فریبا هشترودی محصول جدید "امام" بالاخره به بازار آمد. یک فقره "ان.جی.او" ی پیشانی سفید برون مرزی دبش.
محصول جدید "امام" بالاخره به بازار آمد. یک فقره "ان.جی.او" ی برون مرزی دبش. ده سیزده سالی طول کشید تا از آب نمک بیرونش بیاورند. رافت و عطوفتش البته از همان اول برهمه اشکار و مبرهن بود چرا که یک کاره از پاریس تا تهران کوبید تا به "دادخواهی هاببیلیان مظلوم" رسیدگی کند.
اینبار اما انگار قضیه خیلی جدی است. به فرموده فرستاده اندش پیش یک "معرکه گردان کهنه کار" ،در پشم شیشه برون مرزی ایران فردا ،تا بساط جدید نظام را آنجا پهن کند.
معرکه گیر مربوطه که اسمش لیمونادی است ، ابتدا با به گروگان گرفتن شعری از حافظ بزرگ، سعی میکند خودش را تبعیدی مبارزی جا بزند که یعنی "از بد حادثه اینجاست".
ولی در خط بعدی یکراست میرود سر اصل مطلب و بازنشخوار هزار بار جویده شده "برادران اطلاعات" . که بله ... "سازمان مجاهدین با استفاده از ابزار نظامی صدام حسین به ایران!!! حمله کرد". حواسش هست که خیال «برادران» مربوطه را راحت کند و بعد به اصل ماموریت بپردازد.
خوب میداند که مشتری خیلی هم«مال» نیست. پس روغن داغش را زیاد میکند که باز هم بله... پس از مدتها که مجاهدین حاضر نشده اند با من حرف بزنند، حالا یک فرصتی !!! پیش آمده که با فریبا هشترودی (که خیلی خیلی هم آدم مهمی است) و با اینکه سال 2002 از شورا استعفا داده !!! هنوز هم درگیر این سازمان است (نمیگوید چه نوع درگیری اما عاقلان دانند که منظورش چیست)، مصاحبه کنم. قرار هم هست که سریالی باشد دنباله دار. و سپس بلندگوی نظام را میدهد به خانم ان.جی.او .
ان.جی.او هم که ظاهرا از شدت ملامت "دوستان و افراد نزدیک" بر سر اینکه : زیر قبای ملا چه میکردی؟، تعادلش را از دست داده ، یکدفعه به بانگ بلند (منظورش همان عربده کشی است) فریاد برآورده که آهای ..."رفتن یک مخالف رژیم با سابقه طولانی فعالیت در صفوف مخالفین رادیکال" ، در آغوش شکنجه گران و آدم کشان همین رژیم، کجایش اشکال دارد ؟ اصلا کی گفته که پیامدی دارد؟ فقط یک کم با هم تخمه شکستیم و "مرقد امام راهم زیارت کردیم". هم فال بود و هم تماشا. کجایش خیانت است؟ تازه، مگر بقیه مخالفین، با مامورین امنیتی عراقی و فرانسوی و آمریکایی سر یک میز ننشسته اند؟ خوب من هم مثل آنها. تازه "کی گفته که مامورین امنیتی جمهوری اسلامی" از آنها بدترند؟" بیخود گفته. من به شما میگویم که خیلی هم بهترند. هفته ای دو سه بار به دیدن من میامدند و به سوالات من جواب میدادند. بعضی افراد را هم از زندان هاشون میاوردند که مرا ببینند و راه و رسم جدا شدن از مجاهدین رو یاد بگیرند.
بی شک اینهمه عربده کشی نشان نه تنها از وقاحت ، که بیشتر از بلاهت دارد. چونکه در ادامه طلبکار هم میشود که "بنده... برای بدست اوردن کدام نتیجه و به چه قیمتی با سرویس های اطلاعاتی کشور خود؟؟؟ معامله کردم؟"
جل الخالق . یادش رفته است که همین "سرویس های اطلاعاتی کشور" که اینقدر با او مهربانند، چگونه جمجه زهرا کاظمی را بخاطر گرفتن یک عکس با دوربین خودش خورد کردند و یا پیکر بالا بلند ستار بهشتی را بخاطر یک مقاله در یک وبلاگ ، تکه تکه کردند.
انگار کسی نمیفهمد که نفس زنده ماندنش، بعد از حشر و نشر با این جنایتکاران، نشان از خیانت مزمن و تا مغز استخوان دارد. چه برسد به جواز رفت و آمد آزادانه و راه اندازی انجمن و بنیاد در تهران و حل و فصل مسائل شخصی و ارث و میراث و...
البته اینها را خودش خوب میداند. فقط میخواهد قبل از سفر اینده راه را ایمن کند... کشف "سکت و فرقه بودن مجاهدین"، "سازمان وحشتناک وبسته"، "سازمان دروغگوی بزرگ و نیرنگ باز"، "حاشیه بودن شورایی ها"، "هر کاری کردن برای رسیدن به قدرت"، "به قهقرا رفتن روز مره"، همه و همه کدهای آشنایی است که سالهای سال است بلا استثنا، تمام خائنین به مردم ایران، از آنها بعنوان شرط ورود به زیر قبای ملا استفاده کرده اند.
ولی گوییا این یکی خیلی از بوی گند و کثافت قبای ملا خوشش آمده چون برای رفت و آمد سهل و مکرر به زیر آن، پاک عنان از کف داده، تا جایی که در عقل سلیمش هم دیگر باید شک کرد.
نوشته حسن حبیبی
برگرفته ازآفتاب کاران
محصول جدید "امام" بالاخره به بازار آمد. یک فقره "ان.جی.او" ی برون مرزی دبش. ده سیزده سالی طول کشید تا از آب نمک بیرونش بیاورند. رافت و عطوفتش البته از همان اول برهمه اشکار و مبرهن بود چرا که یک کاره از پاریس تا تهران کوبید تا به "دادخواهی هاببیلیان مظلوم" رسیدگی کند.
اینبار اما انگار قضیه خیلی جدی است. به فرموده فرستاده اندش پیش یک "معرکه گردان کهنه کار" ،در پشم شیشه برون مرزی ایران فردا ،تا بساط جدید نظام را آنجا پهن کند.
معرکه گیر مربوطه که اسمش لیمونادی است ، ابتدا با به گروگان گرفتن شعری از حافظ بزرگ، سعی میکند خودش را تبعیدی مبارزی جا بزند که یعنی "از بد حادثه اینجاست".
ولی در خط بعدی یکراست میرود سر اصل مطلب و بازنشخوار هزار بار جویده شده "برادران اطلاعات" . که بله ... "سازمان مجاهدین با استفاده از ابزار نظامی صدام حسین به ایران!!! حمله کرد". حواسش هست که خیال «برادران» مربوطه را راحت کند و بعد به اصل ماموریت بپردازد.
خوب میداند که مشتری خیلی هم«مال» نیست. پس روغن داغش را زیاد میکند که باز هم بله... پس از مدتها که مجاهدین حاضر نشده اند با من حرف بزنند، حالا یک فرصتی !!! پیش آمده که با فریبا هشترودی (که خیلی خیلی هم آدم مهمی است) و با اینکه سال 2002 از شورا استعفا داده !!! هنوز هم درگیر این سازمان است (نمیگوید چه نوع درگیری اما عاقلان دانند که منظورش چیست)، مصاحبه کنم. قرار هم هست که سریالی باشد دنباله دار. و سپس بلندگوی نظام را میدهد به خانم ان.جی.او .
ان.جی.او هم که ظاهرا از شدت ملامت "دوستان و افراد نزدیک" بر سر اینکه : زیر قبای ملا چه میکردی؟، تعادلش را از دست داده ، یکدفعه به بانگ بلند (منظورش همان عربده کشی است) فریاد برآورده که آهای ..."رفتن یک مخالف رژیم با سابقه طولانی فعالیت در صفوف مخالفین رادیکال" ، در آغوش شکنجه گران و آدم کشان همین رژیم، کجایش اشکال دارد ؟ اصلا کی گفته که پیامدی دارد؟ فقط یک کم با هم تخمه شکستیم و "مرقد امام راهم زیارت کردیم". هم فال بود و هم تماشا. کجایش خیانت است؟ تازه، مگر بقیه مخالفین، با مامورین امنیتی عراقی و فرانسوی و آمریکایی سر یک میز ننشسته اند؟ خوب من هم مثل آنها. تازه "کی گفته که مامورین امنیتی جمهوری اسلامی" از آنها بدترند؟" بیخود گفته. من به شما میگویم که خیلی هم بهترند. هفته ای دو سه بار به دیدن من میامدند و به سوالات من جواب میدادند. بعضی افراد را هم از زندان هاشون میاوردند که مرا ببینند و راه و رسم جدا شدن از مجاهدین رو یاد بگیرند.
بی شک اینهمه عربده کشی نشان نه تنها از وقاحت ، که بیشتر از بلاهت دارد. چونکه در ادامه طلبکار هم میشود که "بنده... برای بدست اوردن کدام نتیجه و به چه قیمتی با سرویس های اطلاعاتی کشور خود؟؟؟ معامله کردم؟"
جل الخالق . یادش رفته است که همین "سرویس های اطلاعاتی کشور" که اینقدر با او مهربانند، چگونه جمجه زهرا کاظمی را بخاطر گرفتن یک عکس با دوربین خودش خورد کردند و یا پیکر بالا بلند ستار بهشتی را بخاطر یک مقاله در یک وبلاگ ، تکه تکه کردند.
انگار کسی نمیفهمد که نفس زنده ماندنش، بعد از حشر و نشر با این جنایتکاران، نشان از خیانت مزمن و تا مغز استخوان دارد. چه برسد به جواز رفت و آمد آزادانه و راه اندازی انجمن و بنیاد در تهران و حل و فصل مسائل شخصی و ارث و میراث و...
البته اینها را خودش خوب میداند. فقط میخواهد قبل از سفر اینده راه را ایمن کند... کشف "سکت و فرقه بودن مجاهدین"، "سازمان وحشتناک وبسته"، "سازمان دروغگوی بزرگ و نیرنگ باز"، "حاشیه بودن شورایی ها"، "هر کاری کردن برای رسیدن به قدرت"، "به قهقرا رفتن روز مره"، همه و همه کدهای آشنایی است که سالهای سال است بلا استثنا، تمام خائنین به مردم ایران، از آنها بعنوان شرط ورود به زیر قبای ملا استفاده کرده اند.
ولی گوییا این یکی خیلی از بوی گند و کثافت قبای ملا خوشش آمده چون برای رفت و آمد سهل و مکرر به زیر آن، پاک عنان از کف داده، تا جایی که در عقل سلیمش هم دیگر باید شک کرد.
نوشته حسن حبیبی
برگرفته ازآفتاب کاران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر