۱۴۰۴ تیر ۲۸, شنبه

راه حل سوم - شماره ۵ | پیام پایانی: حقیقتی زنده، راهی روشن، آینده‌ای در دسترس

 

راه حل سوم - شماره ۵ | پیام پایانی: حقیقتی زنده، راهی روشن، آینده‌ای در دسترس

ایران ما زخمی است.
از استبداد شاه تا ولایت شیخ.
 از ساواک تا اطلاعات سپاه.
 از شکنجه تا طناب‌های اعدام.
 اما در دل این تاریخ خون‌بار، حقیقتی شعله کشیده که نه سرکوب خاموشش کرد، نه خیانت متوقفش ساخت:
مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران.

 از اشرف ۱ تا اشرف ۳؛ از زندان اوین تا هزار اشرف در دل شهرها

از اشرف ۱ در خاک عراق، تا اشرف ۳ در آلبانی، از سلول‌های انفرادی اوین و گوهر دشت، تا خیابان‌های ستمدیده تهران و تبریز، مقاومت ایران ایستاده است.
از رنج و شکنجه، تشکیلات ساخت؛ از آوار و بمباران، خانه امید ساخت؛ از خیانت و تهمت، مشعل آگاهی ساخت؛ و از خون شهیدان، راه آزادی را روشن کرد.

 اشرف‌ یعنی سازمان یافتگی آلترنایو یعنی الگو، 

اشرف نشان یعنی دنباله رو وهمراه وهمگام آلترناتیو نیروی حاصر در صحنه خارجی و کانون شورشی یعنی امید یعنی جرقه وآتش زنه قیام یعنی نیروی در صحنه

اشرف‌نشانان در تبعید،به پیروی از اشرف،در خارج، نماینده صداقت و پایداری نسلی‌اند که با خدا و خلق پیمان بستند.
کانون‌های شورشی در داخل ایران، پژواک رنج و فریاد مردم‌اند؛ فرزندان ایران‌زمین که خواب سرکوب را پریشان می‌کنند.

از نوید افکاری تا محسن شکاری، از سعید ماسوری تا هزاران زندانی مقاوم، نسلی برخاسته که نه تسلیم را می‌پذیرد، نه دروغ را باور می‌کند.
۳۰۰۰۰ تن از بهترین فرزندان این خاک، در قتل‌عام ۶۷ حلق‌آویز شدند، اما پرچمشان بر زمین نماند.

 حمایت جهانی: از وجدان‌های بیدار تا پارلمان‌های آزاد

نمایندگان مجالس در فرانسه، آلمان، ایتالیا، انگلستان، کانادا، آمریکا، اسکاندیناوی و... نه فقط حمایت کردند؛ آمدند، دیدند، ایمان آوردند.
اشرف ۳ را دیدند، تاریخچه مجاهدین را شنیدند، با اشرف‌نشانان دیدار کردند، و با خانم مریم رجوی دست دادند.

آن‌ها دیدند که این مقاومت:

  • یک آلترناتیو واقعی است

  • ریشه در خون و آرمان دارد

  • نه وابسته به بیگانگان است، نه دنبال جنگ

  • بلکه به راه سوم ایمان دارد:
    نه جنگ، نه مماشات، آری به سرنگونی به‌دست مردم و مقاومت ایران

  •  راه سوم، امروز در دسترس است

راه سوم یک نظریه نیست، یک انتخاب شعاری نیست.
راه سوم، در اشرف ۳ می‌تپد، در خیابان‌های ایران فریاد می‌زند، و در وجدان جهانیان طنین‌انداز شده است.
این راه، مسیر یک ملت برای آزادی است. راهی با رهبری روشن، برنامه روشن، و پشتیبانی روشن از دل مردم.

 و اینک...

پرچم به‌دست مجاهدان است
آرمان، در قلب نسل شورش می‌تپد
و آینده، در دستان همین راه سوم شکل می‌گیرد

راه حل سوم شماره ۴ | اشرف ۳ و حمایت جهانی؛ حقیقتی شکست‌ناپذیر

 راه حل سوم  شماره ۴ | اشرف ۳ و حمایت جهانی؛ حقیقتی شکست‌ناپذیر

در دورانی که رژیم ولایت فقیه با تکیه بر سرکوب داخلی و باج‌گیری هسته‌ای به حیات خود ادامه می‌دهد، یک حقیقت روشن و غیرقابل انکار سربرآورده است:
اشرف ۳، قلب تپنده مقاومت مردم ایران، اکنون به حقیقتی شکست‌ناپذیر تبدیل شده است.

 اشرف ۳ فقط یک مکان نیست، سنگر ایستادگی تاریخ ایران است

اشرف ۳ با فداکاری‌های اشرف‌نشانان، با یاد ۱۲۰هزار شهید، با صدق، تشکیلات، وفاداری و ایمان ساخته شده. ساکنان آن از تونل‌های تنگ و تاریک سیاست‌های مماشات، خیانت، توطئه و انکار عبور کردند و در نقطه‌ای روشن، جایگاهی برای آرمان خلق بنا کردند.

آن‌ها نه وابسته به قدرت‌های خارجی‌اند، نه آلترناتیو دست‌ساز غرب و ارتجاع.
اشرف ۳، نقطه تلاقی آزادی و استقلال، عدالت و آگاهی، ایمان و صداقت است.

 آلترناتیو ایرانی، مردمی، غیر وابسته

آلترناتیو ما، نه در کاخ‌هاست، نه در کازینوها، نه در دالان‌های وزارت اطلاعات.
آلترناتیو ما در سنگرهای خونین مجاهدین،
 در خیابان‌های قیام،
 در شعارهای کانون‌های شورشی،
 در ۶۰ سال مقاومت، 
در اشرف ۳، 
و در برنامه ده‌ماده‌ای خانم مریم رجوی متبلور است.
نه شاه، نه شیخ؛ این صدا، صدای آینده ایران است.

 حمایت جهانی؛ از چپ تا راست، از مذهبی تا سکولار

سه حقیقت در جهان امروز روشن است:

  1. مقاومت ایران – با محوریت اشرف و اشرف‌نشانان – بر پایه ارزش‌های انسانی و جهانشمول ایستاده و برای همه الهام‌بخش است.

  2. ایستادگی با بها: از ۱۲۰۰۰۰ شهید، از نوید افکاری، از تبعید سعید ماسوری، از کمپین «نه به اعدام»، از زخم‌هایی که هنوز بر پیکر ایران است.

  3. اتحاد جهانی: از چپ تا راست، مذهبی و لائیک، اکنون از اشرف ۳، از مجاهدین و از خانم رجوی دفاع می‌کنند. آن‌ها آمده‌اند، دیده‌اند، شنیده‌اند و باور کرده‌اند.

 مسعود رجوی گفت و تاریخ گواهی داد:

«اگر اشرف بایستد، جهان را به ایستادگی وامی‌دارد»

اشرف ایستاد. با صداقت، تشکیلات، مقاومت.
و اکنون جهان، به احترامش ایستاده است.

راه حل سوم - کانون شورشی ومعنی عام و پیام این تصاویراز کانونهای شورشی چیست؟ شماره ۲

 راه حل سوم - کانون شورشی ومعنی عام و پیام این تصاویراز کانونهای شورشی  چیست؟ شماره ۲


این فعالیت‌ها، هرکدام به‌ظاهر یک بنر یا دیوارنویسی ساده‌اند، اما در عمل:


 معنای عام و هدف این فعالیت‌ها:

  1. بازتاب خواست مردم در داخل ایران:

    • شعارهایی مانند «راه‌حل ایران نه جنگ است و نه مماشات، بلکه سرنگونی است» یا «خامنه‌ای باید برود» در واقع ترجمان خواست میلیون‌ها ایرانی برای تغییر رژیم و پایان دادن به دیکتاتوری مذهبی هستند.

  2. پیوند مستقیم با راه‌حل سوم:

    • راه‌حل سوم که توسط خانم مریم رجوی از سال ۱۳۸۵ مطرح شده، یک استراتژی سیاسی برای براندازی رژیم توسط مردم و مقاومت سازمان‌یافته است. این شعارها، اجرای عینی همین خط‌مشی در کف خیابان‌های ایران هستند.

  3. میدان‌داری کانون‌های شورشی:

    • این فعالیت‌ها نشان می‌دهند که کانون‌های شورشی در شهرهای مختلف، نه‌تنها زنده‌اند بلکه در حال هدایت یک نبرد نامتقارن شهری علیه استبداد مذهبی هستند.

  4. تثبیت جایگزین دموکراتیک:

    • بنرها و دیوارنوشته‌ها تصویر و شعارهایی از رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت (مریم رجوی) را منتشر می‌کنند، به‌عنوان نماد یک آلترناتیو مشروع، مردمی، دموکراتیک و سکولار.

  5. شکستن جو رعب و وحشت:

    • در مناطق به‌شدت امنیتی مانند زاهدان، مشهد، تبریز و اهواز، این فعالیت‌ها نشانه‌ی جرأت و ایستادگی جوانانی هستند که هیچ‌چیز جز آرمان آزادی ندارند.


 و در نهایت، یک پیام در دل همه این تصاویر تکرار می‌شود:

خورشید را ببین، خوابیده روی بام... چیزی نمانده است تا صبح انتقام


طلوع خورشید در تهران 

این یعنی: امید زنده است،

 سرنگونی نزدیک است،

 و ایران آزاد فردا، از دل مبارزه امروز زاده خواهد شد.


اشرف ۳؛ قلب تپنده‌ی مقاومت و نماد آلترناتیو مستقل ایرانی - راه حل سوم شماره ۳

 اشرف ۳؛ قلب تپنده‌ی مقاومت و نماد آلترناتیو مستقل ایرانی - راه حل سوم شماره ۳


اگر بخواهیم مقاومت ایران را در یک کلمه خلاصه کنیم، آن کلمه اشرف است وهمه کسانی که با او وهم خط اویند.
اما نه به‌عنوان مکانی در آلبانی، بلکه به‌عنوان مفهومی ژرف،
از جنس فدا، از ریشه در ایمان،
و از بلندی در وفاداری به مردم و سرزمین.


 اشرف ۳؛ ادامه‌ی رزم، نه پایان راه

وقتی رژیم ولایت فقیه با موشک و مزدور، از قتل‌عام اشرف در عراق تا فشارهای بین‌المللی، خواست این مشعل را خاموش کند،
اشرف ۳ برخاست.
با همان جان‌هایی که سوختند، اما تسلیم نشدند.
با همان قلب‌هایی که در میدان جنگ ماندند، اما حقیقت را نفروختند.

اشرف ۳ یعنی ایستادن با سر بلند.
یعنی عبور از تونل‌های تاریک مماشات و خیانت، بدون معامله با وجدان و مردم.
یعنی ساختن یک مقاومتِ نوین، از دل آوار، بر شانه‌های فدا.


 مردمان اشرف؛ ستون‌های ایران فردا

آنان که در اشرف ۳ هستند، نمادهایی زنده از صدق و پایداری‌اند.
مجاهدانی هستند که برای آزادی مردمشان، از جان و آسایش و زندگی وخانواده، گذشته‌اند.
نه برای قدرت، نه برای ثروت، نه برای شهرت،
بلکه برای یک ایران آزاد، برابر، و مستقل.

  • تشکیلات‌شان، نظم‌شان، آگاهی و آرمان‌خواهی‌شان، الگویی برای نسل آینده است.

  • رهبری‌شان، خانم مریم رجوی، تجسم یک آلترناتیو ایرانی، مستقل و مردمی است.

  • برنامه‌شان، همان ۱۰ ماده‌ی آزادی، تنها راه‌حل واقعی و ممکن برای عبور از دیکتاتوری است.


 اشرف ۳؛ الهام‌بخش درون ایران، نه وارداتی

ما نه شاه می‌خواهیم و نه شیخ.
نه به گذشته برگشتنی باور داریم، نه به وابستگی‌های خارجی.

ما یک آلترناتیو ایرانی، مستقل و اصیل هستیم.
پاسخ‌مان به مردم ایران، با ۶۰ سال فدا، زندان، شکنجه، و مقاومت شکل گرفته.
از زندان قزل‌قلعه تا خرم‌آباد، از سیاه‌چال‌های اوین تا اشرف و لیبرتی،
تا امروز در اشرف ۳، پایدار ایستاده‌ایم.


 ما جنگ‌طلب نبوده و نیستیم؛ ما برای صلح جنگیده‌ایم

ما از هیچ جنگی خوشحال نمی‌شویم.
بر خلاف رژیم ولایت فقیه که با جنگ ارتزاق می‌کند، ما در صف مردم، رنج‌دیدگان و آوارگان ایستاده‌ایم.
نخستین کسی که از آتش‌بس در جنگ خونین اسرائیل و فلسطین دفاع کرد،
خانم رجوی بود.
نه از موضع فرصت‌طلبی سیاسی، بلکه از موضع یک ایرانیِ وطن‌دوست،
که دل در گرو صلح، عدالت و آزادی دارد.


 اشرف ۳ را دیده‌اند؛ شنیده‌اند؛ باور کرده‌اند

ده‌ها هیأت بین‌المللی، از صدها پارلمان و مجلس در اروپا،
به اشرف ۳ آمده‌اند، دیده‌اند، و شهادت داده‌اند:

اینجا تنها جایگزین واقعی و سازمان‌یافته است.
اینجا برنامه دارد، رهبری دارد، مردم دارد، ایمان دارد.
اینجا آلترناتیو است. نه در حرف، بلکه در عمل.

۱۴۰۴ تیر ۲۷, جمعه

«وقتی راه‌حل سوم خواب از چشم ولی فقیه مفلوک و جلادان وبچه جلادان نجات می‌رباید»=خودسوزی تبلیغاتی شمار۱

 «وقتی راه‌حل سوم خواب از چشم ولی فقیه مفلوک و جلادان وبچه جلادان نجات  می‌رباید»=خودسوزی تبلیغاتی شماره ۱


راه حل سوم عین یک گوله آتش به خرمن خامنه ای ومزدوران وبریده مزدورانش

 نشان‌دهنده سوختن پروژه تبلیغاتی رژیم در اثر فشار سیاسی، افشاگری، یا شکست در مقابل «راه‌حل سوم» و مقاومت ایران باشد.به‌طور نمادین: «هرچه می‌نویسند، دود می‌شود. بی‌اعتبار و بی‌اثر.»

مقدمه:

در روزهایی که «راه‌حل سوم» یعنی نه به مماشات، نه به جنگ – بله به سرنگونی به‌دست مردم و مقاومت سازمان‌یافته ایران بار دیگر به شعار و خواست مشترک اکثریت مردم و نیروهای آزادی‌خواه ایران و جهان بدل شده،

 مثلا پارلمان انگلستان 

راه‌حل سوم: بدیلی دموکراتیک برای پایان دادن به فاشیسم دینی در ایران

پارلمان انگلستان - کنفرانس «راه‌حل سوم: تغییر توسط مردم و مقاومت ایران»


نمونه ای از فعالیت جوانان رشید ملت در داخل که خواست
 ملیونها مردم را انعکاس میدهند

نمونه دیگر از فعالیتهای سراسری جوانان میهن در داخل ایران

 رژیم ولایت فقیه در پی کشاندن صحنه نبرد به سنگرهای شکست‌خورده‌ی تبلیغاتی است. او از یک سو با نفوذ در رسانه‌های بین‌المللی و از سوی دیگر با بسیج بریده‌مزدوران خود در «انجمن نجات» و سایت‌های وابسته به وزارت بدنام اطلاعات، در تلاش است تا با حمله به مریم رجوی و مقاومت ایران، صورت مسئله را تغییر دهد و ردای ضدجنگ را به قاتلان مردم ایران بپوشاند.

دو نوشته مزدور امنیتی ایرج صالحی درسایت انجمن مافیائی نجات مازندران، نمونه‌های برجسته‌ای از این خط مشترک وزارت اطلاعات، سپاه سایبری، و بازماندگان نجات‌یافته از سوختن در آتش راه‌حل سوم است.


افشای وارونه‌گویی‌ها:

  1. حمله به مقاومت برای تایید جنگ‌طلبی رژیم

    • درحالی‌که راه‌حل سوم از دهه ۸۰ خورشیدی تاکنون بارها در نشست‌های بین‌المللی از زبان رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران، مریم رجوی اعلام شده، مزدور رژیم مدعی می‌شود که این موضع جدید و ریاکارانه است! دروغی مضحک، چرا که راه‌حل سوم نه‌تنها در پیام‌های مکتوب و تصویری، بلکه در اسناد رسمی پارلمان‌های اروپا و آمریکا نیز منعکس شده و به عنوان آلترناتیو واقعی و پایدار مطرح بوده است.

  2. اعتراف غیرمستقیم به تأثیر مقاومت

    • تمام حمله ایرج صالحی عضو اطلاعات ملاها در نجات مازندران به مجاهدین حول این محور می‌چرخد که چرا «سر مار را باید در تهران کوبید»؟ اما او فراموش می‌کند که همین جمله، ترجمان خواست میلیون‌ها ایرانی و مقاومت آن‌ها علیه منبع اصلی صدور تروریسم و زن‌کشی و کودک‌کشی در منطقه، یعنی رژیم ولایت فقیه است.

  3. تناقض و اعتراف به وحشت

    • از یک سو می‌گویند مجاهدین خلق در مقر کوچک محصور هستند و پیر شده‌اند، و از سوی دیگر هشدار می‌دهند که آن‌ها عامل اصلی بحران برای رژیم هستند، کنفرانس برگزار می‌کنند، افشاگری هسته‌ای می‌کنند، مردم را فریب می‌دهند، اسرائیل را تحریک می‌کنند و جهان را علیه رژیم می‌شورانند. اگر ناتوان‌اند، پس از چه می‌ترسید؟

  4. بی‌مایگی مقایسه با اسرائیل

    • در مقاله دوم، با ناشی‌گری امنیتی، سعی شده بین مقاومت ایران و اسرائیل (که رژیم از آن به‌عنوان «رژیم کودک‌کش» یاد می‌کند) تشابه‌سازی شود. درحالی‌که همین رژیم ولایت فقیه بود که برای حفظ قدرت، مردم سوریه، یمن، لبنان و عراق را به خاک و خون کشید و اکنون از زبان مزدوران داخلی‌اش، در نقش مدافع مردم ظاهر شده است.

  5. تکرار سوخته‌ترین برگ تبلیغاتی وزارت اطلاعات

    • موضوع جداسازی کودکان، بمب‌سازی، و حمله به غیرنظامیان سال‌هاست در سایت‌های وزارت اطلاعات تکرار می‌شود و در دادگاه‌های اروپا باطل و رد شده. اینکه دوباره همان دروغ‌ها را یک کارمند وزارت اطلاعات در قائم‌شهر تکرار می‌کند، تنها نشانه‌ی خالی‌شدن دست رژیم در برابر تهاجم سیاسی راه‌حل سوم است.


نتیجه‌گیری:

رژیم ولایت فقیه از راه‌حل سوم بیش از بمباران‌های اسرائیل و تهدیدات آمریکا می‌ترسد. زیرا می‌داند آنچه تخت ولایت را واژگون خواهد کرد، نه فشار بیرونی بلکه قیام درونی، مقاومت سازمان‌یافته، و وحدت مردم با آلترناتیوی واقعی است.

بنویسید، ایرج صالحی‌ها! تا تاریخ بداند که در واپسین لحظات عمر رژیم، حتی پادوهای محلی امنیتی در انجمن نجات هم با هراس از راه‌حل سوم، به خودسوزی تبلیغاتی افتادند.

خطیب وزیر اطلاعات رژیم: «نفوذ همیشه بوده و باز هم خواهد بود»

 خطیب وزیر اطلاعات رژیم: «نفوذ همیشه بوده و باز هم خواهد بود»

آخوند اسماعیل خطیب
آخوند اسماعیل خطیب

اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات رژیم آخوندی، در اعترافی بی‌سابقه به عمق بحران نفوذ در ارکان حکومت، اظهار داشت که «نفوذ همیشه در کشور بوده و باز هم خواهد بود». این سخنان خطیب در واکنش به پرسش‌هایی درباره نفوذ عوامل بیگانه در رده‌های بالای حکومتی مطرح شد و نشان‌دهنده ناکارآمدی و شکست دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی ولی‌فقیه رژیم در برابر مقاومت ایران و جامعه بین‌المللی است.

خطیب در حالی از وجود همیشگی نفوذ سخن می‌گوید که پیش از این مقامات رژیم بارها مدعی «جمع‌آوری بساط موساد» و برخورد قاطع با شبکه‌های نفوذ بوده‌اند. این تناقض در گفته‌های سران رژیم، خود گواهی بر ابعاد وسیع نفوذ و آسیب‌پذیری ساختار امنیتی دیکتاتوری حاکم است.

اظهارات خطیب هم‌چنین می‌تواند اعترافی تلویحی به موفقیت‌های روزافزون مقاومت ایران و کانون‌های شورشی در به چالش کشیدن اقتدار پوشالی رژیم باشد. این کلمات بار دیگر ثابت می‌کند که چگونه بحران‌های داخلی و شکست‌های پی‌درپی در مقابله با خواست مردم برای آزادی، رژیم را وادار به اعتراف به نقاط ضعف خود می‌کند.

آخوند محسن اراکی عضو هیأت‌رئیسه مجلس خبرگان ارتجاع گفت:

هر گونه تعرض به‌وجود مقدس رهبر انقلاب منجر به نابودی منافع آمریکا و متحدانش در سراسر دنیا خواهد شد. اگر خدای ناکرده آمریکا جسارتی به مقام معظم رهبری انجام دهد. دیگر هیچ قاعده و مرزی در دفاع از نظام اسلامی باقی نخواهد ماند این خط قرمزی است که عبور از آن به‌معنای ورود به جنگ تمام‌عیار است. وی افزود: انگلیس، فرانسه و آلمان باید بدانند در صورت همراهی با این جنایت آرامش از تمامی منافع‌شان در منطقه و جهان سلب خواهد شد.

۱۴۰۴ تیر ۲۶, پنجشنبه

۲۷تیر ۱۳۶۷ - آتش‌بس یا نوشیدن جام‌زهر توسط خمینی

 ۲۷تیر ۱۳۶۷ - آتش‌بس یا نوشیدن جام‌زهر توسط خمینی

-

آتش‌بس یا نوشیدن جام زهر توسط خمینی
آتش‌بس یا نوشیدن جام زهر توسط خمینی

۲۷تیرماه، سالگرد زهر خوردن خمینی و قبول آتش‌بس در جنگ ضدمیهنی است که به‌مدت ۸سال ادامه داشت. جنگی که تنها در طرف ایران یک میلیون کشته و ۲میلیون معلول و مجروح و ۴میلیون آواره و بیش از ۱۰۰۰میلیارد دلار خسارت بر جای گذاشت. وزیر آموزش و پرورش رژیم در سال ۶۷ اعلام کرد که در این جنگ ۴۵۰هزار دانش‌آموز به جبهه‌ها فرستاده شدند. این دانش‌آموزان در تاکتیک «حمله با امواج انسانی» با عنوان «سربازان یک‌بارمصرف» مورد استفاده قرار گرفتند. رفسنجانی در نماز جمعه روز ۹آبان سال ۱۳۷۶ اعتراف کرد که ۳۶۰۰۰تن از این کودکان دانش‌آموز در جبهه‌ها جان خود را از دست دادند. رفسنجانی هم‌چنین اعتراف کرد که یک قرن درآمد نفت ایران یعنی متجاوز از ۱۰۰۰میلیارد دلار به تنور این جنگ ریخته شده است.
اما جام‌زهری که ارتش آزادی‌بخش ملی ایران با فتح شهر مهران و یکصد رشته عملیات دیگر به حلقوم خمینی و تنور جنگ ضدمیهنی او ریخت، اثر کرده و او را وادار به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملل متحد کرد که آن را از تیرماه سال ۱۳۶۶ قویا و قاطعانه رد کرده بود. خمینی، از ۶سال قبل از آن، یعنی از سال ۱۳۶۱ متوالیاً قطعنامه‌های سالانه شورای امنیت ملل‌متحد برای آتش‌بس و خاتمه دادن به جنگ را رد می‌کرد و می‌گفت: «اگر این جنگ ۲۰سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم».
اما ارتش آزادی‌بخش کار را به آنجا رساند که احمد خمینی بعداً گفت: «امام وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که قطعنامه را قبول کنند، من جام‌زهر قطعنامه را می‌نوشتم، من کنار امام بودم. امام مرتب مشت‌شان را بر روی پایش می‌زدند و آخ می‌گفتند... . بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ چند روز امام به‌درستی نمی‌توانستند راه بروند».

مسعود رجوی ـ رادیو صدای مجاهد ۲۹مرداد ۱۳۶۷: 
سرانجام در اثر مقاومت مردم ایران و تنفر عمومی از این جنگ ضدمیهنی و در اثر جانبازی‌های بی‌وقفه‌ٔ رشیدترین فرزندان این آب و خاک مخصوصاً در صفوف ارتش آزادی بخش ملی ایران، خمینی زیانبار و سرشکسته ناگزیر شد به‌قول خودش جرعه‌ٔ زهر را سر بکشد، خمینی را به این‌جا کشاندیم


ارتش آزادی‌بخش تنور جنگ ضدمیهنی را گل گرفت

جنگ خانمان‌سوز خمینی تنها در طرف ایران یک میلیون کشته و ۲میلیون معلول و مجروح و ۴میلیون آواره و بیش از ۱۰۰۰میلیارد دلار خسارت بر جای گذاشت.

وزیر آموزش و پرورش رژیم در سال ۱۳۶۷ اعلام کرد که در این جنگ ۴۵۰هزار دانش‌آموز به جبهه‌ها فرستاده شدند.
این دانش‌آموزان در تاکتیک «حمله با امواج انسانی» با عنوان «سربازان یک‌بار‌مصرف» مورد استفاده قرار گرفتند.

 


رفسنجانی در نماز جمعه روز ۹آبان سال ۱۳۷۶ اعتراف کرد که ۳۶۰۰۰تن از این کودکان دانش‌آموز در جبهه‌ها جان خود را از دست دادند. رفسنجانی هم‌چنین اعتراف کرد که یک قرن درآمد نفت ایران یعنی متجاوز از ۱۰۰۰میلیارد دلار به تنور این جنگ ریخته شده است.

پاسدار حاجی‌زاده، سرکرده هوافضای سپاه پاسداران، ۲۰تیر ۱۴۰۲ گفت: «در این محاسبه‌ای که آدم واقعاً باید بداند با عدد و رقم تحلیل بکنه بهش بپردازه که کمتر بهش توجه کردیم موقعی که بررسی می‌کنیم می‌بینیم نقش نوجوانان و دانش‌آموزان در حضور این عرصه سنگین و یک جهاد و یک جنگ بین‌المللی و مقابله جانانه با دشمنان بی‌نظیر بود این‌که این اردوها رو گذاشتیم چرا نوجوانان چرا دانش‌آموزان؟ من می‌خوام به این برسیم عزیزان در خیلی از جاهای دنیا در همه جای دنیا سنین شما را می‌گویند شما به سن قانونی نرسیدید یعنی به‌لحاظ قانونی هیچ تکلیفی ندارید طبیعتاً در کشور ما همین بود به‌لحاظ قانونی شما در جنگ مسئولیتی نداشتید که ولی احساس تکلیف باعث شد جمع کثیری از دانش‌آموزان آمدند پای دفاع از کشور حدود ۲۰درصد ببینید این عدد، عدد درشتی است موقع شما می‌گید که مثلاً سپاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از کادر نه بسیجی حدود ۴۰هزار شهید داده خب سپاه وظیفه‌اش بوده دفاع از کشور وظیفه‌اش بوده ارتش می‌گید این عدد شهید داده خب وظیفه‌اش بوده دفاع از تمامیت ارضی وظیفه‌اش بوده کسایی بودن سرباز بودن بعضی‌ها به‌صورت احتیاط فراخوان شدند ولی ببینید عدد دانش‌آموزی ما معنادار است این‌که عزیزی اشاره کرد ۳۶هزار شهید دانش‌آموز قریب ۲۰درصد شهدای ما که همه کشور نظامی و غیرنظامی و از اقشار مختلف ۲۰درصدش دانش‌آموز این عدد کوچکی نیست... در یگان‌ها گردان‌ها گروهان‌ها تیپ‌ها و لشکرها سازمان اصلی و شاکله اصلی یگان‌های عمدتاً دانش‌آموزی بوده».

 

اما جام‌زهری که ارتش آزادی‌بخش ملی ایران با فتح شهر مهران و یک‌صد رشته عملیات دیگر به حلقوم خمینی و تنور جنگ ضدمیهنی او ریخت، اثر کرد و او را وادار به قبول قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت ملل متحد کرد که  از تیرماه سال ۱۳۶۶ مستمراً و قاطعانه، رد کرده بود.
 


خمینی، از ۶سال قبل از آن، یعنی از سال ۱۳۶۱ قطعنامه‌های سالانه شورای امنیت ملل متحد برای آتش‌بس و خاتمه دادن به جنگ را پی‌درپی رد می‌کرد و می‌گفت:
«اگر این جنگ ۲۰سال هم طول بکشد، ما آماده‌ایم».

 

اما ارتش آزادی‌بخش کار را به آن‌جا رساند که احمد خمینی بعداً گفت: «امام وقتی در معادلات به این نتیجه رسیدند که قطعنامه را قبول کنند، گفتند من جام‌زهر قطعنامه را می‌نوشم، من کنار امام بودم. امام مرتب مشت‌شان را بر روی پایش می‌زدند و آخ می‌گفتند… بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ چند روز امام به‌درستی نمی‌توانستند راه بروند».

 

آتش‌بس علاوه بر خمینی برای کارگزارانش نیز بسیار تلخ بود. علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت خمینی، در مصاحبه با روزنامه حکومتی ایران در پاسخ به این سؤال که تلخ‌ترین روز کاری شما در سال‌هایی که در وزارت امور خارجه بودید، چه بوده است؟ گفت: «تلخ‌ترین روز، آن موقعی بود که بعد از قبول آتش‌بس از سوی امام و قبول قطعنامه ۵۹۸ برای برقراری آتش‌بس به نیویورک رفتیم. در نخستین جلسه‌یی که می‌خواستیم با آقای دکوئلار ملاقات کنیم، همین که نشستم، دیدم که یک تلکس به من دادند که در آن نوشته شده بود منافقین به ایران حمله کرده و کرند و اسلام‌آباد غرب را تصرف کرده‌اند و پشت دروازه‌های کرمانشاه هستند، در حالی‌که ما رفته بودیم تا برای آتش‌بس صحبت کنیم. خلاصه این تلخ‌ترین روز در طول ۱۶سال عمر کاری من بود».

ولایتی افزود: «من سیگار نمی‌کشیدم، در آن موقعی که تلکس را به من دادند، آن‌قدر ناراحت شدم که از یک نفر یک سیگار گرفتم و این سیگار را تا ته کشیدم که به فیلتر رسید و حتی فیلترش را هم کشیده بودم ولی خودم متوجه نشدم که دارم فیلتر سیگار را می‌کشم»!

اما از فردای آتش‌بس، مقام‌های رژیم از قبیل رفسنجانی، در موضع رئیس مجلس و موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضاییه که تا آن زمان برای ادامه جنگ یقه‌درانی می‌کردند، به‌شدت از آن فاصله گرفته و گناه ادامه ناموجه جنگ به‌مدت ۷سال و پس از عقب‌نشینی نیروهای عراقی از خاک ایران را به گردن خمینی انداختند.

در حالی‌که پاسدار شمخانی، وزیر دفاع سابق آخوندها، روز ۴مهرماه ۱۳۸۴ اذعان کرد:
«هیچ‌کس، هیچ‌کس، غیر از مجاهدین، داخل کشور وجود ندارد که بعد از خرمشهر، اطلاعیه‌یی یا بیانیه‌یی داده باشد که جنگ باید خاتمه پیدا کند. برخلاف ادعای فعلی احزاب سیاسی. هیچ‌کس… هیچ سندی وجود ندارد که بعد از اتمام عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، گروه سیاسی خواهان وضعیتی باشد که امروز اعلام می‌کند».

آری، در روزگاری که هیچ‌کس را یارای درافتادن با خمینی و مقابله با جنگ ضدمیهنی نبود، رهبر مقاومت ایران، آقای مسعود رجوی، پرچم صلح و آزادی را به اهتزاز درآورد و با شعار صلح و آزادی، به مقابله با خط خمینی یعنی جنگ، جنگ، اختناق روی آورد. همزمان، مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران به برگزاری هفته‌ها و ماه‌های صلح در داخل ایران مبادرت کردند و طلسم جنگ‌افروزی خمینی و شعار توسعه‌طلبانه «فتح قدس از طریق کربلا» را در عرصه اجتماعی درهم‌شکستند.

در دیماه ۱۳۶۵، ۶ماه پس از عقب‌نشینی قوای عراقی از خاک میهنمان در خرداد همان سال، بیانیه صلح بین مسئول شورای ملی مقاومت ایران و نایب ‌نخست‌وزیر عراق امضاء شد و همگان فهمیدند که صلح در دسترس است اما رژیم خمینی از آن روی برمی‌تابد.

در اسفند ۱۳۶۱، طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران به‌تصویب رسید و متعاقباً طرف عراقی آن را به‌عنوان مبنای قابل‌قبول برای آغاز مذاکرات صلح، پذیرفت. به این ترتیب طلسم جنگ خمینی به‌لحاظ سیاسی درهم‌ شکسته شد.

در قدم بعد مقاومت ایران یک جنبش جهانی حمایت از صلح به‌راه انداخت که بیش از ۵۰۰۰حزب و شخصیت سیاسی در سراسر جهان به آن پیوستند.

به این ترتیب طلسم جنگ خمینی در عرصه بین‌المللی نیز درهم‌شکست. در آخرین مرحله، این ارتش آزادی‌بخش ملی ایران بود که از اسفند ۱۳۶۵ تا ۳۰خرداد ۱۳۶۷ طی یکصد رشته عملیات کوچک و بزرگ که به فتح شهر مهران منجر شد، طلسم جنگ ضد‌میهنی را به‌لحاظ مادی و عینی در عرصه نظامی درهم‌شکست. جالب این بود که خمینی در پیام خود در ۲۷تیر ۱۳۶۷ با استیصال و درماندگی اذعان کرد که مصلحت نمی‌داند دلیل زهرخوردن و قبول آتش‌بس را علنی کند. اما متعاقباً اطرافیان خمینی به بیان‌های مختلف فاش کردند که دلیل، قبل از هر چیز، کابوس به تحقق پیوستن شعار «امروز مهران، فردا تهران» از سوی رزم‌آوران آزادی و اغلب هموطنان بوده است. ۱۹تیرماه ۱۳۸۷، پاسدار محمد کوثری، سرکرده سابق لشکر ضد محمد رسول‌الله سپاه پاسداران، به روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران رژیم که با او در همین رابطه مصاحبه داشت، گفت: دشمنان توطئه‌های واقعاً گسترده‌یی را طرح‌ریزی کرده بودند. چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران عملیاتی به‌زعم خود موفقیت‌آمیز انجام داده بودند و شعار «امروز مهران، فردا تهران» را نیز یکی دو ماه قبل مطرح کرده بودند، بنابراین با دراختیار گرفتن انواع سلاح‌های سنگین و نیمه‌سنگین هم‌چون نفربر و غیره خود را سازماندهی کرده بودند… پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام تمام این توطئه‌ها را خنثی کرد(منبع: روزنامه جوان - ۸۷۰۴۱۹).

ارتش آزادی‌بخش در فتح مهران متجاوز از ۲میلیارد دلار تسلیحات، مهمات و تجهیزات لشگر ۱۶ زرهی قزوین و لشگر ۱۱ ضدامیرالمومنین را به غنیمت گرفت.

 

 

این‌چنین بود که در کمتر از یک ماه، خمینی که از این پیشتر بارها قسم خورده بود که تا ۲۰سال هم که شده و تا وقتی که حتی یک خانه در تهران سالم مانده باشد، به جنگ ادامه خواهد داد، همین‌ که رژیمش را در معرض جاروشدن توسط ارتش آزادی‌بخش دید، با ذلت و بی‌آبرویی در ۲۷تیر ۱۳۶۷ به گفته خودش جام تلخ‌تر از زهر آتش‌بس را سر کشید.

 

۲۷تیر ۱۳۷۳ ـ عملیات تروریستی در آمیا مرکز خیریه یهودیان - بوئنوس‌آیرس

 ۲۷تیر ۱۳۷۳ ـ عملیات تروریستی در آمیا مرکز خیریه یهودیان - بوئنوس‌آیرس

 آمیا مرکز خیریه یهودیان در بوئنوس‌آیرس
آمیا مرکز خیریه یهودیان در بوئنوس‌آیرس

آمیا: آغاز ماجرای دخالت رژیم ولایت‌ فقیه
آمیا، انفجار: ۲۷تیر ۱۳۷۳: یک حمله تروریستی که با کارگذاری یک خودروی انفجاری قدرتمند در برابر ساختمان خیریه یهودیان در بوئنوس‌‌آیرس انجام گرفت، ۸۵کشته و بیش از ۲۰۰زخمی به جا گذاشت.

آمیا: انفجار با طراحی ویژه برای گم‌کردن رد

زمان و مکان انفجار آمیا طوری انتخاب شده بود که نقش طراح اصلی آن به‌سادگی بارز نشود. از ۲۷تیرماه ۱۳۷۳، روز انجام این جنایت تا ۱۹مرداد همان سال کسانی که به‌دنبال عاملان و علت این اقدام ضدانسانی می‌گشتند با این سؤال مواجه بودند: هدف و پیام این جنایت چیست؟
شورای ملی مقاومت ایران پرده از راز جنایت آمیا برداشت:
۱۹مرداد‌ ۱۳۷۳، حدود ۳هفته بعد از انفجار، مقاومت ایران اعلام کرد که «انفجار آرژانتین در تهران توسط سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجه رژیم طراحی شده و در شورای عالی امنیت رژیم به‌تصویب رسیده است».
واشنگتن پست ۳۱مرداد ۱۳۷۳ بر اساس اطلاعات مقاومت ایران نوشت:
«این اطلاعات حاکی از دخالت بالاترین مقامات رژیم در این جنایت تروریستی بود.
اطلاعات مقاومت ایران، بعدها توسط ارگان‌های مختلف بین‌المللی تأیید شد».
 

اطلاعات مقاومت ایران: پشت‌پردهٔ انفجار آمیا مرکز خیریه یهودیان در بوئنوس‌‌آیرس

بنا بر اطلاعات افشا‌شده از سوی مقاومت ایران، تصمیم این بمب‌گذاری در جلسه شورای عالی امنیت ملی رژیم به‌ریاست علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، در روز شنبه ۲۳مرداد‌ ۱۳۷۲، با حضور مشاوران نظامی و اعضای ثابت گرفته شد و پس از تصویب نهایی توسط سیدعلی خامنه‌ای ولی‌فقیه ارتجاع، دستور اجرای آن به سرتیپ پاسدار احمد وحیدی، فرمانده وقت نیروی تروریستی قدس سپاه، داده شد. وحیدی در جلسه شورای فرماندهی نیروی قدس با حضور پاسدار حسین مصلح، از فرماندهان عملیات تروریستی قدس، مرتضی رضایی، سرکرده حفاظت اطلاعات سپاه، تهرانی، سرکرده پشتیبانی سپاه قدس و آخوند احمد سالک، نماینده خامنه‌ای در سپاه قدس، مأموریت اجرای عملیات را به‌ اصغری، از عناصر نیروی قدس که تحت عنوان دیپلومات در آرژانتین به‌سر می‌برد، واگذار کرد.
به‌دستور شورای عالی امنیت، وزارت‌خارجه و وزارت ارشاد موظف شدند در اجرای این عملیات با نیروی قدس همکاری کنند و اطلاعات و امکانات خود در آرژانتین را در اختیار اصغری قرار دهند.
 

آثار افشاگری سازمان مجاهدین خلق ایران بر روند پرونده آمیا

به‌دنبال این افشاگری و به فاصله کوتاهی بعد از آن رئیس‌جمهور وقت آرژانتین، کارلوس منم، افراطیون اسلامی را که از طرف رژیم ایران می‌آمدند مقصر معرفی کرد، اما این پرونده پس از مدتی به‌طرز مشکوکی مسکوت گذاشته شد. ماجرا از چه قرار بود؟

تلاش‌های رژیم ولایت‌ فقیه برای سرپوش گذاشتن بر پرونده انفجار آمیا

روزنامه واشنگتن پست در دیماه سال ۱۳۸۵ ماجرا را این‌گونه خلاصه کرده است:
”در سال ۲۰۰۲ یک مقام اطلاعاتی سابق رژیم ایران که به غرب پناهنده شده بود، کارلوس منم را که هنوز رئیس‌جمهور بود متهم کرد که برای سرپوش گذاشتن بر نقش رژیم تهران در این انفجار، ۱۰میلیون دلار رشوه گرفته است»‍.

انفجار آمیا انتقام فسخ قرار داد اتمی به زیان رژیم از سوی آرژانتین؟

برای روشن‌تر شدن ماجرا ۳سال به عقب‌تر از روز انفجار مرکز یهودیان در بوئنوس‌‌آیرس برویم. از تابستان سال ۱۳۷۳ برگردیم به آخرین روزهای بهار سال ۱۳۷۰. خبرگزاری آسوشیتدپرس در ۲۴خرداد سال ۱۳۷۰ گزارش داد: ”آقای محمد محدثین در یک کنفرانس بزرگ مطبوعاتی اعلام کرد: «در فروردین‌ماه سال ۱۳۶۹ دولت ایران ۲۰۰میلیون دلار به برنامه تسلیحات اتمیش که توسط پاکستان، چین و آرژانتین به آن کمک می‌شود، اختصاص داده است».
به‌دنبال این افشاگری و در پی فشارهای جهانی، آرژانتین معامله تسلیحات اتمی خودش را با رژیم آخوندی فسخ کرد.
به مدد افشاگری‌های مقاومت ایران، قدم به قدم کلاف سردرگم انفجار تروریستی سال ۱۳۷۳ آرژانتین باز شد.

روزنامه واشنگتن پست در دیماه ۱۳۸۵ طی مقاله‌‌ای به ماجرای ۱۰میلیون‌ دلار رشوه رژیم برای سرپوش گذاشتن بر پرونده پرداخته و نوشت:
«کارلوس منم این اتهام را شدیداً تکذیب کرد. اما اعتبار خود را تا حدود زیادی از دست داد. خوان خوزه گالئانو(juan jose galeano)، قاضی تحقیق در مورد بمب‌گذاری آرژانتین نیز به‌خاطر منحرف کردن روند قضایی و تخطئه پرونده متهم بازداشت گردید. او در یک مورد ۴۰۰هزار دلار به یک شاهد پرداخته بود و صدها ساعت نوار ضبط شده و دیگر مدارک پرونده را از بین برده بود.
به‌دنبال این قضایا، آلبرتو نیسمن(Alberto Nisman)، سرپرستی یک تیم تحقیق را به‌عهده گرفت.

 

واقعیت‌های افشا‌ شده در پرونده آمیا گواه نیات رژیم ولایت‌ فقیه برای توسعهٔ اتمی

بررسی پرونده آمیا بهترین شواهد در مورد رد ادعای صلح‌آمیز بودن پروژه هسته‌یی رژیم را به‌دست می‌دهد:
در سال ۱۳۸۳ روزنامه تریبیون دو ژنو فاش کرد که یک حساب بانکی به‌مبلغ ۲۰۰میلیون دلار در ژنو برملا شده که ممکن است هزینه ۴۰۰عملیات تروریستی در اروپا را تأمین کرده باشد. قاضی سوئیسی ژاک آنتنن تحقیق درباره این حساب را آغاز کرده است.
این حسابی بانکی که سران رژیم اجازه برداشت از آن را داشتند، با کارلوس منم رئیس‌جمهور سابق آرژانتین ارتباط پیدا می‌کرد. خوب است همین‌جا اشاره کنیم که به گفته روزنامه تریبیون دو ژنو این حساب بانکی ۲۰۰میلیون دلاری، برای تأمین هزینه ۱۳تروریستی که برای ترور دکتر کاظم رجوی به سوئیس اعزام شده بودند، مورد استفاده قرار گرفته است.
به‌نوشته روزنامه تریبیون دو ژنو ۲پرونده مهم قضایی یکی در ژنو و دیگری در لوزان سوئیس با این حساب بانکی ارتباط داشتند. تریبون دو ژنو از یک شخصیت کلیدی به‌اسم ابوالقاسم مصباحی نام می‌برد که مأمور سابق وزارت اطلاعات رژیم ایران بوده و شهادت داده است که این حساب در بانکی در ۲۰۰متری هتل رون ژنو قرار داشت، نام لوگزامبورگ در ورودی این بانک به چشم می‌خورد، ۳نفر حق امضای این حساب را در دست داشتند. علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، احمد خمینی و علی فلاحیان، وزیر اطلاعات در کابینهٔ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی.
بالاخره در ۴آبان سال ۱۳۸۵، دادستان‌های دولت فدرال آرژانتین رسماً علیه رفسنجانی و ۷تن از وزیران و کارگزاران دوران ریاست‌جمهوری او اعلام جرم کردند و خواستار حکم جلب آنها شدند. بعد از علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت و مشاور سیاسی علی خامنه‌ای، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و مشاور امنیتی خامنه‌ای، محسن رضایی، دبیر سابق مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی و سرکرده سابق سپاه در زمان انفجار، احمد وحیدی، سرکرده وقت سپاه تروریستی قدس، محسن ربانی و احمدرضا اصغری، دیپلومات-تروریست‌های رژیم و عماد فایض مغنیه، سرکرده سابق بخش امنیتی حزب‌الله لبنان، بودند. در آبانماه سال ۱۳۸۵ آلبرتو نیسمن هنگام اعلام این موضوع اظهارات قابل توجهی داشت که مؤید افشاگری‌های ۱۲سال قبل مقاومت ایران در سال ۱۳۷۳ بود.
آلبرتو نیسمن گفت: به ما ثابت شد که تصمیم حمله به ساختمان مرکز یهودیان در بوئنوس‌‌آیرس را بلندپایه‌ترین مقام‌های رژیم ایران گرفته و حزب‌الله لبنان را مأمور اجرای آن کردند.
این عملیات زمانی انجام شد که دولت آرژانتین تصمیم گرفت ارسال تکنولوژی هسته‌یی و مواد آن به رژیم ایران را متوقف کند».

شکست مجدد اقدامات رژیم ایران برای سرپوش گذاشتن بر پرونده آمیا و انحراف روند قضایی

در ۲۶اردیبهشت ۱۳۹۳ خبرگزاری فرانسه از شکست جدید رژیم برای انحراف پرونده آمیا خبر داد و نوشت: یک دادگاه آرژانتین روز پنجشنبه اعلام کرد توافق با ایران برای تحقیق در مورد بمب‌گذاری مرکز یهودیان در بوئنوس‌‌آیرس غیرقانونی است و تصمیم نهایی را برعهده دادگاه عالی گذاشت. دولت قول داد درخواست استیناف بدهد. دادگاه معتقد است تهران در پشت حمله به فدراسیون بنیادهای خیریه یهودیان آرژانتین یا آمیا بوده که ۸۵نفر را کشت و ۳۰۰نفر دیگر را ۲دهه پیش مجروح ساخت. جولیو آکاک وزیر دادگستری گفت: ”تفسیر نهایی از قانون اساسی را دادگاه عالی خواهد کرد“. در اوایل ۲۰۱۳ کنگره آرژانتین، به‌درخواست قوه مجریه، توافقنامه‌ای را با تهران برای تشکیل کمیسون حقیقت‌یاب این بمب‌گذاری، تصویب کرد. دادستان کل این پرونده آلبرتو نیسمن گفته بود: ”توافقنامه مداخله ناموجه قوه مجریه در حوزه خاص قوه قضاییه می‌باشد“.


آرژانتین، حزب‌الله جنبش شیعه لبنانی را متهم به انجام این حمله، تحت فرمان ایران می‌کند که تهران آن را تکذیب می‌کند. از سال ۲۰۰۶ دادگاه‌های آرژانتین درخواست استرداد ۸نفر ایرانی از جمله علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور سابق، احمد وحیدی، وزیر دفاع سابق و محسن ربانی، کاردار فرهنگی سابق ایران در بوئنوس‌‌آیرس را داشته‌اند. این توافق میان دو کشور قویاً توسط سازمان‌هایی که بیش از ۳۰۰هزار تن از اعضای جامعه یهودیان را که بزرگ‌ترین جامعه یهودیان در آمریکای لاتین را نمایندگی می‌کند، رد شد. به تصمیم دادگاه دیگری، دستور داده شده که درخواست‌های استرداد برای متهمان تکرار شود و از انترپل درخواست کرده که اطلاعیه دستگیری برای مقامات سابق ایران را دوباره فعال نماید.
این پرونده حاشیه‌های زیادتری دارد و گوشه‌یی از پرونده بزرگ‌تر رژیم در مورد رویاهاش برای رسیدن به بمب هسته‌یی بود. رویایی که برای رسیدن به آن از هر گونه کشتار و بحران و باج‌خواهی کوتاهی نکرده است و در راه تحققش سرمایه‌های مردم محروم میهن‌مان را در معاملات آشکار و پنهان تروریستی و تسلیحاتی تباه می‌کند. این تباهی فقط با بسته شدن طومار حاکمیت این رژیم به پایان می‌رسد.

 

قتل آلبرتو نیسمن، دادستان ویژه رسیدگی به پرونده آمیا

بنا‌ به گزارش هفته‌نامه آلمانی اشپیگل، روز دوشنبه ۲۸دی ۱۳۹۳ جسد آلبرتو نیسمن دادستان ویژه رسیدگی به پرونده آمیا ـ انفجار تروریستی بوئنوس‌آیرس توسط رژیم آخوندی ـ در منزلش کشف شده است. در بدن وی جراحاتی ناشی از اصابت گلوله قابل رؤیت بود.
خبرگزاری فرانسه نیز به‌نقل از ویویانا فاین، دادستان بوئنوس‌آیرس، نوشت که آلبرتو نیسمن به ضرب گلوله کشته شده و مأموران نیز در کنار جسد وی اسلحه‌ای با کالیبر ۲۲میلیمتری پیدا کرده‌اند.
شایان ذکر است که این دادستان نام شماری از بالاترین مقامات رژیم آخوندی را در کیفرخواست خود ذکر کرده بود، از جمله محسن ربانی، رایزن فرهنگی سابق رژیم در آرژانتین که به‌گفته آلبرتو نیسمن، مسئولیت ”ایجاد شبکه‌ٔ جاسوسی و اطلاعاتی در آمریکای جنوبی“ را برعهده داشت. پاسدار محسن رضایی، علی‌اکبر ولایتی، مشاور خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، پاسدار احمد وحیدی، وزیر دفاع سابق رژیم، علی فلاحیان، وزیر اسبق اطلاعات و هادی سلمیانی‌پور.

نزدیک به ۳سال بعد در تاریخ شنبه اول مهر ۱۳۹۶ یک تیم از کارآگاهان تحقیق و پزشکی قانونی به این نتیجه رسیدند که آلبرتو نیسمن، دادستانی که بمبگذاری ۱۹۹۴ بوئنوس‌آیرس و هم‌چنین پرونده رئیس‌جمهور سابق آرژانتین برای پرده‌پوشی نقش رژیم ایران در این عملیات تروریستی را دنبال می‌کرد، به‌قتل رسیده است(نتایج تحقیقات جدید در آرژانتین).

 

تأکید وزارت‌خارجه آمریکا بر لزوم سپردن عاملان جنایت آمیا به‌دست عدالت

هم‌زمان با بیست‌وسومین سالگرد عملیات تروریستی رژیم آخوندی در مرکز آمیا در بوئنوس‌‌آیرس، وزارت‌خارجه آمریکا بر لزوم سپردن عاملان این جنایت به‌دست عدالت و روشن‌شدن نحوه قتل قاضی شهید آرژانتینی آلبرتو نیسمن تأکید کرد.

 


۱۴۰۴ تیر ۲۵, چهارشنبه

دونالد ترامپ: برای گفتگو با حکومت ایران عجله‌ای ندارم

 

دونالد ترامپ: برای گفتگو با حکومت ایران عجله‌ای ندارم

دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا
دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا

رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید رژیم ایران مایل به بازگشت مذاکرات هسته‌یی است اما «من عجله‌ای ندارم».

دونالد ترامپ بامداد چهارشنبه ۲۵ تیر گفت: «آنها [مقام‌های ایران] مایل به گفتگو هستند. من عجله‌ای برای گفتگو ندارم چون سایت آنها را نابود کردیم».

ترامپ بار دیگر حمله آمریکا به تأسیسات هسته‌یی ایران به‌ویژه سایت فردو را موفقیت‌آمیز و موجب «نابودی» برنامه اتمی تهران خواند و گفت: «باید همه چیز را از اول شروع کنند؛ در واقع در حدی نابود شده که دیگر قابل استفاده نیست و باید کوه دیگری را انتخاب کنند».

تهران و واشنگتن در ماه‌های گذشته پنج دور مذاکرات هسته‌یی برگزار کردند و دور ششم آن‌که قرار بود ۲۵ خرداد در مسقط برگزار شود به‌دنبال حمله اسراییل به ایران لغو شد.

در روزهای اخیر مقام‌های رژیم ایران گفته‌اند تنها در صورت تضمین آمریکا به عدم تکرار حملات خود به ایران حاضر به بازگشت به مذاکرات هستند. عباس عراقچی، نیز چند روز پیش گفت: «ما تعیین می‌کنیم چه زمانی، چگونه، تحت چه شرایطی و با چه روشی به میز مذاکرات بازگردیم».

 

در همین حال، وب‌سایت آکسیوس به‌نقل از یک مقام ارشد دولت آمریکا گزارش داد که استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در امور خاورمیانه، به‌صراحت به مقامات جمهوری اسلامی اعلام کرده که هر گونه مذاکرات آتی باید به‌صورت مستقیم انجام شود، نه از طریق میانجی، تا از سوءتفاهم جلوگیری و روند گفتگو تسریع شود.

۱۴۰۴ تیر ۲۳, دوشنبه

سی سال هشدار بی‌پاسخ؛ نقد سیاست مماشات از زبان ژان پیر برار

 سی سال هشدار بی‌پاسخ؛ نقد سیاست مماشات از زبان ژان پیر برار

سی سال هشدار بی‌پاسخ؛ نقد سیاست مماشات از زبان ژان پیر برار
سی سال هشدار بی‌پاسخ؛ نقد سیاست مماشات از زبان ژان پیر برار

ژان‌پیر برار، نماینده افتخاری مجلس ملی فرانسه و رئیس کمیته فرانسوی برای ایران دموکراتیک (CFID، در مقاله‌یی منتشر شده در روزنامه فرانسوی اومانیته به تاریخ ۲ ژوئیه ۲۰۲۵، تصویری روشن و تحلیلی از مسیر مقاومت ایران طی بیش از چهار دهه ارائه داده است. مقاله او با زبانی صریح و نگرشی رادیکال، هم منتقد استراتژی‌های متعارف در برابر دیکتاتوری خامنه‌ای است و هم مدافع آلترناتیوی دموکراتیک که در شورای ملی مقاومت و برنامه ده‌ماده‌ای خانم مریم رجوی متبلور می‌شود.

 

نقد ریشه‌یی جنگ خارجی و آلترناتیو وابسته

ژان پیر برار با بیانی کوبنده، تلاش‌ها برای تغییر رژیم از طریق مداخله نظامی با اتکاء به بچه شاه و نوستالوژی سلطنت مدفون را بی‌پایه می‌داند: «استراتژی سرنگونی با بمبارانها نه استراتژی درستی است و نه منبع امید. اینها بیشتر رویاهای غیرواقعی کسانی بودند که مانند پسر شاه تصور می‌کنند تاریخ می‌تواند تکرار شود».

از نظر ژان پیر برار، این دیدگاهها راه‌حلی واقعی برای ایران نیستند. وی نوشته است: «شاهزاده کوچک فقط مسیرهای تحمیل‌شده از بالا را می‌شناسد، هرگز مسیرهایی را که توسط یک ملت آزاد طی شده است نمی‌شناسد».

این نماینده افتخاری مجلس ملی فرانسه، از منظری تاریخی و دموکراتیک، بر لزوم درک و حمایت از مسیرهای مردمی و از پایین تأکید می‌کند؛ مسیری که در گفتمان مقاومت ایران نمایان شده و از خلال تجربه تاریخی قیام ۱۳۶۰ آغاز گردیده است.

 

قیام ۱۳۶۰ و بنیان‌گذاری مقاومت مدرن

ژان پیر برار قیام تاریخی ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را نقطه‌عطفی در تاریخ مبارزات دموکراتیک ایرانیان می‌داند. او نوشته است: «در ۲۰ ژوئن ۱۹۸۱ … ۵۰۰ ۰۰۰ تظاهر کننده مسالمت‌آمیز به خیابانهای تهران آمدند. آنها به دستور مستقیم خمینی با گلوله‌های پاسداران روبه‌رو شدند. آن روز، مقاومت تصمیم گرفت عقب‌نشینی نکند و از آن زمان، هرگز سکوت نکرده است». این سخنان، بیانگر شکل‌گیری یک مقاومت سازمان‌یافته با ماهیتی ضداستبدادی است که به‌جای تمکین به خشونت دولتی، تصمیم به تداوم مبارزه گرفت.

ژان پیر برار هم‌چنین این روز را با دعوت تاریخی ژنرال دو گل در ۱۸ ژوئن ۱۹۴۰ مقایسه می‌کند و این تعابیر را درباره این دو مقاومت به کار می‌برد: «دو تاریخ، دو ملت، دو مبارزه علیه استبداد».

این قیاس نمادین، همبستگی میان تجربه مقاومت فرانسه و ایران را برجسته می‌سازد و او با این قیاس، مشروعیت اخلاقی و سیاسی مقاومت ایران را یادآور می‌شود.

 

راه‌حل سوم: دموکراسی از درون

نقطه‌ کانونی تحلیل ژان پیر برار را باید در دفاع قاطع او از «راه‌حل سوم» دانست؛ یعنی راهی نه از جنس مماشات و نه از جنس جنگ، بلکه مبتنی بر یک تغییر دموکراتیک درونی است. او با یادآوری سخنان مریم رجوی در پارلمان اروپا تصریح می‌کند: «بیست و یک سال پیش، در همین مجلس، اعلام کردم که راه‌حل نه مماشات است و نه جنگ، بلکه یک راه‌حل سوم وجود دارد: تغییر دموکراتیک توسط مردم ایران و مقاومت سازمان‌یافته آنها».

ژان پیر برار، برخلاف بسیاری از سیاستمداران غربی که گرفتار دوگانه‌ٔ کاذب جنگ یا سازش هستند، راه‌حل سوم پیشنهادی خانم رجوی را تنها راه واقعی و ممکن برای برون‌رفت از بحران ایران می‌داند. وی با قاطعیت نظر خود را ابراز داشته است: «راه‌حل سوم، نه به مماشات می‌انجامد و نه به جنگ، بلکه مسیر تغییر واقعی است».

 

افشاگری اتمی و آزمون اخلاقی غرب

یکی از نقاط مهم در مقاله ژان پیر برار، اشاره به افشاگری تاریخی شورای ملی مقاومت ایران در سال ۲۰۰۲ درباره برنامه هسته‌یی رژیم است. او با لحنی انتقادی نوشته است: «در سال‌۲۰۰۲، شورای ملی مقاومت ایران برنامه هسته‌یی نظامی رژیم را فاش کرد … آنها تصمیم گرفتند با جلادان وارد گفتگو شوند نه با افشاگران». این جمله، تلنگری اخلاقی به سیاست‌گذاران غربی است که به‌جای حمایت از افشاگری دموکراتیک، مسیر مصالحه با استبداد را در پیش گرفتند.

او این انتخاب را نشانه‌ای از ضعف غرب می‌داند و هشدار می‌دهد که چنین سیاستی نه تنها به آزادی کمکی نمی‌کند، بلکه سرکوب را تثبیت می‌کند: «نزدیک به سی سال پیش مقاومت هشدار داده بود: سیاست سازش و مماشات فقط رژیم آخوندی را به ادامه سرکوب تشویق می‌کند و ناگزیر به جنگ منجر می‌شود».

 

برنامه ده‌ماده‌ای مقاومت: آلترناتیوی برای فردا

ژان پیر برار هم‌چنین در این مقاله برنامه ده‌ماده‌ای مریم رجوی را به‌عنوان پایه‌یی برای نظم سیاسی آینده ایران معرفی می‌کند. او تأکید دارد که این برنامه مبتنی بر ارزش‌های جهانی مانند «آزادی، برابری، برادری» است. از جمله اصول آن می‌توان به آزادی احزاب، برابری زن و مرد، جدایی دین از دولت و حفاظت از محیط‌زیست اشاره کرد.

وی با اشاره به بیش از ۳۰۰۰ عملیات علیه سرکوب در یک سال اخیر، نتیجه می‌گیرد که «مقاومت، یک نیروی زنده و ریشه‌دار در جامعه ایران است».

 

انقلابیون واقعی و امید روشن

در پایان مقاله، ژان پیر برار امیدی واقع‌گرایانه را به مخاطب منتقل می‌کند: «راه هنوز طولانی است، اما پیروزی هرگز نزدیک‌تر نبوده است». او با جمله‌ای شاعرانه و شورانگیز تأکید می‌کند: «انقلابیون واقعی کسانی هستند که چراغ آزادی را از میان تاریکی می‌بینند... امروز، آن چراغ قابل مشاهده است».

این سخن، نه فقط خوش‌بینی بیش از حد یا شعاری انقلابی، بلکه برآیند بینشی سیاسی و تاریخی است که بر مبنای تجربه‌ٔ چهل‌ساله مقاومت، امکان تحقق تغییر دموکراتیک را باور دارد و آن را به‌مثابه یک وظیفه تاریخی و اخلاقی معرفی می‌کند.