۱۴۰۲ شهریور ۳۱, جمعه

جنگ نعمت است خمینی دجال -آغاز جنگ خانمان‌سوز ایران و عراق

جنگ نعمت است خمینی دجال  -آغاز جنگ خانمان‌سوز ایران و عراق

-

۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ـ آغاز جنگ خانمان‌سوز ایران و عراق
۳۱ شهریور ۱۳۵۹ ـ آغاز جنگ خانمان‌سوز ایران و عراق

روز ۳۱شهریور سال ۱۳۵۹جنگ خانمانسوز ایران و عراق آغاز شد. گرچه شروع جنگ با حمله گسترده عراق به ایران آغاز شد ولی اینک و پس از گذشت بیش از سه دهه از آغاز جنگ و برملا شدن بسیاری اسناد، روشن شده که اگر تحریکات خمینی نبود آن جنگ هرگز آغاز نمی‌شد؛ چرا که زمینه‌های تجاوز عراق را خود خمینی با تحریکات مستمر، تحت شعار صدور انقلاب ایجاد نمود و هم او بود که از جنگ به‌عنوان موهبت بزرگ الهی استقبال کرد آغازگر جنگ عراق بود. اما پیش از آن این تحریک طرف عراقی از طریق دامن زدن به شعارهای توسعه‌طلبانهٴ خمینی برای صدور به‌اصطلاح انقلاب به عراق بود که عراق را به حمله واداشت.

نمونه‌یی از این شعارهای خمینی بر ضددولت وقت عراق: (پیش از آغاز جنگ)

«صدام حسین بر اثر حکم شرعی کافر است. او طرفدار کفار است. این جرثومه فساد را از بین ببرید! ما هم کمک شما هستیم.این فاسد را از بین ببرید!

من به اونها سفارش می‌کنم، به ارتش عراق قیام کنند، این آدم را از بین ببرند.»

بعد از شروع جنگ، خمینی از جنگ استقبال کرد و آن را «موهبتی الهی» نامید. خمینی با شعار «فتح قدس از طریق کربلا» وعده داد که جنگ را تا وقتی حتی یک خانه در تهران سالم مانده است، ادامه خواهد داد. خمینی آشکارا صلح را موجب دفن اسلام (رژیم) می‌دانست. او در جای دیگر گفت: «اگر این جنگ ۲۰سال هم طول بکشد، ما ایستاده‌ایم».

 

خسارتهای ضایعات جنگ در طرف ایران:

۲میلیون کشته و معلول

۵۰شهر ویران شده

۴۰هزار اسیر

سه هزار روستای نابود شده

۴میلیون آواره

۷هزار مفقود

بیش ازهزار میلیارد دلار خسارت مادی.

خمینی برای ادامه‌ جنگ حتی طرح صلح خودش را هم که عراق پذیرفته بود، رد کرد.

اما واکنش مجاهدین در برابر جنگ بین ایران و عراق چه بود؟

به‌عنوان یک گواهی تاریخی، مجاهدین با شروع جنگ، و اشغال بخشهایی از خاک میهنمان توسط قوای عراقی برای دفاع از مردم بی‌پناه میهنمان اقدام نمودند و موجی از شهیدان مجاهد نیز تقدیم کردند و در برابر تجاوز عراق، مانند سایر هموطنان به دفاع برخاستند اما پاسداران با اقدام به دستگیری مجاهدین مانع آنان می‌شدند.

در ایران و شاید جهان، به جز خمینی و باندش و یکی دو کشور متحدش، هیچ حزب، گروه، دسته یا حتی کشوری نبود که خواهان پایان یافتن جنگ نباشد همه می‌گفتند جنگ بد است اما هیچ‌کس جرأت نمی‌کرد برخیزد و عملاً جلوی جنگ بایستد تنها و تنها مجاهدین و هم‌پیمانانشان در شورای ملی مقاومت بودندکه این حد از میهن پرستی را داشتند که از نام خود به نفع ختم جنگ بگذرند و همهٴ تهمتها را به جان بخرند و پس از خرمشهر عملاً جلوی جنگ بایستند.

ترس از برچسب توسط خمینی؛ و آنان‌ که سودی در ادامه جنگ داشتند باعث شده بود همه در برابر شعارهای جنگ‌طلبانهٴ خمینی زیر نام دفاع از میهن قفل شوند و در مقام عمل، هیچ‌کس اقدامی برای ختم جنگ انجام ندهد! حتی بعد از آزادی خرمشهر که تمایل به صلح در مردم ایران هم به خواسته اکثریت تبدیل شده بود باز خمینی از ختم جنگ جلوگیری می‌کرد. کسی باید پیدا می‌شد و از نام و ننگ خود می‌گذشت، آستینها را بالا می‌زد، انواع مارکها و برچسبها را به جان می‌خرید و جنگ را تمام می‌کرد و به آن خونریزی جنایت‌بارانه و نیز به بیوه شدن زن‌ها و یتیم شدن کودکان و ویرانی شهرها و نابودی روستاها پایان می‌داد. و با ارائه طرح صلح و متعاقب آن با امضای قرار داد صلح با عراق طلسم جنگ‌طلبی خمینی را می‌شکست.

و تنها کسی که شجاعت انجام این کار را داشت رهبر مقاومت، مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق ایران بود.

چرا که نمی‌شد همزمان، هم جنگ را (بویژه پس از خرمشهر) ضدمیهنی دانست و هم ایستادن در برابر آن را ضدمیهنی قلمداد کرد! این قبیل موضعگیریها تا هزار سال دیگر هم نمی‌توانست جلوی جنگی را بگیرد که خمینی می‌خواست تا آخرین آجر سالم تهران به آن ادامه دهد. تاریخ و اعتراف‌های گاه و بیگاه سران رژیم ثابت کرده اگر مجاهدین ماشین جنگی خمینی را در هم نمی‌شکستند، خمینی تا همین امروز به جنگ ادامه می‌داد! قیام برضد جنگ به هر قیمت تنها و تنها از نیرویی ساخته بود که پروایی جز آزادی ایران و نجات جان میلیونها هموطن درسر نداشته باشد. در این میدان تنها مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند که جسارت ورود داشتند.

اینان آن‌چنان خواستار صلح بودند که مسعود رجوی حتی پس از امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق در پاریس، رسماً اعلام کرد که این قرارداد صلح را اگر خمینی بپذیرد، وی پس از سرنگونی خمینی به الزامات آن ملتزم خواهد بود؛ اما خمینی پای صلح نیآمد تا وقتی که مجاهدین ابتدا نامشروع بودن آن جنگ را در اکثر پارلمانهای دنیا به ثبت دادند و پس از آن، با عملیات خود، به‌ویژه عملیات بزرگ چلچراغ و فتح شهر مهران، اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی کردند.

جنگ خونین ۸ساله بین ایران و عراق، سرانجام در ۲۷تیر سال ۱۳۶۷رسماًبا پذیرفتن قطعنامه‌۵۹۸شورای امنیت ملل متحد، از سوی خمینی خاتمه یافت.

خمینی که تا چند روز پیش از آن، می‌گفت تا آخرین خانه در تهران به جنگ ادامه خواهد داد، اکنون که‌ خوار و زبون به آتش‌بس تن داده بود، آن را «جام‌زهر» نامید!

جعبه سیاه جنگ ایران و عراق - (گزارش ویژه)

مقدمه:
”جنگ مانند هواپیما، جعبه سیاه داشت.
این جعبه سیاه، هنوز برای مردم باز نشده است.
در این جعبه سیاه، ۳۰هزار نوار ضبط‌شده و پخش‌نشده وجود دارد! “


این، بخشی از گفته‌های پاسدار محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده اسبق پاسداران در جنگ ضدمیهنی در یک مصاحبه تلویزیونی است که روز شنبه سوم مهر ماه ۱۳۹۵ از رسانه‌های دولتی آخوندها پخش شد.

جنگی که پس از گذشت نزدیک به سه دهه از پایان آن، هنوز ملت ایران (بزعم آخوندها) صلاحیت آگاهی از راز‌های پشت پردهٴ آن‌ را ندارد!

بسیاری از مردم می‌خواهند بدانند چگونه آن جنگ، مانند بلای آسمانی ناگهان بر سرشان فرود آمد. جنگی که

۲میلیون کشته و معلول
۵۰شهر ویران شده
۴۰هزار اسیر
۳هزار روستای نابود شده
۴میلیون آواره
۷هزار مفقود الاثر
بیش ازهزار میلیارد دلار خسارت مادی به بار آورد
جنگی که بچه‌های مردم را از کلاس درس به میدانهای مین بی‌برگشت روانه کرد، و بعد هم ناگهان و بی‌مقدمه با یک مراسم زهرخوران دراماتیک خمینی متوقف شد!

این تمایل به بیشتر دانستن، آنجایی اوج می‌گیرد که هرازگاهی نکات جدیدتری از ناگفته‌های آن جنگ، برملا می‌شود، نکاتی که مانند نمک بر زخم کهنهٴ ملت، دردآور است. مانند همین گفته‌های اخیر محسن رضایی.

به‌عنوان نمونه محسن رضایی در همین مصاحبه مورد اشاره گفته:
”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم! “
سوال:
اگر در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتید پس چرا همان اولین هیأت میانجی صلح کشورهای عضو کنفرانس اسلامی را که رفسنجانی گفت در همان اولین هفته جنگ (متشکل از یاسر عرفات و ضیاءالحق و حبیب شطی) آمدند دست به‌سر کردید؟ متن مفصل آن داستان را می‌توانید در سایت تابناک پاسدار رضایی ۶مهر ۹۳ بخوانید و حیرت کنید.

اگر فرضا آن طرح صلح را شرافتمندانه نمی‌دانستید، چرا طرح صلحی را که خودتان نوشتید و به دست نخست‌وزیر بی‌سوادتان رجایی دادید تا به سازمان ملل برده و آن را به جهانیان عرضه کند، چرا وقتی همان طرح را عراق پذیرفت، در میان بهت و حیرت همگان، شمای نویسندهٴ طرح، طرح خودتان را رد کردید؟!

خوانندگان می‌توانند متن مفصل این داستان را هم در همان سایت تابناک رضایی به همان تاریخ ۶مهر ۹۳ بیابند و بخوانند و دندان خشم بر جگر خسته... .

قابل توجه این‌که این طرح در بیست و چهارمین روز جنگ از طرف رژیم ایران به سازمان ملل پیشنهاد شد. طرحی که بر اساس آن:
متجاوز به مرز خود بر می‌گشت
یک نیروی بی‌طرف در مرزها مستقر می‌شد تا دوباره تجاوزی صورت نگیرد و...

بعد هم دادگاه و تعیین متجاوز و محاسبهٔ غرامت و سایر نکاتی که خود رژیم در طرح صلح پیشنهادی‌اش نوشته بود و...

اما هنگامی که عراق آن طرح را پذیرفت، خمینی و رژیمش همان طرح خودشان را ناعادلانه توصیف کردند.. و از اجرای آن سر باز زدند!

چیزی که تاکنون در تاریخ هیچ کشوری در تمامی طول تاریخ سابقه نداشته! و شگفتی افزونتر آنجاست که حالا و پس از گذشت ۴۳سال از شروع جنگ، فرماندهٴ کل سپاه پاسداران رژیم در طول تمام سالیان جنگ، به‌راحتی می‌گوید: در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم!

به حرف او باید اضافه کرد:
راهبرد نظامی نداشتیم؛ ولی ۲۴روز پس از شروع جنگ، یک طرح صلح شرافتمندانه خودمان نوشتیم که سازمان ملل و عراق آن را پذیرفتند، اما...

اما چون جنگ، شروع نشده تمام می‌شد، خودمان طرح خودمان را رد کردیم! تا جنگ ادامه پیدا کند.

باز هم بخوانید
در ادامه همان مصاحبه، پاسدار محسن رضایی دربارهٴ سلسله عملیات ”والفجر“ گفته: (آن عملیاتها نباید انجام می‌شد) در ”سلسله عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا می‌شد!

کسانی که از کم و کیف سلسله عملیات ”والفجر“ خبر ندارند، نمی‌دانند همین جملهٴ کوتاه (والفجر مقدماتی کافی بود و دیگر عملیات‌های و الفجر نباید انجام می‌شد) چقدر برای این مردم خرج برداشته؟! خون چندین و چند هزارشان را بر زمین ریخته و چه بسیار خانواده‌ها را بی‌سرپرست و متلاشی کرده!

به گواهی دانشنامه جنگ ایران و عراق (که یکی از اسناد رسمی رژیم در مورد جنگ ۸ساله است) پس از والفجر مقدماتی، ۱۰رشته عملیات دیگر به اسم والفجر ۳، ۲، ۱... تا ۱۰ انجام شد! در آن۱۱ عملیات، نزدیک به ۲۰۰هزار عراقی (بنا بر آمار اعلام شده از سوی رژیم) کشته شدند. منابع رژیم دربارهٴ تعداد کشته‌شدگان خود سکوت کرده‌اند، اما با توجه به استفادهٴ خمینی از تاکتیک امواج انسانی، تنها خدا و همین سران جنایتکار رژیم می‌دانند تعداد کشته‌های ایران چندصد هزار نفر بوده؟!

عملیاتی که اینک با خونسردی تمام گفته می‌شود: نباید انجام می‌شد!

دربارهٴ همین عملیات والفجر مقدماتی، رفسنجانی در تاریخ ۷مهر ۱۳۷۹در گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ”امام به‌عنوان فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود... . وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست می‌خورد و ناموفق می‌شد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که در عملیات بعد جبران کنند!

نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمی‌دادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود“.

راستی حال و روز مردمی که در همان جنگ‌ها عزیزانشان را از دست دادند و کانون خانوادگیشان از هم پاشید و اینک این جملات را می‌شنوند، چه کسی می‌تواند تصور کند؟ یک لحظه خود را جای آنها بگذارید و عزیزانتان را معادل عزیز از دست رفته آنها در نظر آوردید تا تلخی زهر خیانت آن پیرمرد ضدبشر را درکام خود بهتر حس کنید.

به‌عنوان یک نمونهٴ دیگر از همین دست جنایتها می‌توان به‌عملیات کربلای۴ اشاره کرد که باز هم محسن رضایی در همان مصاحبه گفته: ”در کربلای ۴ هم باید گردانها را کم می‌کردیم! “

ژنرال عبدالحلیم ابوغزاله وزیر دفاع اسبق مصر در کتابش (جنگ ایران وعراق) تلفات طرف ایرانی را در کربلای۴، حدود ۱۲هزار نفر ذکر کرده و آن را بدترین جنگ از نوع خود در دنیا دانسته. (برخی کارشناسان نظامی همان سالها، آن عملیات را خودکشی دیوانه‌واری نامیدند که تنها از یک فرماندهٴ احمق قابل سر زدن است). اسناد رژیم مانند دانشنامه جنگ ایران و عراق ذکر می‌کنند که آن عملیات در همان ابتدا ”از کنترل و هدایت فرماندهی“ خارج شده بود. همین سند ذکر کرده: ”بسیاری از صاحبنظران نظامی معتقدند که فرار یکی از نظامیان بلندپایه به عراق و خیانت او باعث لو رفتن و اطلاع عراق از این عملیات و آمادگی او برای مقابله دقیق با مانور ایران شده بود“.

روز ۲۶خرداد سال ۱۳۹۴ جنازهٴ ۱۷۵ غواص کشته شده در همین عملیات در تهران تشییع شد، در حالی‌که کسی دربارهٴ تصمیم جنایتکارانهٴ آن عملیات، چیزی نگفت، جز این‌که همه چیز را به دروغ به پای خیانت ”منافقین“ بنویسند در حالی‌که حتی در اسناد رسمی آن عملیات، به خوبی روشن است که یکی از همقطاران خودشان (یک نظامی بلند پایه!) عملیات مزبور را لو داده، اما طبق معمول همیشگی، همه چیز حتی تشییع جنازهٴ غواص‌های خیانت شده هم به یک خیمه‌شب بازی دیگر برای پوشاندن جنگ‌افروزی خونین خمینی و همدستانش و فرصتی برای ”زدن به دشمن اصلی آخوندها“ یعنی مجاهدین تبدیل می‌شود.

(درحاشیهٴ مطلب ذکر این نکته ضروری است که خبرنگاری در مصاحبه با پاسدار اسماعیلی کوثری در تاریخ ۸تیر ۹۴ می‌گوید: پاسدار باقری بعد از تلفات عملیات رمضان گفته بود: اول جنگ در دهلاویه ۷۰ شهید دادیم همه تنشان می‌لرزید، حالا هزارتا، دو هزارتا، سه هزارتا... و اصلاً انگار نه انگار!)

و دقیقاً به همین علت است که رژیم آخوندها با تمامی جناح‌هایش با مستمسک ”سوء استفادهٴ دشمن“، از ”جعبة سیاه“ جنگ مانند تخم چشمش حفاظت می‌کند تا به دست مردم نیفتد!

این در حالی است که نظام سیاسی و اجتماعی عراق (یعنی طرف دیگر آن جنگ) اینک سال‌هاست که تقریباً به‌طور کامل از هم پاشیده و در سراشیب تجزیهٔ روزمره قرار گرفته، و به قول آخوندها، بغداد به یکی از چند پایتخت رژیم؟! تبدیل شده، اما با همهٴ این لاف و گزاف‌ها، حکومت آخوندها باز هم به بهانهٴ سوء استفادهٴ دشمن، از بازگشایی جعبهٔ سیاه آن جنگ ضدمیهنی، سر باز می‌زند و حقایق آن جنگ و ناگفته‌های آنرا، تا آنجا که می‌تواند و تا آنجا که توان کنترل جنگ و دعواهای باندی درون خودش را دارد، از مردم پنهان نگه می‌دارد.

از همین روست که وقتی هرازگاهی و در جریان جنگ قدرت جاری بین باندها و دستجات سیاسی آخوندهای حاکم، گوشه‌هایی از علل بروز آن فاجعه خونین (با میلیونها کشته و معلول و بیش از یکهزار میلیارد دلار خسارت مادی) افشا می‌شود، فرصتی کوتاه برای دیدن بخشی از واقعیت‌های مرگبار و جنایتکارانهٴ حکومت خمینی و خامنه‌ای و رفسنجانی و اطرافیانشان به‌وجود می‌آید.

مطالبی که مردم را در شگفتی فرو می‌برند.
این نوشته تلاش می‌کند، همین گوشه‌های برون افتاده از ”جعبه سیاه جنگ“ را به‌صورتی سرجمع در دسترس جویندگان حقیقت قرار دهد.

در این پژوهش تلاش شده تا پیش از هر چیز و بیش از هر منبعی، از اسناد منتشره توسط رژیم استفاده شود.
***
بخش اول:
آغاز جنگ ایران و عراق
 
آن‌گونه که دانشنامه جنگ ایران و عراق نوشته:
جنگ رسمی و همه جانبه، با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در ۳۱شهریور ۱۳۵۹ آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر، تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.

البته همان سند (که از این پس تنها با کلمه ”دانشنامه“ از آن یاد می‌شود) یک فصل کامل به تنشهای سیاسی در روابط دو کشور همسایه و برخوردهای مرزی بین نیروهای دو کشور در سالهای پیش از این اختصاص داده است.

مهمترین واقعهٴ روزهای آغازین جنگ، اشغال خرمشهر در تاریخ ۴آبان ۱۳۵۹توسط ارتش عراق بود

روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ و پس از اعلام عقب‌نشینی نیروهای عراقی از خاک ایران، خرمشهر آزاد شد.

روز ۲۶تیر۶۷ خامنه‌ای در نامه‌یی به دبیرکل سازمان ملل‌متحد (خاویر پرز دوکوئیار) قطعنامه 598 برای آتش‌بس را پذیرفت و به این ترتیب، یک جنگ۸ساله به پایان رسید. آخوندها خبر پذیرش آتش‌بس را یک روز بعد به مردم ایران اعلام کردند...

اما تا تاریخ تنظیم این نوشته هنوز هیچ قرارداد صلحی بین دو کشور امضا نشده و حل و فصل دعاوی حقوقی و مادی ناشی از ضرر و زیانهای جنگ، هم‌چنان در بایگانی خاک می‌خورد.
***
بخش دوم
جنگ پیش از جنگ
 
یکی از نکاتی که رژیم برای پوشاندن نقش خمینی در راه‌اندازی جنگ ۸ساله علم می‌کند، داستانی است به نام ”جنگ پیش از جنگ“.

منظور از جنگ، پیش از جنگ، دورانی است که با روی کار آمدن حکومت خمینی در ایران شروع می‌شود و تا حمله گسترده عراق به ایران در ۳۱شهریور ۵۹و بمباران فرودگاههای ایران، را در بر می‌گیرد. گرچه که سابقه دشمنی خمینی با حکومت عراق به پیش از این و اخراج وی از عراق بر می‌گردد. زمانی که حکومت عراق طبق قرار داد 1975 الجزایر، از ادامه فعالیت‌های سیاسی تبلیغاتی خمینی در عراق بر ضد شاه، در آخرین سال اقامتش در آن کشور جلوگیری کرد.

اما واقعیتی که رژیم به‌شدت آن را پنهان می‌کند و رد آن را در اسناد مربوط به جنگ و اسناد مربوط به روابط ایران و عراق هم تا آنجا که توانسته، پاک کرده این است که: با وجود تمام مشکلات موجود بین خمینی و حکومت عراق، جمهوری عراق، اولین کشوری بود که جمهوری اسلامی را به‌رسمیت شناخت!

رئیس‌جمهور وقت عراق احمد حسن البکر پیروزی انقلاب و تشکیل نظام جمهوری اسلامی را به خمینی تبریک گفت و خواهان روابط دوستانه بین دو طرف شد، دولت بازرگان از پیام رهبری عراق تشکر کرد و عباس امیر انتظام سخنگوی دولت نیز خواهان برقراری روابط برادرانه بین دو کشور شد.

بنی صدر در خاطرات خود نوشته: صدام حسین در نخستین هفته پس از انقلاب، موسی اصفهانی، نوه مرجع معروف و درگذشته شیعه، آسید ابوالحسن اصفهانی را، برای رفع کدورتها و ایجاد دوستی بینِ دو کشور، نزد خمینی فرستاد. صدام پیام داده بود: از رفتار خود پوزش می‌خواهد و آماده همه گونه جبران و همکاری با دولت جدید است... . اما خمینی قبول نکرد. (منبع: خاطرات بنی صدر)

در شهریور ۱۳۵۸ صدام حسین که به‌تازگی به جای احمد حسن البکر نشسته بود، دعوت‌نامه‌ای برای مهندس بازرگان رئیس دولت موقت فرستاد تا برای بهبود روابط فی‌مابین به عراق سفر کند. اما این سفر هرگز انجام نشد

در حالی که عراقی‌ها به‌دنبال رفع کدورت قبلی و بازسازی روابط‌شان با حکومت جدید ایران و رهبر آن خمینی بودند، اما خمینی و اطرافیانش بی‌توجه به ضرورت حفظ مناسبات حسن همجواری و اصول دیپلوماتیک، پیوسته در حال تحریک دولتهای مسلمان منطقه به‌ویژه عراق (با فراخواندن مردم آن کشورها به شورش بر ضدحکومت‌های شان) بودند.

روز ۱۷سفند ۵۷ خمینی در ملاقات با هیأتی از شیعیان کویت گفت: «یک دولت بزرگ اسلامی باید بر همه دنیا غلبه کند» (سایت حکومتی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی)

اسفند ۵۷ روزنامه الرأی العام چاپ کویت نوشت: «تهران می‌خواهد به نام اسلام یک امپراتوری ایجاد کند!

دو دهه بعد، منتظری دربارهٴ آن ‌روزها گفت: «وقتی که انقلاب پیروز شد یک غرور مخصوص امام را فرا گرفت، اصلاً در ذهن همهٴ ما این بود که گویا عالم را مسخر کرده‌ایم، می گفتیم... امام... رهبر جهان اسلام است، ... و لذا در ُبعد سیاست خارجی، شعارها همه بر اساس صدور انقلاب و این‌که انقلاب مرز نمی‌شناسد (بود)... این شعارها کشورهای همجوار را به وحشت انداخت... “

«... یک روز به امام عرض کردم: ... . بجاست هیأتهای حسن نیت به کشورهای مجاور فرستاده شود تا یک مقدار این تشنجها کاهش پیدا کند. ایشان فرمودند: وِل کُن!... ... اصلاً ایشان حاضر نبودند که اسم دولتها به میان بیاید“

به نظر من اگر (ایشان یعنی خمینی) یک مقدار تفاهم می‌کردند.. ، شاید بهانه به دست آنها نمی‌آمد، بالاخره زمینه جنگ فراهم شد...»


(منبع: کتاب خاطرات حسینعلی منتظری)
روزنامه بامداد چاپ ۲۵فروردین ۵۹از قول منتظری قایم مقام وقت خمینی نوشت: ”این روزها برادران عراقی مرتباً به ما مراجعه میکنن و می‌گویند همان‌طور که حضرت امام خمینی، انقلاب ایران را رهبری کردند.. ، انتظار داریم که انقلاب عراق را هم رهبری کنند! “

درست ۵روز بعد، یعنی روز ۳۰فروردین ۵۹ کیهان و رادیو تلویزیون دولتی ایران یک سخنرانی مفصل خمینی را پخش کرد که در آن، مردم و ارتش عراق را به شورش بر ضدحکومت وقت آن کشور دعوت می‌کرد. خمینی در آن سخنرانی، صدام حسین رئیس حکومت عراق را رسماً تکفیر کرد. این شاید اولین بار در تاریخ مناسبات دیپلوماتیک بین‌المللی بود که رئیس یک دولت، رئیس دولت همسایه را با استفاده از سازوکارهای مذهبی، کافر اعلام می‌کرد. سزای کافر، طبق شرعی که خمینی ترویج می‌کرد، کشته شدن بود! خمینی در آن سخنرانی نه فقط رئیس کشور همسایه را، بلکه طرفداران او را هم کافر نامید و از مردم عراق خواست که آن کافران را از بین ببرند! کلیشهٴ صفحه اول روزنامه کیهان را می‌توانید این‌جا ببینید.

 
چند جمله از آن سخنرانی خمینی را می‌توانید عیناً بخوانید:
”صدام حسین بر اثر حکم شرعی کافر است
او طرفدار کفار است
این جرثومه فساد را از بین ببرید
ما هم کمک شما هستیم
این فاسد را از بین ببرید
من به اونها سفارش می‌کنم،
به ارتش عراق
قیام کنند
این آدم را از بین ببرند! “

از آن پس تحریک عراق، به یکی از مهمترین پایه‌های تبلیغات سیاسی روزانهٴ خمینی تبدیل شد.

روزنامه جمهوری رژیم در ۱۸شهریور سال ۵۹، یعنی ۱۲روز قبل از آغاز جنگ، رسماً اعلام کرد: ”به فرمان امام، نیروهای انقلاب آمادگی خود را برای تصرف عراق با پشتیبانی مسلمین اعلام کردند.“..

روز ۵مهر سال ۵۹ ابراهیم یزدی مشاور خمینی دربارهٴ توطئه‌هایی که با روی کار آمدنشان بر ضد عراق تدارک دیده بودند گفت: ”ما که آمدیم روی کار، محور اول این بود که یک سفیر وارد به اوضاع عراق نصب کنیم که قادر باشد ارتباطات سری را با گروه‌های مسلمان مخالف رژیم عراق، در داخل عراق برقرار کند“. (روزنامه کیهان ۵مهر ۵۹)

نزدیک به سه دهه بعد، آن ”سفیر وارد به اوضاع عراق“ ! در یک مصاحبه با تلویزیون دولتی رژیم گفت: ”امام اطلاعات میدانی می‌خواست از شیعه و نجف و حوزه عراق داشته باشد“.

نتیجه اطلاعات میدانی، خیلی زود روشن شد.
در فروردین سال ۵۹ وزیر خارجه عراق طارق عزیز مورد یک سوءقصد نافرجام قرار گرفت

از اردیبهشت ۵۹، بر تعداد زد و خوردهای مرزی و دامنه آن از هر دو سو، افزوده شد

۱۳شهریور ۵۹- رژیم شهرهای خانقین و مندلی را در عراق مورد حمله قرار داد.
 
 
***
بخش سوم
جنگ گسترده
 
مرحله اول تا عقب‌نشینی عراق به مرزهای بین‌المللی و آزادی خرمشهر
سرانجام روز ۳۱شهریور ۵۹ جنگ گسترده ایران و‌ عراق، با بمباران فرودگاه مهرآباد توسط عراق آغاز شد.

دفاع مردمی، از اولین روز تهاجم گسترده نیروهای عراقی شروع شد اما شروع عملیات سازماندهی شده زمینی، حدود یک هفته طول کشید. عملیات نیروی هوایی ایران نیز سحرگاه اول مهر (فردای حمله عراق به فرودگاههای ایران) آغاز گردید.

لازم به یادآوری است: مجاهدین خلق که از روز ۲۵فروردین همان سال همراه با سفیر فلسطین در تهران (هانی الحسن) مشغول تنظیم یک طرح میانجی گری توسط یاسر عرفات رهبر انقلاب فلسطین بین خمینی و عراق بودند، پس از آن‌که متوجه شدند آتش جنگ عملاً در حال شعله‌ور شدن است، روز ۲۰شهریور ۵۹ با اعلام آماده‌باش سراسری، نیروهای خود را برای دفاع از میهن فراخواندند و تا روزی که در جبهه‌ها از پشت، هدف تیراندازی پاسداران قرار نگرفته بودند، به دفاع خود از خاک میهن ادامه دادند. حضور رسمی و متمرکز مجاهدین در سنگرهای دفاعی، تنها وقتی پایان یافت که توسط سپاه پاسداران خمینی دستگیر و به زندان منتقل شدند!

در فاصلهٴ ۳۱شهریور ۵۹ (روز حمله سراسری عراق به فرودگاهها و شهرهای مناطق مرزی ایران)

تا خرداد ۶۱ که عراق رسماً اعلام کرد اراضی اشغال شده ایران را ترک کرده و آمادهٴ پذیرش آتش‌بس و خاتمه جنگ است، ۱۱رشته عملیات نظامی سازماندهی شده در برابر نیروهای عراقی انجام شد.

نام آن سلسله عملیات و تاریخ آنها با تعداد کشته‌های هر عملیات تا آنجا که در دسترس بود در جدول زیر، ردیف شده‌اند

اهمیت این جدول در این است تا مردم ایران بدانند:
برای بیرون راندن نیروی اشغالگر از زمینهای اشغال شده،

چه تعداد عملیات باید انجام می‌شد
چند هزار شهروند ایران باید جان خود را از دست می‌داد

چه تعداد شهر و روستا باید ویران می‌شد
چه میزان خسارت باید به منابع ملی و ثروتهای تاریخی ایران باید وارد می‌شد تا تجاوزی که البته با تحریک شخص خمینی به خاک ایران صورت گرفته بود، برطرف می‌شد

اهمیت و ضرورت دانستن این اطلاعات وقتی بیشتر می‌شود که در سال‌های اخیر نکاتی مانند آنچه که در ابتدای همین نوشته از پاسدار محسن رضایی نقل شد، از بسیاری سردمداران رژیم شنیده می‌شود و از لابلای همین حرف‌ها مردم در می‌یابند که آن جنگ، حداقل از مقطع آزادی خرمشهر و عقب‌کشیدن رسمی نیروهای عراقی از خاک ایران، دیگر حتی یک ذره مشروعیت میهنی نداشته و تماماً یک جنگ ضدانقلابی، ضد ملی و ضدبشری بوده برای تثبیت سلطه خمینی بر کرسی قدرت و سرکوب مردم و مخالفان سازمان‌یافته‌اش که با دیکتاتوری او و آیین قرون وسطایی‌اش تحت عنوان ولایت‌فقیه مخالف بودند.

به هر حال، قسمت بالنسبه مشروع جنگ و عملیات‌های ضروری برای اخراج متجاوز از خاک میهن به گواهی اسناد رسمی رژیم به این شرح‌اند:
(منابعی که در تهیه و تنظیم این جدول مورد استفاده قرار گرفته‌اند و تمام منابع حکومتی هستند عبارتند از:
دانشنامه جنگ ایران و عراق
 


سایت مرکز اسناد تحقیقات دفاع مقدس، عملیات انجام شده تا آزادی خرمشهر را با کمی اختلاف نسبت به منبع قبلی، به این شرح ردیف کرده:
شبیخون شهید غیور اصلی (جلوگیری از سقوط اهواز) ۷مهر ۵۹

پل نادری
جاده ماهشهر-آبادان
ذوالفقاری (جلوگیری از سقوط آبادان)
نصر (هویزه)
توکل
ثامن الائمه (ع)
طریق القدس
فتح المبین
بیت المقدس
چند یادآوری ضروری:

عملیات گیلانغرب، عملیاتی بود که اساساً توسط هوانیروز انجام شد و متکی به نیروی انسانی نبود. و در نتیجه تلفاتی هم نداشت کما این‌که در هیچ‌یک از اسناد رژیم هم نکته‌یی دال بر وجود تلفات انسانی خودی در آن عملیات مشاهده نمی‌شود.

اضافه بر مجموعه عملیات ثبت شده در این سند، درگیریهای پراکنده و عملیات کوچک و نامنظم هم در همین مقطع زمانی (یعنی تا آزادی خرمشهر) وجود داشته که بی‌شک تلفات جانی و ضایعات مالی به همراه داشته، ولی در این مورد هم هیچ سندی که نشاندهندهٴ وجود تلفات انسانی جدی در درگیریهای پراکنده باشد، وجود ندارد.

همینطور باید از بمباران‌ مناطق مسکونی هم نام برد که آنهم در دو سوی مرز، تلفاتی به همراه داشته

اما از آنجا که دسترسی به اعداد و ارقام آن از طریق آرشیو‌های در دسترس مقدور نشد، نمی‌توان عدد و رقمی ارائه داد.

با توجه به مجموعه‌این نکات، جمع کشته‌های طرفین جنگ، بر اساس همین داده‌های موجود (در مرحله اول جنگ یعنی آزادی خرمشهر) به این شرح است:
کشته‌ها و زخمی‌های ایران بنا‌ به آمار اعلام شده در همین منابع حکومتی، برابر با 6435نفر است

کشته و مجروح عراقی هم بنا‌ به همین آمار، حدود۴۵۲۲۰ نفر ذکر شده است.

دراین مرحله از جنگ، به استثنای ماه‌های اول جنگ که عراق تهاجم کرد، در بقیهٴ ایام، ایران مهاجم بود و عراق مدافع!
***
بخش چهارم
 
عملیاتهایی که نباید انجام می‌شد
خون‌هایی که نباید بر زمین ریخته می‌شد
 
در این بخش می‌خواهیم نگاهی کنیم به بیلان جنگ از فردای آزادی خرمشهر تا تابستان ۶۷ که خمینی ناگزیر از نوشیدن جام‌زهر آتش‌بس شد.

جنگی که به تأکید صریح خمینی، ”آتش“ آن، برایش ”نعمت الهی“ ! بود و ”آتش بس“ آن، برایش ”زهر “ ! بود.

زهری که به استناد گفته‌های متعدد سران رژیم، مجاهدین به حلقوم خمینی ریختند.

پاسدار محسن رضایی در مصاحبه‌یی که جملاتی از آن‌را در ابتدای همین نوشته خواندید، گفته عملیات‌های ”والفجر“ به جز والفجر مقدماتی، بقیه اشتباه بودند و نباید انجام می‌شدند. وی اضافه کرده عملیات کربلای 4 هم نباید اجرا می‌شد.

خیلی پیشتر از محسن رضایی، هاشمی رفسنجانی بود که گفت جنگ می‌توانست زودتر تمام شود و می‌توانست این‌قدر ادامه پیدا نکند اما برخی‌ها؟! بودند که منافعی در ادامه جنگ داشتند!

(رفسنجانی: نمی‌توانم بگویم نمی‌شد جلوی جنگ گرفته شود!... ولی کسانی بودند که دلشان می‌خواست جنگ باشد و فکر می‌کردند.. که درِ جنگ و بابِ شهادت باید باز باشد تا آثاری از لحاظ فرهنگی، نظامی و سیاسی داشته باشد. منبع: سایت تابناک ۶/۷/۹۳)

اما واقعیت آن است که پس از آزادی خرمشهر، جنگ در تمامیتش و با همهٴ عملیات‌های ریز و درشتش، مطلقاً ضد ملی، ضد‌مردمی و ضدمیهنی و تماماً خائنانه بود. چرا که عراق رسماً بازگشت نیروهایش به مرزهای بین‌المللی را اعلام کرد و خواهان مذاکره و حل و فصل صلح‌آمیز اختلاف‌های فیمابین شد.

اضافه بر آن، کشورهای عرب منطقه هم حاضر شدند خسارت مادی جنگ را بپردازند و همه چیز برای اجرایی شدن یک راه‌حل صلح‌آمیز و شرافتمندانه فراهم شده بود اما خمینی به کمتر از جنگ رضایت نداد.

با این مقدمات نگاهی کنیم به پیامد‌های تصمیم شوم خمینی برای استمرار جنگ پس از آزادی خرمشهر.

طبق اسناد رسمی منتشره از طرف نهادهای رسمی نظام، از فردای عملیات بیت‌المقدس (یعنی عملیات آزادی خرمشهر) در اولین روزهای خرداد ۶۱ تا تابستان ۶۷ رژیم حدود دهها رشته عملیات انجام داد تا ۶سال پس از خرمشهر، و صلح شرافتمندانه‌ای که در آن مقطع در دسترس مردم ایران قرار گرفته بود، تنها با جانفشانی مجاهدین خلق، خمینی ناگزیر از نوشیدن جام‌زهر آتش‌بس شد. (مجاهدینی که به بهای جان و آبروی خود کمر به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی و گل گرفتن در تنور جنگش، بسته بودند)
نگاهی به فهرست سلسله‌ عملیاتهایی که پس از خرمشهر انجام شد
عملیاتهایی که نباید انجام می‌شد.
 
هنگام مرور این فهرست به یاد داشته باشید در هر عملیات صدها و هزاران و در برخی موارد دهها هزار انسان بیگناه، طعمه مرگ شده‌اند. انسانهایی که می‌توانستند هنوز هم زنده باشند، دانش آموزانی که می‌توانستند امروزه در لباس یک دکتر، یک مهندس یا یک کارگر و کشاورز خانه و زندگی خود را داشته باشند و...

بدر / شرق دجله / ۱۹اسفند ۶۳
بیت‌المقدس ۲ / شمال سلیمانیه /  ۲۵دی ۶۶
بیت‌المقدس ۳ / سلیمانیه / ۲۴اسفند ۶۶
بیت‌المقدس ۴ / در بندیخان / ۶فروردین ۶۷
بیت‌المقدس ۵ / پنجوین / ۲۲/۱/۶۷
بیت‌المقدس ۶ / سلیمانیه / ۲۷/۲/۶۷
بیت‌المقدس ۷ / شلمچه / ۲۳/۳/۶۷
تحریر القدس / دربندیخان عراق / ۲۱/۱۱/۶۲
ثار الله / / قصر شیرین / ۱۵/۵/۶۱
حسین‌بن‌علی / میمک / ۲۶/۶/۶۱
خیبر / هور الهویزه و جزایر مجنون / ۳/۱۲/۶۲
رمضان / شرق بصره / ۲۳/۴/۶۱
ظفر ۷ / شرق سلیمانیه / ۲۳/۱۲/۶۶
عاشورا / شمال فکه / ۲۵/۵/۶۴
فتح ۷ / حلبچه / ۷/۴/۶۶
فتح ۱۰ / شمال اربیل عراق / ۱۳/۶/۶۶
قدس ۱ / شرق دجله / ۲۴/۳/۶۴
قدس ۲ / هور الهویزه / ۴/۴/۶۴
قدس ۳ / جنوب دهلران / ۱۹/۴/۶۴
قدس ۴ / هور الهویزه / ۱/۵/۶۴
قدس۵ / غرب الهویزه / ۱۶/۵/۶۴
کربلای۱ / مهران / ۱۰/۴/۶۵
کربلای۲ / حاج عمران / ۱۰/۶/۶۵
کربلای۳ / اسکله نفتی الامیه والبکر / ۱۱/۶/۶۵
کربلای۴ / غرب اروند رود / ۳/۱۰/۶۵
کربلای۵ / شلمچه و شرق بصره / ۱۹/۱۰/۶۵
کربلای۶ / شمال سومار / ۲۳/۱۰/۶۵
کربلای۷ / حاج عمران / ۱۲/۱۲/۶۵
کربلای۸ / شرق بصره / ۱۸/۱/۶۶
کربلای۹ / قصر شیرین / ۲۰/۱/۶۶
کربلای ۱۰/ ماووت عراق / ۳۰/۱/۶۶
محمد رسول‌الله / غرب نوسود / ۱۲/۱۰/۶۱
مسلم بن عقیل / غرب سومار / ۹/۷/۶۱
نصر ۱ / غرب بانه در عراق / ۲۵/۱/۶۶
نصر ۲ / میمک / ۱۳/۳/۶۶
نصر۳ /  جنوب دهلران / ۲۷/۳/۶۶
نصر۴ / / سلیمانیه / ۳۱/۳/۶۶
نصر۵ / جنوب غربی سردشت / ۳/۴/۶۶
نصر۶ / میمک / ۱۰/۵/۶۶
نصر۷ / غرب سردشت / ۱۴/۵/۶۶
نصر۸ / ماووت عراق / ۲۹/۸/۶۶
نصر ۹ / حاج عمران / ۱/۹/۶۶
و الفجر مقدماتی / فکه چزابه / ۱۸/۱۱/۶۱
و الفجر۱ / شمال غرب فکه / ۲۰/۱/۶۲
و الفجر ۲ / حاج عمران / ۲۹/۴/۶۲
و الفجر۳ / مهران / ۷/۵/۶۲
و الفجر۴ / پنجوین / ۲۷/۷/۶۲
و الفجر۵ / چنگوله / ۲۷/۱۱/۶۲
و الفجر۶ / چزابه و چیلات / ۲/۱۲/۶۲
و الفجر ۷ / چزابه و چیلات / اسفند 1362
و الفجر۸ / فاو / ۲۰/۱۱/۶۴
و الفجر۹ / شرق چوارته عراق / ۵/۱۲/۶۴
و الفجر۱۰ / حلبچه / ۲۵/۱۲/۶۶
 
***
بخش پنجم
آنان که پس از خرمشهر جان باختند
 
در این قسمت تلاش می‌شود آمار تقریبی آن گروه از کشته شدگان جنگ، که پس از آزادی خرمشهر جان باختند، به‌دست آید.

آماری که مانند آمار کشته شدگان جنگ ۸ساله به‌طور کلی پنهان نگه‌داشته می‌شود و آنچه هم از گوشه و کنار اسناد گوناگون به دست می‌آید، متفاوت است.

جنگی که ۲۸۸۸روز، تمام هست و نیست ایرانیان را به خاک و خون کشید،

سایت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، آمار تلفات جنگ را به‌نقل از کتاب جنگ ایران و عراق جلد دوم نوشته دکتر حسین علایی اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران نقل کرده. بر اساس این آمار، مجموعاً این جنگ نزدیک به 450هزار نفر کشته، حدود 5/ 1 میلیون نفر مجروح، بیش از ۹۰هزار اسیر... روی دست دو ملت گذاشت.

به استناد کتاب پاسدار علایی:
۲۳۳هزار و ۵۹۱نفر ایرانی به‌شهادت رسیده‌اند، ۵۱۹هزار و ۸۰۹نفر جانباز شده‌اند و ۴۲هزار و ۶۱۸نفر نیز به اسارت دشمن درآمده‌اند.

*
خبرگزاری مهر رژیم در مقاله‌یی به نام روایت دوران بعد از جنگ، تعداد کشته‌های آن جنگ را ۳میلیون کشته و زخمی اعلام می‌کند. (خبرگزاری مهر شنبه اول مهر ۹۱)

*
یک سایت حکومتی به نام وار هیستوری آمار تلفات انسانی جنگ ۸ساله را با استفاده از منابع گوناگون به این شرح اعلام کرده:
تلفات ایران:
از ۲۲۰هزار کشته و ۵۵۴هزار و ۸۵۸ جانباز
تا ۱میلیون و ۲۵۰هزار نفر شهید و جانباز.
*
آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی عدد دیگری است. طبق آمار این بنیاد، تعداد۲۱۸۸۶۷نفر ایرانی شهید یا مفقود شده‌اند و ۲۹۹۱۷۴نفر هم معلول شده‌اند.

*
بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در آمار ۳۱شهریور سال ۹۴میزان تلفات انسانی ایران در جنگ ۸ساله را ۱۹۰ هزار کشته، ۶۷۲ هزار مجروح اعلام کرد.
 


همینطور که ملاحظه می‌کنید تعداد جان‌باختگان ایرانی در جنگ هشت ساله حداقل۲۱۸هزار و هشتصد و هشتاد و شش نفر و حداکثر یک میلیون و دویست و پنجاه هزار نفر، آمارگیری شده‌اند.

اگر مجروحان را به کناری بگذاریم و تنها و تنها به همین آمار کشته شدگان جنگ بسنده کنیم.

اگر تعداد کسانی ‌را که تا مقطع آزادی خرمشهر جان دادند را از تعداد کل کشته شدگان کم کنیم، تعداد تقریب کسانی‌که پس از آزادی خرمشهر جانشان هیزم تنور جنگ‌افروزی خا‌ئنانهٴ خمینی و باندش شد به‌دست می‌آید.

***
طبق جدول ابتدای همین نوشته، تعداد کسانی که در رشته عملیات‌های منتهی به آزادی خرمشهر جان باختند (آنگونه که دراسناد منتشرهٴ رژیم ثبت شده) ۶۴۳۵نفر بوده.

که حاصل ۱۴ رشته عملیات است. در گزارشهای مفصلی که رژیم از هر عملیات منتشر کرده، هیچ اثری از تعداد جان‌باختگان ۹ رشته عملیات قبل از خرمشهر دیده نمی‌شود (برای اطلاع بیشتر به جدول شماره یک همین گزارش نگاه کنید).

ولی با توجه به آمار جان‌باختگان ۵ رشته عملیات مشابه می‌توان حدس زد که تعداد هموطنان جان باختة جنگ تا مقطع آزادی خرمشهر، در مقایسه با آمار جان‌باختگان ایرانی در ۶سال بعدی جنگ، نمی‌تواند بیشتر از ۵۰هزار نفر بوده باشد.

تفاضل عدد ۵۰هزار نفر از عدد کلی جان‌باختگان، تعداد کسانی را مشخص می‌کند که پس از خرمشهر، تنها و تنها فدای ولع حیوانی خمینی برای حفظ قدرت به هر ترتیب شدند.

این عدد در حداقل و حد اکثر چنین است:
آمار حداکثری جان‌باختگان جنگ 8ساله... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... / 1250000

آمار حداقلی جان‌باختگان جنگ 8ساله... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... ... / 218867
آمار تقریبی جان‌باختگان جنگ ۸ساله پس از آزادی خرمشهر
آمار حداکثری کسانی که از فردای آزادی خرمشهر تا روز پایان جنگ ۸ساله، جان خود را از دست دادند، برابر است با یک میلیون و دویست هزار نفر!

آمار حداقلی کسانی که از فردای آزادی خرمشهر تا روز پایان جنگ 8ساله، جان خود را از دست دادند، برابر است با حدود صدو هفتاد هزار نفر!

*
اینک می‌توان برگشت و نگاهی دوباره به عدد و رقم‌ها کرد

یک میلیون و دویست هزار!
یا حتی فقط دویست هزار نفر ایرانی!
یا حتی فقط ۱۰ انسان!
چه ایرانی و چه عراقی!
در آن جنگ و از فردای آزادی خرمشهر در حالی کشته شده‌اند که می‌شد کشته نشوند. آنها می‌توانستند زنده بمانند و

مانند خمینی و فرزندانش،
مانند خامنه‌ای و مجتبی و مسعود و هدی و بشری و میثمش

و یا هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی و محسن رضایی و همهٴ آنهای دیگر زندگی کنند.

متأسفانه ما عادت کرده‌ایم که عدد و رقم‌های نجومی را در باب هر موضوعی براحتی بشنویم و از آن بگذریم همان‌گونه که هنگام شنیدن خبر حقوق‌های نجومی یا یک آهنگ تکراری خسته کننده، یا بوق‌های مزاحم توی خیابان، با تمرکز به فکر و خیالهای خودمان، با آن آلودگی صوتی مقابله می‌کنیم.

ولی بی‌شک روزی روزگاری آن جنگ خمینی خواسته با تمامی پرونده‌هایش پیش روی سران حکومت آخوندی گشوده خواهد شد تا پاسخگوی جنایتی باشند که مانند دیگر جنایت‌هایشان، قابل پیشگیری بود.

روزی نه چندان دور، جعبه سیاه جنگ ضدمیهنی ایران و عراق در انظار مردم گشوده خواهد شد و آن اسراری که این روزها رفسنجانی و محسن رضایی هراز گاهی به‌صورت قطره چکانی و صرفاً برای زهر چشم گرفتن از رقبا برملا می‌کنند، آشکار خواهد شد. تماماً آشکار خواهد شد و...

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر