احسان بيدي يك پادوي گشتاپوي آخوندي در آلباني است كه از طرف وزارت اطلاعات به آنجا اعزام و در ارتباط با «ايستگاه اطلاعاتي» وزارت جاسوسي و كشتار آخوندها در آلباني روي خط عراق-آلباني مشغول انجام وظايف محوله ميباشد.
نمونه زير مأموريت محوله به مزدور نامبرده در پيشبرد خطوط وزارت اطلاعات رژيم آخوندي در آلباني را بهخوبي نشان ميدهد:
«…
سازمان مجاهدين، آنها خطرناکتر از دولت ايران هستند… شنيدهام که قرار
است دو هزار نفر ديگر [به آلباني] بيايند. اين تعداد که آمدند نبايد به
آنها آزادي زيادي داده شود. مهم اين است که به اين افراد امکان همان
فعاليتي را که در عراق داشتند، داده نشود. مطمئن باشيد که سازمان مجاهدين
اپوزيسيون ايران نيست…آنها تلاش ميکنند که کليه نفرات درآلباني باشند.
اگر دو هزار نفر اينجا بيايند و تحت کنترل نباشند آلباني شکستخورده است.
شما اهداف آنها را نميدانيد. شما فکر ميکنيد که آنها صرفاً ضد ايران
هستند…» (مزدور احسان بيدي، اينترلينك 19 اسفند 94)
15
ماه پيش از اينكه اين مزدور به مأموريت خود بهصراحت اقرار كند كميسيون
امنيت و ضد تروريسم شوراي ملي مقاومت در تاريخ 10 آذرماه 93 با صدور
اطلاعيهيي در ارتباط با اهداف رژيم آخوندي، وظايف شبكة اطلاعاتي-تروريستي
مذكور و نقش مهرههاي رژيم و مأموريت مزدور احسان بيدي در اين تقسيمکار،
اعلام كرد:
«سركردگان و
مهرههاي رژيم آخوندها بارها با تهديد كشورهاي مختلف براي جلوگيري از
پذيرش مجاهدان اشرفي و ساكنان ليبرتي اعلام کردهاند که هدف آنها نه
انتقال مجاهدين بلكه نابودي يا تسليم است و ”مجاهدين بايد از روي كرة زمين
پاکسازي شوند”. در همين رابطه گشتاپوي ملايان، بعد از پذيرش شماري از
مجاهدين توسط آلباني، ابتدا به تهديد پرداخت و متعاقباً اطلاعات آخوندها
درصدد برآمد تا يك ”ايستگاه اطلاعاتي” عليه مجاهدين در سفارت رژيم در
آلباني داير كند و به همين منظور در زمستان 1392 يكي از عواملش به نام
”فريدون زندي عليآبادي” را درپوش ديپلمات براي اداره اين ايستگاه اطلاعاتي
به آلباني اعزام كرد.
يك عامل افشاشده ديگر وزارت اطلاعات در آلباني، مزدوري به نام ”احسان بيدي” مشوق و تسهيلکننده برقرار كردن ارتباطات زندي است».
اعزام مزدور احسان بيدي زير عنوان پناهنده از سوي اطلاعات آخوندها به آلباني
براي اخلال در انتقال ساكنان ليبرتي
كميسيون
امنيت و ضد تروريسم شوراي ملي مقاومت از اين پيشتر «تهديد، شانتاژ، اخلال
و كارشكني عمدي اطلاعات آخوندها و مزدوران در انتقال مجاهدان ليبرتي» به
كشورهاي ديگر را فاش كرده بود (اطلاعيه 7 مهر 92).
كيهان
خامنهاي در همين خصوص در روز 30 شهريور اعلام كرد: «جمهوري اسلامي ايران
هرگز به هيچ کشوري اجازه نميدهد اين گروهک تروريستي را در خاک خود مستقر
کند و در صورت چنين اقدامي بايد منتظر عواقب سياسي و اقتصادي و احياناً
امنيتي آن نيز باشد».
قبل
از آن نيز مقامات و رسانههاي رژيم آخوندي، دولت آلباني را تهديد كرده
بودند كه «كشورهاي بالكان در آينده شاهد بمبگذاريها و خرابکاريهاي
سودمند براي آمريكا و رژيم صهيونيستي خواهند بود» (شبكه خبر رژيم،27
ارديبهشت 92).
در
ادامه همين تهديدها، اطلاعات منفور آخوندي براي واردکردن مزدورانش به
آلباني، بهعنوان پناهنده درپوش لو رفتة «اعضاي سابق مجاهدين» تلاش ميکرد.
هدف مقدم گشتاپوي ديني، خرابكاري در پروسه انتقال مجاهدين به اين كشور با
جاسوسي و انواع پروندهسازيها و لجن پراكني است.
احسان
بيدي در روز 24 مهر 92 زير عنوان پناهنده و «عضو سابق مجاهدين» با يك
پاسپورت ايراني صادرشده از سوي وزارت اطلاعات به آلباني واردشده است. اين
پاسپورت كه به شماره 16359072 صادره در 8 بهمن 1391 و براي 5 سال معتبر است
بهروشني نشان ميدهد كه پناهندگي در مورد اين شخص از اساس موضوعيت نداشته
است.
بيدي
كه برخي از افراد فاميل او به خاطر هواداري از مجاهدين اعدامشده بودند در
سال 1381 به عراق و به اشرف رفت. مادر و برادرش در سالهاي 82 و 83 از
ايران به اشرف رفته و چندين روز با او به سر بردند و او را به ماندن در
اشرف تشويق كردند. وي قبل از خروج از ايران دو بار به خاطر جرائم عادي
دستگيرشده بود و تلاش ميکرد اعتماد مجاهدين را جلب كند؛ اما بعد از حملات 6
و 7 مرداد 1388 و 19 فروردين 1390 كه ميدان آزمايش رزمندگان فداكار آزادي
مردم ايران از كساني بود كه درد خود داشتند و به طمعهاي ديگري آمده بودند،
دوام نياورد و پس از انتقال به ليبرتي، در نخستين فرصت در 31 فروردين 91
خود را به قاتلان و شكنجهگران مجاهدين تسليم كرد و به هتل مهاجر بغداد كه
توسط مأموران وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس كنترل ميشود، رفت.
وي
چند سال بعد علت واقعي تسليم خود را چنين برملا كرد: «در اواخر سال ۹۰ و
در اسفندماه مردم و دولت عراق حجت را بر ما که ساکنين کمپ اشرف بوديم، تمام
کرده بودند که نميشود به همين شکل ادامه داد و… اين را حس ميکرديم که
درگيري در آينده صورت خواهد گرفت… مشخص بود که نيروهاي عراقي ديگر رحمي
نخواهند کرد». (اينترلينك، 19 آبان 94)
مزدور
بيدي در اواسط سال 91 به تركيه و ازآنجا با يك پاسپورت جعلي به مصر رفت؛
اما مقامات مصري كه به او مشكوك شده بودند او را دستگير كردند. وي در زندان
مصر هم در ارتباط با نمايندگي رژيم در اين كشور قرار گرفت و حاج ناصر سر
دژخيم اطلاعات در سفارت رژيم در بغداد از طريق نمايندگي رژيم در مصر براي
او پول ميفرستاد. اطلاعات آخوندي سپس تلاش كرد از طريق ايادي و مزدورانش
بيدي را به اتريش، فنلاند يا دانمارك بفرستد اما ارگانهاي ذيربط در اين
كشورها بهرغم توافق اوليه، حاضر به قبول مزدور لو رفته نشدند و او به عراق
برگشت داده شد. وي پس از بازگشت به عراق مدتي براي آموزشهاي اطلاعاتي و
جاسوسي در شبكه گشتاپوي آخوندي مخفي شد و چندي بعد با پاسپورت ايراني كه
وزارت اطلاعات برايش تهيهکرده بود، مجدداً به تركيه و از تركيه به روماني و
بعد به آلباني منتقل شد». (كميسيون امنيت و ضد تروريسم شوراي ملي مقاومت
ايران- 11 آذر 92)
استخدام در هتل مهاجر، پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس
كميسيون
امنيت و ضد تروريسم شوراي ملي مقاومت در اطلاعيه افشاگرانه خود تحت عنوان
«هتل مهاجر در بغداد پايگاه وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس براي توطئه
عليه مجاهدان اشرفي» چگونگي استخدام مزدور با روشهاي شناختهشدة آخوندها
در هتل مهاجر را برملا نموده و اعلام كرد:
«بهخدمت
گرفتن مزدوران تحت عنوان ”اعضاي سابق مجاهدين” براي لجن پراكني و
شيطانسازي يا جاسوسي و اقدامات تروريستي عليه مقاومت ايران روش دائمي و
شناختهشده دستگاههاي كشتار و ترور و جاسوسي رژيم آخوندي مانند وزارت
اطلاعات، سپاه پاسداران و نيروي قدس، در سه دهه گذشته بوده است. همچنان که
در گزارش ارتش آزاديبخش ملي ايران درباره ”اعدام جمعي، گروگانگيري، تخريب
و انفجار” در اشرف آمده است، بنجلترين مزدوران تحت عنوان ”اعضاي سابق
مجاهدين” براي توبه و ندامت و مصرف در کارزار علني عليه مقاومت مورداستفاده
واقع ميشوند و شماري از آنها براي ”تجسس” و كارهاي اطلاعاتي يا تروريستي
در پوششهاي مختلف به خدمت گرفته ميشوند. اين موضوع در دو دهه گذشته،
بارها در گزارشهاي دستگاههاي امنيتي كشورهاي مختلف مانند آلمان و هلند و
انگلستان و سوئد تصريح و گواهيشده است.
وزارت
اطلاعات مزدوراني را كه از اروپا يا ايران، براي اجراي برنامههاي خود به
عراق ميآورد در هتل مهاجر يا شرايتون و مکانهاي مشابه مستقرميكند… هر
فرد بريدهيي كه به هتل مهاجر ميرود، مدتي در طبقه اول اين هتل در قسمتي
كه حالت قرنطينه دارد نگهداري ميشود تا پاسدار سجاد با او ”مصاحبه” كند،
سپس بسته به نتيجه ”مصاحبه” به اتاقهايي در طبقات 2 و 3 و 4 مستقر ميشود
يا در مواردي مانند مسعود دليلي داخل، ناپديد و به محلهاي ويژه ديگري
منتقل ميشود تا همچنان كه در گزارش ارتش آزاديبخش به اطلاع عموم رسيده
است، براي مقاصد پليد و جنايتکارانه ديگر مصرف شود». (4 اسفند 92)
پيشازاين
نيز ديپلمات تروريست آخوندي در عراق (پاسدار داناييفر) همين واقعيت را كه
هتل مهاجر سرپل وزارت اطلاعات و نيروي تروريستي قدس در بغداد و تحت كنترل
تروريستهاي سفارت رژيم در عراق ميباشد؛ آشكارا اعلام كرده و گفته بود كه
حكومت آخوندي تمامي مخارج پادوهاي خود در هتل مهاجر و ترددات و ساير
هزينههاي مزدوران را تأمين ميکند و البته منافع اطلاعاتي خود بهمنظور
كسب اطلاعات و نفوذ عليه مجاهدين در اشرف و ليبرتي را دنبال مينمايد:
«بيشترين
خدمت ما بهعنوان سفارت، خدمات کنسولي است، اين افراد، شهروند خارج از
ايران هستند، بعدازاينکه گفتند ”ما ميخواهيم برويم “، وسايلي را فراهم
کنيم که جايي ديگر بروند و قدم اول هم در اعطاي پاسپورت متجلي ميشود و
همچنين در اختيار گذاشتن مقداري پول و هزينه بين راه که بتوانند خود را به
آن جاي دلخواهشان برسانند؛ حتي افرادي در هتلهايي در بغداد مستقر هستند که
ما هزينهشان را پرداخت ميکنيم، حاضر نيستم که آواره و سرگردان باشند، در
هتلها تقريباً ۱۰۰% هزينهها را ما داريم ميدهيم، بيشتر از اين چه کمکي
بکنيم؟ اما واقعاً بخش قابلتوجهي به ايران ميآيند. يک بخش قليل هم به
خارج خواهند رفت» (روزنامه اعتماد رژيم، 2 تير 90)
در
همين خصوص وقتي خبرنگار رژيم از اين پاسدار تروريست، درباره نقش اطلاعاتي
اين موجودات خودفروخته و اقدامات تروريستي رژيم ميپرسد: «ايران چه نفوذ
اطلاعاتي – امنيتي در داخل سازمان در داخل کمپ دارد؟»
پاسدار
داناييفر بيپرده ميگويد: «بيشتر نفوذ، افرادي هستند که بيرون ميآيند و
شرايط آنجا را براي ما تعريف و تشريح ميکنند». (روزنامه اعتماد رژيم، 2
تير 90)
بعد از تسليم
احسان بيدي، به دژخيمان نيروي تروريستي قدس در ليبرتي چند ماه بعد، وزارت
اطلاعات در يك اعتراف ناخواسته و بدون ذكر اسامي؛ اذعان ميکند كه اين
مزدور و ساير همپالکيهاي وي در هتل مهاجر در اختيار نيروهاي اطلاعاتي و
امنيتي مالكي و رژيم قرار دارند تا اطلاعات نيروهاي جنايتكار مالكي و نيروي
تروريستي قدس عليه مجاهدان ليبرتي را تكميل و بهروز كنند:
«بنا
بر اعلام يک منبع آگاه، از اسفندماه سال ۹۰ تاکنون ۱۴ نفر از اعضاي
فريبخورده گروهک معاند و تروريستي منافقين از اردوگاه ليبرتي در بغداد
فرار کردند. اين مقام که نخواست نامش فاش شود، افزود: دو نفر از اين
افراد به علت ابتلا به بيماريهاي تنفسي و سرطان و کم توجهي رهبران و
مسئولان گروهک… منافقين پس از خروج از اردوگاه يادشده فوت شدند و ۱۲
فراري ديگر اين گروه تروريستي براي دريافت اطلاعات از اين گروهک تروريستي
در اختيار نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي قرار دارند». (انجمن عدالت آخوندي،
اول آذر 91)
نهايت قدرداني از مالكي جنايتكار بهخاطر قتلعام مجاهدين
احسان
بيدي يكي از مجموعه مزدوران وزارت جاسوسي و كشتار آخوندها بود كه به خاطر
كشتار و قتلعام مجاهدين دستبسته در 10 شهريور 92 در اشرف به«جناب آقاي
نوري المالكي نخستوزير جمهوري عراق» نامة«نهايت سپاسگزاري و تشكر عميق»
نوشته و گفتند:
«ما
افراد جداشده از تشكيلات اين سازمان كه بعضاً افراد خانوادههاي ساكنان كمپ
ليبرتي هستيم، همگي… شاهد جنايات، قتل و شكنجه جسمي و روحي… اين سازمان
هستيم… در جهت جداسازي افراد و بدنه پايين سازمان در كمپ مذكور [ليبرتي] از
رأس و رهبري تشكيلات مخوف آن و اعلام انحلال اين رهبري و
تشكيلات…آمادهايم در اين راستا تمام تجارب خودمان را در اختيار دولت عراق»
قرار بدهيم. (اينترلينك، 15 اسفند 92)
در
آن تاريخ خليفة ارتجاع با زير پا گذاشتن قرارداد رسمي بينالمللي بينِ ملل
متحد و دولت عراق، اقدام به يك جنايت جنگي كرد و در يك عمل بزدلانة
تروريستي عليه گروهي افراد فاقد سلاح و تحت حفاظت بينالمللي، با اعدام
دستهجمعي اسيران دستبسته مجاهد در اشرف، ماهيت قرونوسطايي و وحشي خود را
يکبار ديگر به بارزترين صورت نشان داد. در منفوريت مطلقي كه به دنبال اين
اقدام ضد بشري دچار شده بود، بهشدت نياز داشت تا توسط تعدادي تحت عنوان
«اعضاي سابق مجاهدين» ساطور جلاد را، پاك و به توجيه جنايت عليه كساني
بپردازند كه مدتي نانونمک آنها را خورده بودند و با مشروع جلوه دادن
كشتار آنها، براي ادامة قتلعام در ليبرتي زمينهسازي كند. اينجا بود كه
بر اساس دستورالعمل وزارت بدنام، نامه سرگشاده به جلاد مجري اين طرح، نوري
مالكي چند روز قبل از انتشار در روزنامههاي عراقي دستساز رژيم، در
سايتهاي نشاندار وزارتي فارسيزبان پديدار گرديد.
احسان
بيدي پس از ورود به هتل مهاجر به خدمت گشتاپوي آخوندي درآمد و پس از
توجيهات لازم براي گذراندن دورة كارآموزي در نمايشهاي سفارت رژيم در اطراف
اشرف؛ به خدمت گرفتهشده و همراه با ديگر مزدوران با بلندگو و پلاكارد به
اشرف ميرفت در همان زمان مزدوران اطلاعاتي كه اشرف را در محاصره خود گرفته
و به شكنجه رواني شبانهروزي ساكنين با 320 بلندگو مشغول بودند، خدمتگزاري
اين مزدور به آخوندها را با بلندگو و پلاكارد در اطراف اشرف اعلام
ميكردند.
از
ديگر وظايف احسان بيدي قبل از قتلعام 10 شهريور اشرف دروغپردازي عليه
ساكنان اشرف براي مزدوراني بود كه وزارت اطلاعات تحت عنوان «خانواده
مجاهدين» به سيرك ولايت در اطراف اشرف ميآورد ولي قبل از آن بهمنظور
آمادهسازي و توجيه بلافصل، آنها را به هتل مهاجر ميبرد تا مستخدمين
آخوندها ازجمله احسان بيدي و قربانعلي حسين نژاد تحت هدايت و توجيه سفارت
آخوندي به اجراي نمايش توبه و ندامت در آستان خليفة ارتجاع بپردازند. در
همين رابطه شعبه اطلاعات آخوندي در روز 30 ارديبهشت 91 خبر داد: «تعدادي از
خانوادههاي جديدالورود که قصد عزيمت به شهرک آزادي در مجاورت پادگان اشرف
را داشتند با چندنفري از جداشدگان [مجاهدين]… در هتلي در بغداد ديدار
نمودند… احسان بيدي و قربانعلي حسين نژاد و تعدادي ديگر که مايل به ذکر نام
و نشان دادن تصوير خود نبودند با خانوادهها به گفتگو نشستند…».
بيدي
در هتل اطلاعات در بغداد، علاوه بر قربانعلي حسين نژاد با مزدور ديگري به
نام سعيد ناصري در ارتباط بود. وي كسي است كه آنچنان در دستگاه سركوب و
جنايت حلشده بود كه بعد از حمله 6 و 7 مرداد بالباس عراقي در تركيب گروه
قاتلان مجاهدين به نزد 36 گروگان مجاهد ميرفت تا از آنها بازجويي و كسب
اطلاعات كند.
احسان
بيدي در مسير خيانت به آرمان آزادي مردم ايران و در خودفروختگي و مزدوري
وليفقيه تا آنجا پيش رفت كه يك سال بعد اعتراف كرد علت نوشتن نامه تشكر و
قدرداني به مالكي اين بوده كه «مالكي نخستوزير سابق عراق در مورد مجاهدين
خلق ايران در اشرف و ليبرتي كمكاري داشته است» (اينترلينك، 28 بهمن 93)
يعني
ريختن خون مجاهدين در 6 و 7 مرداد سال 88 و 19 فروردين 90 و چند سال
محاصره ضد انساني اشرف و زجركش كردن بيماران مجاهد را كافي ندانسته و در
حسرت يكسره كردن كار مجاهدين بوده است. همان آرزويي كه رژيم در اشرف به
دنبال آن بود تا در توافق با نوري مالكي آن را محقق كند ولي هوشياري سازمان
و ابتكار عمل و ارائه 16 طرح جابجايي و انتقال به ليبرتي درنهايتِ همكاري
با سازمان ملل و جامعه جهاني آن را خنثي و وليفقيه ارتجاع را بور و كور
ساخت.
البته آخوندها
هيچگاه خواهان انتقال و يا جابجايي مجاهدين نبودند بلكه به دنبال نابودي و
تلاشي مجاهدين در عراق بوده و هستند. آنها خام خيالانه فكر ميكردند با
انتقال مجاهدين به ليبرتي نيمي از آنها به رژيم تسليمشده و بقيه نيز پي
زندگي خود ميروند و بهاينترتيب وليفقيه بهعنوان دشمن مردم ايران از
دست مجاهدين و مقاومت كه هدفي جز آزادي و سرنگوني آخوندها ندارند خلاص
خواهد شد؛ اما نهتنها چنين نشد بلكه مجاهدين ازنظر انسجام دروني و
دستاوردهاي سياسي و ايدئولوژيكي كه زيرساختهاي نبرد نهايي براي آزادي
ايران است چندين مدار كيفي گسترش و اعتلا پيدا كردند و ازقضا در همين
محدوديتها جام زهر اتمي را در حلقوم او ريختند. از همين رو آخوندها به فكر
توطئهيي بزرگتر و قتلعامي گستردهتر از اشرف براي يكسره كردن كار
مجاهدين و اشرفيها برآمدند كه درنهايت به حملات موشكي و پرتاب 80 موشك
تقويتشده براي كشتار دستهجمعي مجاهدان ليبرتي در 7 آبان 94 منجر شد.
براي
اين قتلعام، نيز رژيم از ماهها قبل از وقوع حادثه به زمينهسازي از طريق
جنگ رواني و دروغپراكني توسط بلندگوهاي تبليغاتي و رسانههاي حكومتي و
سايتهاي زنجيرهيي وزارت اطلاعات پرداخت. يكي از بسيجيان مينروب كثيف و
زبون اين جنگ رواني احسان بيدي بود كه مينوشت: «ازآنجاييکه دولت وقت عراق
هشدار داد که ملزم به انجاموظيفه قانوني است و ملزم به تخليه بقيه کمپ
است. بله به دليل تمامي اين مسائل مسعود رجوي داستان آن شهريور خونين را
خلق کرد و براي صدمين بار دست به تصفيهحساب خونين دروني زد اين خطر هست که
مسعود رجوي باز با طرح و اجراي يک حمله موشکي يا مشابه ديگر عليه
بيپناهان کمپ ليبرتي بخواهد مثل گذشته… باز تعداد ديگري از ناراضيان را
تحت نام “حمله دشمن” به قتل برساند». (اينترلينك، 12 فروردين 94- هفت ماه
قبل از تهاجم تروريستي)
وي
بعد از حملات موشكي به ليبرتي نيز به فرموده همان ياوه آخوندها را باز
نشخوار كرد كه مجاهدين خودشان خودشان را ميكشند: «در ۷ آبان ماه…۱۳۹۴ ـ يک
کشتار ديگر و يک گل خونين… شما اگر به اسامي کشتهشدگان در درگيريهاي
مختلف دقت کنيد ميبينيد اکثريت آنها از افراد ناراضي [!] سازمان
بودهاند». (اينترلينك، 19 آبان 94)
اين
سرانجام كسي است كه در گريز از نبرد براي آزادي مردم ايران خود را به دشمن
ضد بشري تسليم ساخت و براي ادامه حيات خائنانة خود حاضر به هر پستي و
فرومايگي شد و نانونمکي را كه خورده بود، سرمايه سفلگي خود ساخت و
بهاينترتيب خود را در مدار رذالت به جايگاهي خوارتر از هر پاسدار
نشاندار خليفة ارتجاع قرارداد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر