دکتر منوچهر هزارخاني وگزارش رفتن فريبا هشترودي به ايران تحت حاكميت رژيم آخوندي و ديدار با دژخيمان وزارت اطلاعات در سال 85 - نتیجه عملیات
نشريه مجاهد 7 بهمن 85
خميني
كه در اوايل سلطنتش، عادت داشتبراي تهييج پاسداران بگويد «كاش من هم يك
پاسدار بودم»، اگر هنوز زنده ميبود، شك ندارم كه امروز ميگفت: كاش من هم
يك «ان.جي. آ» ي مسالمتجو و بشردوست بودم، به همان رأفت و عطوفت «قربانيان
خشونت»، به همان صافي و صداقت «هابيليان»!
ضربه خيانت بار بود.
مشاهده تصوير دوستي فوقالعاده نزديك باحجاب اجباري در حضور عاملان رسواي
جنگ رواني دشمن، البته كه براي هر كس تکاندهنده است.
براي من، ازنظر عاطفي مرگبار بود. نه جاي انكار است، نه جاي پنهانکاري. مرگ «عمو» ي فريبا هشترودي را، بهعنوان يكي از «ضايعات جانبي» جنگ رواني رژيم با مقاومت، هابيليان و بقيه گرازها ميتوانند جشن بگيرند. از اين احساس شخصي فعلاً بيش از اين نميخواهم بگويم.
براي من، ازنظر عاطفي مرگبار بود. نه جاي انكار است، نه جاي پنهانکاري. مرگ «عمو» ي فريبا هشترودي را، بهعنوان يكي از «ضايعات جانبي» جنگ رواني رژيم با مقاومت، هابيليان و بقيه گرازها ميتوانند جشن بگيرند. از اين احساس شخصي فعلاً بيش از اين نميخواهم بگويم.
اما وقتي از ديدگاهي
كليتر به علمشنگة هابيليان مينگري و به دلسوزي يكي از آنها براي فقدان
دموكراسي در جنبش مقاومت برميخوري، تمام طنز تاريخ را در آن متبلور
ميبيني، آنقدر كه همين نعش «عمو» را هم از خنده رودهبر ميكند. چون باز
به خاطر ميآورد كه خميني در آغاز سلطنتش آيه نازل كرده بود كه آنهايي كه
از دموكراسي دم ميزنند، غربزدهاند و مخالف اسلام؛ و حزباللهيهاي
قدارهبند آن زمان، وقتي به تظاهرات خياباني ما حمله ميكردند شعار
ميدادند «دموكراتيك و ملي، هر دو فريب خلق است». آنوقتها دموکراسي خواهي
گناهمان بود، امروز كمبود دموكراسي را گناهمان ميدانند. ما كه،
بهقولمعروف، بر سر موضعمان هستيم، در اردوي حزباللهيان چه پيشآمده كه
يکباره صد و هشتاد درجه تغيير جهت دادهاند؟ اتفاقي كه افتاده، اين است:
آنوقتها كه فقط عصارة خالص رسوبات ارتجاعي جامعه بودند، حرف دلشان را
ميزدند؛ حالا، پس از آلوده شدن به گند انواع نادمان و توابان، به مهرههاي
سياسي يك جنگ كثيف رواني بدل شدهاند و نقشي را كه به عهدهشان
گذاشتهشده، بازي ميكنند.
زندهياد شكري ميگفت
وقتي مسألة مورددعوا را وسط بگذاري، اضافات و ملحقاتش را كنار بزني،
جرمهاي دور و برش را پاککني و آن را بتراشي، بتراشي تا به اصل مطلب برسي،
ميبيني كه همة داستان حول محوري ميگردد كه شايد از مو هم نازکتر باشد
ولي حتماً از فولاد سختتر است.
دعواي ما با استبداد ديني حاكم هم جلوهيي از همين تمثيل است. شوراي ملي مقاومت، شوراي واقعي نيست؟ اعضاي شورا مسحور يا مرعوب مجاهديناند؟ روابط دروني خود مجاهدين غير دموکراتيک است؟ بيعاطفهاند؟ به بچههاي خودشان هم رسيدگي نميكنند؟ به خانوادههايشان توجهي ندارند يا رنجشان ميدهند؟… بگذاريد همة ايرادها و انتقادهاي واقعي، فرضي، خيالي، جعلي يا اختراعي را چشمبسته و بيگفتگو بپذيريم و كنار بگذاريم تا به جان مطلب، به همان پرسش اصلي كه موضوع و محتواي مقاومت است برسيم: آيا در تلاش براي برانداختن نظام ولايتفقيهـ كه به تصديق همگان گام اول براي ورود بهجادة دموكراسي استـ سست شدهايم؟ يا درجايي كوتاه آمدهايم؟ يا به سازش با طاعون استبداد ديني تمايل نشان دادهايم؟ خلاصه آيا گناهمان اين است كه اين كارها را كردهايم يا گناهمان اين است كه اين كارها را نكردهايم؟ فقط در پاسخ به اين سؤال است كه جهت اصلي مبارزه تعيين و تعريف ميشود. فقط در اين نقطه است كه اخلاق باسياست درميآميزد و معيار ارزشگذاري گفتارها و كردارها و تميز خوب از بد، درست از نادرست و خدمت از خيانت ميشود. فقط اينجاست كه خط سرخ معناي واقعي پيدا ميكند: با هر شدت كه دلخواه توست، جنبش مقاومت را به رگبار انتقاد ببند، صدر تا ذيلش را از دم تيغ نقد بگذران، اما… خط تمايز با دشمن را مخدوش نكن! اگر همين را بپذيري ديگر جايي براي تيغهاي دو دم عليه مقاومت باقي نميماند.
دعواي ما با استبداد ديني حاكم هم جلوهيي از همين تمثيل است. شوراي ملي مقاومت، شوراي واقعي نيست؟ اعضاي شورا مسحور يا مرعوب مجاهديناند؟ روابط دروني خود مجاهدين غير دموکراتيک است؟ بيعاطفهاند؟ به بچههاي خودشان هم رسيدگي نميكنند؟ به خانوادههايشان توجهي ندارند يا رنجشان ميدهند؟… بگذاريد همة ايرادها و انتقادهاي واقعي، فرضي، خيالي، جعلي يا اختراعي را چشمبسته و بيگفتگو بپذيريم و كنار بگذاريم تا به جان مطلب، به همان پرسش اصلي كه موضوع و محتواي مقاومت است برسيم: آيا در تلاش براي برانداختن نظام ولايتفقيهـ كه به تصديق همگان گام اول براي ورود بهجادة دموكراسي استـ سست شدهايم؟ يا درجايي كوتاه آمدهايم؟ يا به سازش با طاعون استبداد ديني تمايل نشان دادهايم؟ خلاصه آيا گناهمان اين است كه اين كارها را كردهايم يا گناهمان اين است كه اين كارها را نكردهايم؟ فقط در پاسخ به اين سؤال است كه جهت اصلي مبارزه تعيين و تعريف ميشود. فقط در اين نقطه است كه اخلاق باسياست درميآميزد و معيار ارزشگذاري گفتارها و كردارها و تميز خوب از بد، درست از نادرست و خدمت از خيانت ميشود. فقط اينجاست كه خط سرخ معناي واقعي پيدا ميكند: با هر شدت كه دلخواه توست، جنبش مقاومت را به رگبار انتقاد ببند، صدر تا ذيلش را از دم تيغ نقد بگذران، اما… خط تمايز با دشمن را مخدوش نكن! اگر همين را بپذيري ديگر جايي براي تيغهاي دو دم عليه مقاومت باقي نميماند.
اصالت خود مقاومت هم از
همينجاست كه محك ميخورد تا معلوم شود دعوايش با رژيم حاكم دعواي يك
جاهطلبي ارضانشده با يك جاهطلبي ارضا شده ولي زيادهطلب است يا جدالي
است بنيانگذار و حاوي بشارتي از يك آيندة بهتر. در همينجاست كه معلوم
ميشود آيا مقاومت واكنشي انفعاليـ يا حتي فعالـ در مقابل سركوبي است كه
ميخواهد جامعه را به گورستان بدل كند يا، بهعکس، كنشي است اول، اصيل و
بنيانگذار كه، بهرغم ظاهر، بر سركوب تقدم دارد و سركوب است كه در پاسخ به
اين كنش به دنبالش ميدود تا از ميانش بردارد. گفتن ندارد كه از همين رو
در همينجا هم هست كه اين تقابل از منظر عاطفي، گاه صورت تراژيك پيدا
ميكند.
در اين چشمانداز، عمليات
موردبحث نه دستاوردي داشته و نه تكرارش در آينده ميتواند نتيجة دلخواه
رژيم، يعني متلاشي کردن مقاومت را به همراه بياورد. ايدة مقاومت را ديگر به
هيچ وسيلهيي نميتوان از ميان برداشت، اما اگر قصدشان اين است كه جنبش
مقاومت را در شكل و شمايل كنونيش از سر راه بردارند، شايد وسيلة مؤثرتر از
ان.جي. آ بازي و جنگ رواني، همان شيوة آشنا و سنتي حذف فيزيكي باشد. كه در
صورت بازگشت به اصل و پذيرش چنين شيوهيي، البته ديگر لزومي هم نخواهد داشت
كه ديپلماتـ تروريستها بعد از هر عمل، يك كاسكت بهعنوان نشانة شناسايي
بهجا بگذارند، چون امروزه در پنج قاره عالم كسي نيست كه نداند در هر قتل
سياسي در هر جا كه اتفاق بيفتد، اول بايد به سراغ «اسلام عزيز» رفت.
در همین رابطه بیشتر بخوانید
جزئیات قتل دکتر کاظم سامی بفرماندهی پاسدار احمدی نژاد وپاسدار حسین شریعتمداری که با قمه ودشنه در مطبش بقتل رسید
در همین رابطه بیشتر بخوانید
فریبا هشترودی ،بازگشتم از ايران يا بريدگي واضح؟ – ژان پير برسي (رئيس سازمان «حقوق بشر نوين
سرهنگ دلشاد تهرانی افسر تحقیق پرونده قتل دکترکاظم سامی چرا وچگونه کشته شد
جزئیات قتل مشکوک محمد جلیلیان قاتل دکتر کاظم سامی توسط وزارت اطلاعات از زبان یک پاسدار که آن زمان معاون اداره کل امور انتظامی وزارت کشوربود
همسر دکتر کاظم سامی (2) از قتل همسرش میگوید ،قتلی که طرح مشترک سپاه ووزارت اطلاعات وبفرماندهی احمدی نژاد وبتصویب شورای عالی امنیت رژیم صورت گرفت
جزئیات قتل دکتر کاظم سامی بفرماندهی پاسدار احمدی نژاد وپاسدار حسین شریعتمداری که با قمه ودشنه در مطبش بقتل رسید
ترور وتروریزیم رژیم - محمد مهدی آخوندزاده بسطی دیپلمات تروریست وقاتل دکتر کاظم رجوی کیست؟
بیشتر بخوانید مطالب مرتبط
دستان خونین سران وارگانهای اطلاعاتی عملیاتی ( سپاه قدس) رژیم ایران در ترور آلبرتو نیسمان دادستان پرونده آمیا
بانکدار،منشاء وکانون صدرور تروریزیم نظام ولایت فقیه ایران است(1) ترور دکتر کاظم رجوی شهید بزرگ حقوق بشر
یک ضربه جدی به ماشین ترور وتروریزم رژیم ایران - فلج شدن بازوهای حزبالله پس از ۳۰ روز تحریم خلیجی
نبرد علیه تروریسم برای قاره (اروپا) ما یک آزمون حقیقت است.
سپاه تروریستی قدس وحاکمیت ولایت فقیه منشا وکانون صدور تروریزم
مرتضی رضائی پاسدار جنایتکاری ازمافیای پشت پرده “بیت خامنه اي
وحید حقانیان یا سردار جنایتکار وحید کیست - در مافياي بيت خامنه اي او دفتر خصوصي علي خامنه است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر