می‌پردازد.


 بولتن ویژه: نقش نایاک و رسانه‌های همسو در مذاکرات ایران و آمریکا – اردیبهشت ۱۴۰۴

 مقدمه:

با آغاز دور جدید مذاکرات میان ایران و آمریکا، برخی رسانه‌ها و شخصیت‌های فعال در غرب، به‌ویژه اعضای نایاک، تلاش دارند روایت‌هایی همسو با منافع جمهوری اسلامی را در افکار عمومی غربی تقویت کنند. این فعالیت‌ها در قالب مصاحبه‌ها، تحلیل‌ها و گزارش‌های رسانه‌ای نمود یافته‌اند.


 دسته‌بندی تحولات و فعالیت‌ها:

۱. نگار مرتضوی: تأکید بر تعامل و کاهش تنش

  • در مصاحبه‌ای با شبکه TRT World، مرتضوی به بررسی دیدگاه‌های دو طرف درباره دیپلماسی و سیگنال‌های متناقض پرداخت.

  • در گفت‌وگویی با Democracy Now، او استراتژی مذاکره‌ای دولت ترامپ را مبتنی بر "تهدید و فشار" توصیف کرد و نسبت به تأثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران ابراز نگرانی نمود.X (formerly Twitter)

۲. نهال طوسی: تحلیل مذاکرات و نقش ترامپ

  • در گزارشی از پولیتیکو، طوسی به بررسی پیشرفت مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در رم پرداخت و به نقل از منابع ایرانی، از نگرانی تهران نسبت به بازگشت احتمالی ترامپ و لغو توافقات خبر داد.

۳. نایاک: ترویج تعامل و مخالفت با تهدید نظامی

  • نایاک در گزارشی به بررسی آمادگی ایران و آمریکا برای مذاکرات در عمان پرداخت و از بیانیه ۳۰۰ فعال که مخالفت خود را با تهدیدهای نظامی آمریکا اعلام کرده بودند، حمایت کرد.niacouncil.org


 جمع‌بندی:

فعالیت‌های رسانه‌ای نایاک و چهره‌های همسو با آن در غرب، تلاش دارند تا با ارائه روایت‌هایی خاص، فضای مذاکرات را به نفع جمهوری اسلامی شکل دهند. این تلاش‌ها شامل تأکید بر ضرورت تعامل، کاهش تحریم‌ها و مشروعیت‌بخشی به نظام حاکم بر ایران است. در حالی که مذاکرات در جریان است، این فعالیت‌ها می‌توانند تأثیر قابل‌توجهی بر افکار عمومی و تصمیم‌گیری‌های سیاسی در غرب داشته باشند.

نایاک و همکاران رسانه‌ای‌اش؛ صدای ظریف در لباس خبرنگار

 نایاک و همکاران رسانه‌ای‌اش؛ صدای ظریف در لباس خبرنگار


نایاک، یک سازمان مدنی نیست؛ یک پروژه امنیتی است. پروژه‌ای که با پوشش آکادمیک....


 در کنار تریتا پارسی، برخی چهره‌های رسانه‌ای نیز در قامت ابزارهای نرم جمهوری اسلامی در آمریکا عمل کرده‌اند:
رضا اصلان، سیامک نمازی، نگار مرتضوی، جمال عبدی، نهال طوسی...

 مأموریت این‌ها:

  • شستن چهره‌ی جمهوری اسلامی

  • تخریب اپوزیسیون واقعی

  • ارائه تصویر قابل‌قبول از رژیم برای افکار عمومی غرب

 نگار مرتضوی، خبرنگار نایاک، همان گزاره‌های مقامات رژیم را با «زبان دوم ظریف» تکرار می‌کند:

  • «سپاه اشتباه کرد، هواپیما سقوط کرد، مهم نیست.»

  • «رویترز آمار داده؟ قابل اطمینان نیست.»

  • «اعتراضات رهبر ندارند...»

 این‌ها تحلیل‌گر نیستند؛ بازپخش‌کننده‌ی صدای نظام‌اند. مأموریت‌شان تغییر ذهن غربی‌ها نسبت به حکومت است، نه بیان واقعیت.


همانطور که گفتیم در کنار تریتا پارسی، مجموعه‌ای از چهره‌های رسانه‌ای نیز به نایاک نزدیک شدند یا مستقیماً با آن همکاری کردند.
از جمله:

  • )رضا اصلان (نویسنده و استاد دانشگاه
  • )سیامک نمازی (از زندانیان دوتابعیتی مرتبط با لابی‌ها
  • )نگار مرتضوی (خبرنگار رسمی و مشاور رسانه‌ای نایاک
  • )جمال عبدی (مدیر فعلی نایاک
  • (نهال طوسی (خبرنگار پلیتیکو، هم‌راستا با نایاک

این شبکه، در پوشش کار خبری، اقدام به شکل‌دهی افکار عمومی، تخریب فعالان مخالف رژیم، و دفاع نرم از ساختار سیاسی جمهوری اسلامی کردند. به‌خصوص در زمان‌هایی مثل اعتراضات ۸۸، ۹۶، ۹۸ و شلیک به هواپیمای اوکراینی.


زبان دومِ ظریف؛ بازپخش دیپلماتیکِ پروپاگاندا

در رسانه‌هایی مثل TRT World، الجزیره، Global News و حتی پلتفرم‌هایی مثل پلیتیکو، نگار مرتضوی عملاً نقش «مترجم نرم و قابل هضم» پروپاگاندای وزارت خارجه رژیم را بازی می‌کند. این زن نه تحلیل‌گر مستقل، بلکه «بازتاب صدای جواد ظریف» در رسانه‌های فرنگی‌ست.

او با دقتی قابل‌تحسین اما هدف‌دار، همان گزاره‌هایی را تکرار می‌کند که بارها در دهان مقامات جمهوری اسلامی شنیده‌ایم:

  • «تحریم‌ها عامل اعتراضات هستند، نه حکومت
  • «خبرگان توسط مردم انتخاب شده‌اند، پس دموکراسی وجود دارد
  • «سپاه اشتباهی به هواپیما شلیک کرد، اتفاق خاصی نیست
  • «آمار کشتگان آبان قابل اعتماد نیست، فقط رویترز گفته...»

این عبارات را اگر با لحن سردار نقدی یا جواد ظریف می‌شنیدیم، عجیب نبود. اما وقتی از زبان یک زن روزنامه‌نگار ساکن آمریکا می‌شنویم، هم رسانه غربی آرام‌تر جذبش می‌شود، هم پروژه‌ی نفوذ پیش می‌رود.

شگرد «شبه‌نقد» برای حفظ نظام

یکی از مهارت‌های کلیدی مرتضوی، استفاده از شگرد «شبه‌نقد» است. در ظاهر، ممکن است گاه‌گاهی انتقادی کند: مثلاً بگوید «ساختار سیاسی ایران بسته است» یا «نیاز به اصلاحات دارد»، اما همیشه ته حرفش این است:

«مشکلات ناشی از تحریم و فشار خارجی است، نه ذات نظام

در واقع او با نوعی بازی رسانه‌ای، تمام انتقادات را می‌چرخاند تا در نهایت به حفظ کلیت نظام ختم شود؛ دقیقاً شبیه کاری که جواد ظریف سال‌ها در سیاست خارجی انجام داد.

نقش در پروژه‌ی تطهیر نظام پس از کشتارها

در جریان کشتار آبان ۹۸، درحالی‌که هنوز خون جوانان بر زمین بود، نگار مرتضوی در برنامه‌های تلویزیونی ظاهر شد و با زیر سؤال بردن آمار کشتگان، نوعی «تردید سازمان‌یافته» را در افکار عمومی خارج از ایران پمپاژ کرد. در مورد هواپیمای اوکراینی نیز بلافاصله پس از شلیک سپاه، او در نقش خط‌شکن رسانه‌ای سپاه ظاهر شد:

«سقوط هواپیما چندان خبر خاصی نیست. مشکل تکراری‌ست

این جملات، اگر از دهان یک فرمانده سپاه بیرون می‌آمد، رسوا بود. اما وقتی از زبان یک زن روزنامه‌نگار ایرانی‌الاصل ساکن واشنگتن بیان می‌شود، برای بسیاری در غرب قابل‌قبول‌تر جلوه می‌کند. این دقیقاً کارکردی است که پروژه‌ی رسانه‌ای نایاک دنبال می‌کند.

مأموریت: تغییر مخاطب غربی، نه حقیقت

مرتضوی مأمور گفتن حقیقت به جهانیان نیست. مأموریت او این است که مخاطب غربی را از نظام جمهوری اسلامی نترساند. مأموریت او «فروختن جمهوری اسلامی در لفافه‌ی اصلاح‌طلبی» است. در حالی‌که خون هزاران نفر از معترضان، زندانیان سیاسی، و قربانیان سپاه هنوز خشک نشده، او همچنان در رسانه‌ها ظاهر می‌شود تا بگوید:

«شاید اشتباهاتی بوده، اما این حکومت انتخاب مردم است و باید با آن تعامل کرد

۱۴۰۴ فروردین ۳۰, شنبه

نایاک چگونه متولد شد؟

 نایاک چگونه متولد شد؟


نایاک آینه امنیتی تهران با پزحمایت از ایرانیان

مؤسس اصلی نایاک، تریتا پارسی (Trita Parsi) بود؛ مردی با ریشه‌های ایرانی-سوئدی، متخصص در روابط بین‌الملل، که به‌سرعت از محافل دانشگاهی وارد دالان‌های سیاست در واشنگتن شد.
پارسی در ابتدای فعالیت خود، مشاور نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل، محمد جواد ظریف بود. این ارتباط نزدیک، بعدها در بسیاری از ایمیل‌های افشاشده نیز تأیید شد.

هدف اولیه‌ی نایاک؟
اعلام‌شده: ایجاد پلی بین مردم ایران و آمریکا، تلاش برای لغو تحریم‌ها و دفاع از حقوق جامعه ایرانی-آمریکایی.
اما در واقعیت، آن‌چه دیده شد، چیزی دیگر بود:
لابی‌گری برای حفظ «برجام»، مقابله با مخالفان رژیم ایران، و حمله سازمان‌یافته به فعالان حقوق بشر و اپوزیسیون.

اسناد افشاشده چه می‌گویند؟

در سال ۲۰۰۸، شکایتی از سوی یک فعال ایرانی به دادگاه فدرال آمریکا ثبت شد که موجب شد اسناد داخلی نایاک به‌صورت عمومی منتشر شود.
در این اسناد، ردپای هماهنگی کامل با وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، ارتباط مستقیم با جواد ظریف، و حتی هماهنگی در تنظیم مواضع رسانه‌ای دیده می‌شد.
جملاتی مانند:

«از فلان موضع فاصله بگیر تا به دیپلوماسی ما ضربه نزند»
یا
«
حمله مستقیم به رژیم نکن، فضای برجام به هم می‌ریزد»

این اسناد نشان داد که نایاک، برخلاف ادعاهایش، به‌جای نمایندگی جامعه ایرانی، در حال «مدیریت بحران چهره‌ی نظام» در واشنگتن است.