«ماندن هنر است؛ کمی بیشتر
ماندن، هنر است، فضیلت
است.
تمرین کن راه رفتن روی بند و
بلا را، کمتر لغزیدن را، کمتر
افتادن را، بیشتر ماندن را».
سبکی از ماندن و شدن
این توصیفها، از تجربههای زیست آدمی در میان توفانها و بلاها و عبور سرفرازانه از میان آتشهای روحی و روانی و تلاطمهای عاطفیِ آنها برآمدهاند. این توصیفات البته بلوغ معناهای استخراجشده از ابتلائها و تبدیلشان به فرهنگ بشری در قالبی ادبی و هنری هستند.
با خواندن این تعابیر پرمغز و تأمل در آنها، طبعاً این پرسش طرح میشود که تجسم مادیِ این توصیفها چیستاند و کجایند؟ عبور از دریچهٔ امروز و سفر در منظومههای تودرتوی تاریخ، ما را با نمودهای مادی و عینیِ این تعبیرها و توصیفها در تکاپوی انسان از جبر به اختیار و از انقیاد به آزادی پیوند میدهد. پیوندی که تجسم عینیِ «ماندن» در پایداری برای آزادی و برابری را به یک سبک زندگی با انتخابهای مداوم در مقاومتهای مستمر بالغ میکند.
تاریخ ایران بسیار از این «ماندن»ها در خزانهٔ ارزشمند خود دارد. یکی از آنها روزگاران پایداری و مقاومت مجاهدین خلق ایران در «لیبرتی» از بهمن ۱۳۹۰ تا شهریور ۱۳۹۵ است. مناسبت موشکباران ۷ آبان ۱۳۹۴ و جاودانگیِ ۲۴ شقایق راه آزادی، ایجاب میکند نظری بر تابلویی از یک پایداری بر آرمان آزادی در بستر تاریخ معاصر ایران داشته باشیم.
سرشت دوگانهٔ تغییر مراحل جنبشها
در منزل اول این سفر، خود تاریخ به ما میگوید که تغییر مراحل جنبشهای سیاسی یا بروز سرفصلهای سرنوشتساز برای آنها، میدان آزمایش میزان پیوند آنها با هدف از مبارزه و آرمان آزادی است. تغییر مراحل جنبشها گاه ممکن است به نابودیِ آنها بیانجامد. مراحل یک جنبش را در بیشتر مواقع شرایط بیرون از آن تعیین و تحمیل میکند. آزمایش «هنر ماندن» هم در چگونگیِ پاسخ به همین واقعیتهای سرسخت انجام میشود.
مجاهدین ساکن اشرف در استان دیالی عراق بنا بر یک قرارداد بینالمللی باید به یک کمپ در جوار فرودگاه بغداد منتقل میشدند. جایی که از یک دشت برهوت، هیچ کم نداشت؛ فقط اتاقکهای فلزیِ مکعبمستطیلی با دیوارهای ورقیِ نازک روی آن دشت برهوت، قوارهٔ یک کمپ را جلوه میدادند.
از همان روز اول، انطباق با مرحله جدید و تضادهای ناشناختهٔ آن، شروع آزمایشی دیگر در مسیر مبارزه مجاهدین شد. توان انطباق با اینطور آزمایشها، جواب «هنر ماندن» به سختیهای پیش رو بود. بازیهای سیاسیِ کوبلر نمایندهٔ سازمان ملل در همسویی با مطامع آخوندها و مالکی نخستوزیر وقت عراق برای از هم پاشاندن مجاهدین، جبههای از نبرد و جنگ سیاسی را پیش روی ساکنان لیبرتی گشود. جبههای که باز هم بر هوشیاری سیاسی مجاهدین و ضرورت نگاهبانی از تشکیلاتشان افزود و در نهایت، کوبلر و آخوندها و مالکی شکست خوردند.
تغییر نمادهای پایداری در انطباق جدید
مجاهدین پای به سنگستانی گذاشتند که آب آشامیدنی نداشت و روییدن یک گیاه هم در آن، امیدی عبث و بیهیچ افقی مینمود. گویی شرایط سیاسی و طبیعت با هم دست به یکی کرده بودند! بلافاصله کلنگها بهمصاف سنگستان رفتند. لولهکشی سراسریِ لیبرتی و رویاندن گیاه و گل و درخت، سمبلی از رزم و پایداری و تسلیمناپذیری شدند؛ «با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟» چاههای آب حفر شدند، باغچهها و مزرعههای کشت سبزیجات، مقر به مقر روییدند، نهالهای درختان ــ که مالکی در فرمانی ابلهانه برای آنها ۲ متر ارتفاع تعیین کرده بود! ــ بعلاوهٔ زمینهای چمن فوتبال، سراسر لیبرتی را از سنگستان به گلستان تبدیل کردند.
مثل تمام نمونههای پیشین موفقیت مجاهدین در نبردهای نظامی و سیاسی، در برپا داشتن سمبلهای مقاومت و پایداری هم نقش بیبدیل تشکیلات و سازماندهی در لیبرتی، گل داد و مژده داد.
هوشیاری = حفاظت از تشکیلات = شکست دسیسه
بامداد ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ اولین تهاجم موشکی توسط باند جنایتکار قاسم سلیمانی به لیبرتی بود. یازده تن از مجاهدین به کاروان شقایقهای راه آزادی پیوستند؛ اما هوشیاری مجاهدین با پافشاری بر تشکیلات و هماهنگی، رمز پایداری و موفقیت در مواجهه با موشکبارانهای بعدی شد. این پایداریِ انتخابشده و آگاهانه، ظرفیت مواجهه با آزمایشات در راه و ناشناخته را محک میزد و با همبستگیِ آرمانی، جمعی میشد و قدرت مییافت.
پس از یک روز بارانی، شامگاه پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴ رگبار موشکهای تقویتشده بر لیبرتی فرود میآمد. با فرود هر موشک، دهها اتاقک ورقمانند فلزی موسوم به بنگال نابود میشدند و جایشان شعلههای آتش زبانه میکشید. قصد جلاد، قتلعام مجاهدین و یکسره کردن کار یک مقاومت تاریخی در مقابل دو دیکتاتوری بود. تجربههای قبلی مجاهدین و تمرینات مستمر هفتگی با نخ نبات حفظ جوهر مناسبات تشکیلاتی، تمام دسیسههای خامنهای و سلیمانی و مالکی را برهم زد و مجاهدین با انبوه خسارات استقراری و تدارکاتی و مالی، از آن آزمایش هم موفق سر برآوردند.
پرکششترین ذخیرهها و پیوندهای یک مبارزه
۲۴ شقایق دیگر راه آزادی، چراغ روشنگری سیاسی و بیداری وجدانهای انسانی را برافروختند. از پس آن سرفصل، مجاهدین قدم به مرحلهای جدید برای رقم زدن آزمایشات دیگر در مسیر تحقق استراتژی سرنگونیِ ارتجاع پلید آخوندی نهادند. مبارزهیی که تسلیمناپذیری،
عشق به آزادی و وفاداری به آرمان آن،
پایداری بر عهد و پیمان با آرزوی تاریخی مردم ایران در نفی هر گونه دیکتاتوری
و آرمان انسانیِ برابری، پرکششترین ذخیره و سوختبار تشکل و تداوم مبارزه بوده است و ادامه خواهد داشت. مبارزهیی با چنین شاخسارانی از ارزشها، بسا فراتر از قدرتیابیِ سیاسی و بسمتعالی و شکوهمند در ورای حتی سرنگونیِ پلیدترین نیروی سیاسی ــ مذهبیِ تاریخ ایران است.