۱۴۰۲ مهر ۶, پنجشنبه

۵ مهر؛ پیوند با فرهنگ ملی ایران، شکستن بت‌وارگیِ دجال

 ۵ مهر؛ پیوند با فرهنگ ملی ایران، شکستن بت‌وارگیِ دجال

۵ مهر؛ پیوند با فرهنگ ملی ایران...
۵ مهر؛ پیوند با فرهنگ ملی ایران...

ارزش‌های حیات تاریخیِ یک ملت را با چه معیارها و شاخصهایی می‌سنجند؟

جهان ما سرشار از آفریده‌های بشری چون پیشرفت‌های علمی، صنعتی، نظامی، فضایی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. کدام‌شان جامع‌ترین و فراگیرترین‌اند؟

 

رابطهٔ تنگاتنگ حماسه‌ها و فرهنگ‌ها

پیشرفت فرهنگی جامع‌ترین و فراگیرترین عنصر اجتماعی و انسانی‌ست. پیشرفت فرهنگی بیش از همهٔ دست‌آوردهای بشری با ذات، ضمیر، اندیشه و جوهر انسانی عجین است. فرهنگ، تنظیم‌کنندهٔ کیفیت ارتباط و تعالی مناسبات ملتها و اقوام گوناگون می‌باشد.

ما انسان‌ها از دریچهٔ دست‌آوردها و کیفیت «فرهنگ یک ملت» می‌توانیم به شناخت آن جامعه و تاریخش ورود کنیم. حماسه‌های بشری در رنگارنگی و تنوعشان به‌مثابه پله‌ها و مسیرهایی هستند که ما را به دریچهٔ «فرهنگ» ملتها رهنمون می‌شوند. ارادت مردم و نسل به نسل فرزندان ایران به شاهنامهٔ فردوسی در التفات و قدرشناسی از حماسه‌هایی است که نمادهای افتخار تاریخی و ملی و فرهنگی ایران‌زمین هستند.

 

۵ مهر؛ عجیب، خارق‌العاده

یکی از این حماسه‌های معاصر ایران، رویداد عجیب، خارق‌العاده، سرفصلی و مهم روز ۵مهر ۱۳۶۰ است؛ دهه‌یی که هنوز بسیاری از رازها، سکوت‌ها، صداها، دیده‌ها، شنیده‌ها و خفیه‌هایش تصویر و توصیف و هویدا نشده‌اند. باشد که روز و روزگاری فرا رسد تا حافظهٔ جمعی ایران‌زمین به سخن آید.

 

«در نیست / راه نیست / هیچ‌کس با هیچ‌کس سخن نمی‌گوید»

آن روزها مهم‌ترین خبرها تا بیرون آمدن روزنامه‌های عصر و اخبار شب رادیو و تلویزیون، در پردهٔ سکوت می‌ماندند. آن روزها نه خبری از تظاهرات هزاران نفره و میلیونی بود، نه حضوری از مبارزات مدنی و نه فضایی حتی برای نوشتن یک نامه یا بیانیه اعتراضی. تاریکیِ مطلقِ سلطهٔ خون‌آشامیِ دیو جماران، سایهٔ هراس در آسمان جامعه بود و پرسش «چه باید کرد» در بین روشنفکران و جویندگان راه گریز از آن ظلام بی‌همتا در تاریخ معاصر ایران. خمینی نعره‌های جنگ خارجی، وفور زندانی، بازار پررونق اعدام و خیل سرکوبگران خیابانی را بر جامعه مستولی کرده بود.

 

۵ مهر؛ پاسخ به دو هدف منطبق بر جوهر حماسه‌ها

باید سرِ رشته‌یی گشوده و راه نفسی برای تابوشکنی از خمینی باز می‌شد. باید خمینی از ماه پایین کشیده می‌شد تا دیوار قطور بت‌سازی زیر لوای دجالیتی بی‌نظیر فرو می‌ریخت.

خانم مریم رجوی در پیام ۵مهر ۱۳۷۱ در وصف ضرورت اجتناب‌ناپذیر خلق یک حماسه، نوشته‌اند:

«هیچ‌چیز جز اوج فدا و پاکباختگی و جسارت انقلابی این نسل از آن‌گونه که مردم ایران در ۵مهر ۱۳۶۰دیدند، نمی‌توانست بت خمینی را بشکند»

در فضای سنگین اختناق و اعدام‌های روزانه، برآورد حضور عنصر اجتماعی جز با آزمایش یک حماسه غیرممکن می‌نمود. همان‌طور که هم‌اکنون در جامعهٔ ایران بدون قیام و تظاهرات سراسری نمی‌توان نظرسنجی و برآورد واقعی از نظر و آرای مردم داشت. چنین وضعیتی با ضریب سرکوب و اختناق چندصد برابر در دههٔ ۶۰ وجود داشت. هیچ راهی جز خلق یک حماسه برای پاسخ به دو هدف وجود نداشت:

ــ شکستن طلسم بت خمینی با هدف اجتماعی کردن شعار «مرگ بر خمینی».

ــ برآورد و آزمایش حضور عنصر اجتماعی.

مجاهدین پیشاپیش یقین داشتند که باید این دو هدف را با خلق یک حماسه آزمایش کنند. جوهر حماسه‌ها چیست؟

۱ ـ تسلیم نشدن به بختک هیولای مسلط.

۲ ـ شکستن هیبت هیولا در منظر طلسم‌شدگان از قدرت‌نمایی آن.

حماسه‌ها کوتاه‌مدت‌اند. گاه، بیش از چند ساعت نیستند. بسان صاعقه‌یی بر ناممکن‌ها فرود می‌آیند، نواخت عادت‌شدهٔ محیط و جامعه را می‌شکنند و نظم سکون و خودبخودی‌گرایی را برهم می‌زنند.

 

تبلور انفجار بغض ایران

مجاهدین خلق در روز ۵مهر ۱۳۶۰ ناگهان چون برق آتشین در تهران و چندین شهر ایران ظهور پیدا کردند و شعارهای «مرگ بر خمینی ــ زنده باد آزادی»، «خمینی حیا کن ــ سلطنت و رها کن»، «ای جلاد ننگت باد» را طنین دادند.

قیام و شورش ۵مهر ۶۰ از ساعت ۱۰صبح تا حدود ۴ ـ ۵ بعد از ظهر در یک نبرد مسلحانه پرکشاکش بین مجاهدین و پاسداران ظلام قرون‌وسطایی ادامه یافت. مجاهدین در آن نبرد نابرابر با نثار صد‌ها جان شیفتهٔ آزادی، طنین «مرگ بر خمینی» را در حافظهٔ اجتماعی و به‌طور خاص آنان که از تمامیت نظام آخوندی عبور کرده بودند، به ثبت رساندند.

 

سقوط بت‌واره از ماه به چاه / فتواهای حریصانهٔ فراعنه

خمینی که بعد از ۳۰خرداد ۶۰ هزاران مجاهد و مبارز را زندانی و صدها نفرشان را اعدام کرده بود، هرگز در مخیله‌اش نمی‌گنجید که مجاهدین با حضوری جمعی و سازمان‌یافته به میدان هماوردی با لشگر پاسدارن جانی‌اش بیایند و با طنین شعارهایشان، بت ولی‌فقیه را از ماه به چاه بکشانند.

خمینی در روز ۵مهر تمام قوانین و حقوق اسیر و مجروح را زیرپا گذاشت و خیل فراعنهٔ قسم خورده به بتش، با فتواها و با نظریه‌های ضد حقوقی و ضدبشریِ فقه ولایی، حریصانه به میدان ابراز نظر برای چگونه مثله کردن، زجرکش کردن و کشتار تظاهر کنندگان حتی بر تخت بیمارستانها آمدند. در شب ۵مهر گیلانی و لاجوردی که داس‌های خمینی برای درو کردن نسل آزادیخواهان ایران بودند، صدها زن و مرد مجاهد را بدون محاکمه و رعایت حداقل حقوق اسیری، تیرباران کردند.

تابلوی باشکوه قهرمانی‌های نسل مجاهد در مهر ۱۳۶۰، پهنه‌های گوناگون دارد. قله‌یی دیگر از شکوه این مقاومت، در زندانهای خمینی ترسیم شد؛ آنجا که قهرمانان مجاهد خلق پس از انتقال به زندان، بدون آن‌که حتی نام و مشخصات‌شان را به دژخیمان بدهند، با شعار زنده‌باد آزادی ــ درود بر رجوی در برابر جوخهٔ تیرباران ایستادند.

 

تلألؤ اندیشه‌های خالقان شکست بت‌وارگیِ دجال

اشاره به دو وصیت‌نامه، وصف کم‌وکیف و ژرفای پیوند نسل خالق ۵مهر با محبوب آزادی و ضرورت شکستن طلسم بت‌وارگی و دجالیت خمینی است. یکی از اینان قهرمان مجاهد خلق حسن سرخوش است. او در شب ۵مهر، امضای حقانیت یک مسیر را که نسل‌های دهه‌های ۷۰ و ۸۰ در قیام ۱۴۰۱ به آن رسیده‌اند، مهر نموده بود:

«از دشمنان خدا و خلق نهراسید که آنان کور و بزدلند. مصمم‌تر شوید در راهی که فرزندان پاک و معصوم این وطن در آن پا نهادند و به‌شهادت رسیدند ولی ذلت و خواری را در مقابل پیرکفتار ارتجاع خمینی قبول نکردند».

 

مسعود شکیبانژاد از ستارگان درخشان و جاودان حماسهٔ ۵مهر است. وصیت‌نامهٔ تحلیلی و شورانگیز این مجاهد قهرمان، تابلویی از شناخت زمینه‌ها، چرایی‌ها و ویژگی‌های روز تاریخیِ ۵مهر است:

وقتی خلق همهٔ درها را به‌روی خویش بسته می‌بیند و هر‌ فریاد اعتراض و مخالفتی با اسلحه سرکوب می‌شود، پس زنده‌باد مبارزه مسلحانهٔ رهایی‌بخش خلق، زنده‌باد برابری و عدالت. با این تحلیل، دیگر کمترین جایی برای درنگ و تعلل نمی‌ماند. خمینی اکنون سمبل تزویر و خشونت است. سازمان چقدر سعی کرد از آخرین قطره‌های دموکراسی در این میهن استفاده کند. همه دیدیم که با وجود بیش‌ از ۵۰ شهید بر اثر چماقداری و تروریسم کور[رژیم خمینی است که بی‌شرمانه ما را به‌تروریسم متهم می‌کند] باز هم سازمان دست به‌اسلحه نزد تا این‌که انحصارطلبی وارد مرحله نوینی گشت و ارتجاع از حاکمیت سیاسی جز خویشتن، هیچ‌کس را نخواست».

 

ایران بعد از شکستن طلسم بت

بعد از ۵مهر ۶۰، شعار «مرگ بر خمینی ـ زنده باد آزادی» بر دیوار شهرها، در پارک‌ها، بر روی پل‌های بزرگ داخل شهرها، در مدارس و دبیرستانها و دانشگاهها، در فروشگاههای بزرگ زنجیره‌یی، در اتوبوس‌های بین شهری و در مسیر کوهنوردان نوشته و تکثیر و حتی در میدانهای تیرباران فریاد می‌شد. طلسم دیو جماران شکست. با تداوم پایداری آن نسل و سرایت مقاومت و روشنگری‌اش به نسل‌های بعدی، خمینی برای همیشه زیستنگاهی جز مرداب‌ها و طنین لعن و نفرین اکثریت مردم ایران نداشت و ندارد.

 

۵ مهر؛ پیوند با فرهنگ ملی ایران‌زمین در قدرشناسیِ ضرورت آزادی

حق تاریخیِ حماسهٔ ۵مهر، استمرار پایداری و مقاومت نسلی شیفتهٔ آزادی‌ست که پیام خون و نبرد و مبارزه‌شان را ارثیه‌های عصیان و شورش برای نسل‌های بعد از خودشان به‌جای گذاشتند. بر مبنای چنان حماسه‌ها و پایداریهایی در ۵مهر و قتل‌عام‌شدگان ۶۷ بود که نسل‌های بعدی به ضرورت قیام‌ها از ۸۸ تا ۱۴۰۱ رسیدند. اکنون «آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند»، آن جانهای شیفتهٔ آزادی از دههٔ ۶۰ تا ۱۴۰۲با همبستگی خون و راه و آرمان مشترک‌شان، جبهه خلق را در مقابل جبهه ارتجاع قرون‌وسطایی ولایت فقیهی و هم‌سویان و همزبانان با آن رقم زده‌اند.

این‌ها معیارها و شاخصهای سنجش ارزش‌های حیات تاریخیِ یک ملت هستند. حافظهٔ معاصر ما در پیوند با قیام سال۱۴۰۱ بر روی چنین عناصری انگشت تأکید می‌نهد و دریچهٔ شناخت ما را بر جزئیاتی از تاریخ ۴۵ سالهٔ نبرد با ارتجاع آخوندی می‌گشاید. حماسه‌هایی هم‌چون ۵مهر بدل به فرهنگ ملی در مبارزه برای آزادی و نفی هر گونه دیکتاتوری شده‌اند. حماسه‌هایی شایستهٔ بازخوانی برای شناخت جایگاه و قدرشناسی ضرورت آن‌ها. این شناخت، اهمیت و ضرورت پاسخ میهنی و سراسری به مسئولیت ملی و انسانی‌مان را برای نفی تمامیت نظام ولایی یادآوری و تأکید می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر