جزئیات قتل مشکوک محمد جلیلیان قاتل دکتر کاظم سامی توسط وزارت اطلاعات از زبان یک پاسدار که آن زمان معاون
اداره کل امور انتظامی وزارت کشوربود
در همین رابطه بیشتر بدانید
اداره کل امور انتظامی وزارت کشوربود
در همین رابطه بیشتر بدانید
جزئیات قتل دکتر کاظم سامی بفرماندهی پاسدار احمدی نژاد وپاسدار حسین شریعتمداری که با قمه ودشنه در مطبش بقتل رسید
باز هم بخوانید
جزئیات قتل دکتر کاظم سامی (2) از زبان همسرش ،قتلی که طرح مشترک سپاه ووزارت اطلاعات وبفرماندهی احمدی نژاد وبتصویب شورای عالی امنیت رژیم صورت گرفت
پاسدار اعلمی که معاون اداره کل امور انتظامی وزارت
کشوربود گفت در رابطه با قتل دکتر کاظم ومرگ قاتل
شتر دیدی ندیدی!!
بنا به اخباری که از درون رژیم ومجموعه نوشته های دوستان وهمفکران آقای سامی داریم .
1- محمد جلیلیان قاتل دکتر کاظم سامی است .
2- فرمانده این ترورپاسدارمحمود احمدی وهم تیم وپشتیبان او پاسدارحسین
شریعتمداری است
3- این قتل در شورای عالی امنیت رژیم که رفسنجانی وحسن روحانی هم معاون او
بودتصویب شد(پایه این تصویب هم فتوای خمینی بود ) که گفته بود:
" ( ۱) و يا « اگر اينها در جامعه ساقط نشوند امام زمان را ساقط
می کنند،
اسلام را ساقط می می کنند.»(۲)، و باز « ... آنچه در
نظر شرع حرام و آنچه
بر خلاف مسير ملت و کشور اسلامی و
مخالف با حيثيت جمهوری اسلامی است به
طور قاطع اگر
جلوگيری نشود همه مسئول میباشند و مردم و جوانان حزب
اللهی
اگر برخورد به يکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای
مربوطه رجوع کنند،
و اگر آنان کوتاهی نمودند خودشان مکلف
به جلوگيری هستند.»(۳) ."
4- بعد از قتل دکترسامی محمود احمدی نژادوحسین شریعتمداری بدستور فلاحیان محمد جلیلیان را به قتل رساندند
5- کنفرانس مطبوعاتی وزارت کشور محتشمی پور هم برای فردی کدرن قتل وسیاسی نشدن قتل فایده نکرد وبر ابهامات افزود
5- قتل فوری مجمد جلیلیان قاتل سامی که به او پاسپورت داده بودندوگفته بودند که بعد از عملیات به خارج میروی برای پاک کردن اطلاعات وسرنخ هائی بود که به سپاه قدس وزارت اطلاعات وسران بالای نظام میرسید.
البته همه سناریوها باطل واطلاعات به بیرون درز کرد
حالا میشنویم از یکی از پاسدارانی که خود درگیر این پرونده بود
این پاسدار کسی جز اکبر اعلمی نیست
پاسداراکبر اعلمی کیست؟
پس از انقلاب تا
سال ۱۳۶۶ مسئولیت واحد
سیاسی_فرهنگی سپاه تهران، مسئول حفاظت فرودگاه تهران، جانشین عملیاتی سرپل ذهاب در زمان
فرماندهی اصغر
وصالی و همزمان با آغاز جنگ ایران و عراق و واحد
آموزش عقیدتی_سیاسی پادگان ولیعصر را برعهده داشت و ۳۳ ماه در جبهه حضور داشت که از ناحیه دست، شکم، پا و صورت آسیب
دید و ۴۵٪ جانبازی دارد. در
دانشگاه نیز عضو شورای مرکزی انجمن
اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه
طباطبائی و مؤسسه علوم بانکی بود. از ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۸؛ فرماندار مغان، معاون اداره کل امور انتظامی وزارت کشور، معاون
اداره کل بازرسی وزارت کشور، معاون اداره کل دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی وزارت
کشور و مدیر کل بازرسی بنیاد
مستضعفان و جانبازان و مشاور سیاسی و
اجتماعی سرپرست بنیاد بود. از سال ۶۹ تا ۷۸ روزنامهنگاری نیز میکرد و عضو هیئت تحریریه روزنامه سلام بود. در سال
۱۳۷۸ کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی از حوزه تبریز شد که با
حمایت جناح اصلاحطلب و با رأی اول به مجلس راه یافت.
اکبر اعلمی در باره مرگ مشکوک محمد جلیلیان قاتل دکتر کاظم سامی میگوید:
در دوم آذر ماه سال 1367 دكتر سامي در مطبّ خود به معاينه بيماران اشتغال داشت که بطور ناجوانمردانه ای با ضربات دشنه فردی که خود را "غلام همّتی" معرفی کرده بود به شدت از ناحیه سر مجروح و با فرق شکافته شده به بیمارستان ساسان منتقل گردید لیکن دو روز بعد بدلیل شدّت جراحات وارده در همان بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
در آنروزها (نیمه دوم 1367) مدّتی بود که بنده به عنوان معاون مدیرکل امور انتظامی وزارتکشور در این وزارتخانه مشغول بکار شده بودم و لذا با توجه به ماموریت ذاتی اداره کل امور انتظامی سعی می کردم که به هر طریق ممکن از کم و کیف این حادثه تلخ با خبر شوم ،اما متاسفانه اطلاعات موجود در اداره کل انتظامی در حدی نبود که بتوان از جزئیات این حادثه سر درآورد. حتّی آن بخش از پرونده انتظامی قتل سامی هم که در اختیار ما قرار گرفت آکنده از ابهامات و ضد ونقیض گوئی ها بود ،با این وصف در حوزه کاری من کسی بخود اجازه نمی داد که انگشت خود را متوجه ابهامات مذکور کرده و بطور جدی در مقام کشف و رمزگشائی آنها برآید.
موضوعی كه بر پيچيدگي و ابهام اين واقعه تلخ افزود مرگ مشكوك قاتل و نحوه کشف آن بود به این معنا که مقامات قضائی و مسئولان امنیتی و انتظامی در اواخر آذرماه همان سال اعلام کردند که "محمد جلیلیان" قاتل دکتر سامی بیماری روانی داشته و یکروز پس از ارتکاب قتل در گرمابه برلیان اهواز خود را با کمربند از دوش حمّام حلق آویز کرده و به عمر خود پایان داده است و این در حالی بود که گزارش پزشك قانوني خلاف اين ادعا را گواهي کرده بود!
در این گزارش همچنین قید شده بود که قاتل چند پاسپورت و تعدادي شناسنامه جعلي و مقداري فشنگ نیز با خود به همراه داشته است. تا آنجا که بیاد دارم رسانه ها از قول همسر مرحوم سامی نوشتند که نامبرده نیز تائید کرده است که فرد معدوم (محمد جلیلیان) همان قاتل اصلی است.
محتشمی وزیر کشور وقت نیز برای پایان دادن به همه ابهامات و تردید هائی که پیرامون این حادثه دلخراش وجود داشت طی مصاحبه ای اعلام کرد که قاتل سامی در گرمابه ای در اهواز خودکشی کرده است.
در پی این مصاحبه طی یادداشتی خطاب به دکتر صدر معاون سیاسی امنیتی وقت وزارت کشور به ابهامات و ضد و نقیض گوئی های پرونده اشاره کردم ،از دید من حداقل شش ابهام جدی در گزارش نیروهای امنیتی و انتظامی آنروز وجود داشت:
1-میان متهم شدن قاتل به اختلالات روانی و تهیّه چند پاسپورت و شناسنامه جعلی توسط وی تناسب منطقی وجود نداشت.
2-اخراج یک کارمند که طبق گزارش مسئولان امر دوباره به شغل اولش بازگشته بود نمی توانست انگیزه ای قوی برای ارتکاب قتل سبعانه سامی و تصمیم به قتل همسر وی باشد.
3- وجود چندین شناسنامه و پاسپورت جعلی در نزد قاتل حاکی از این بود که وی فرد انگیزه داری بوده و قصد خروج از کشور را داشته است. در این صورت شهرهای مرزی شمالغرب کشور بهترین گزینه ای بود که او می توانست برای فرار از کشور انتخاب کند، بنابراین متواری شدن او به شهر اهواز چندان وجاهتی نداشت.
4-کدام سرنخ توجه ماموران امنیتی و انتظامی را به شناسائی قاتلی جلب کرده بود که تقریبا 20 روز قبل از شناسائی وی در گرمابه ای واقع در اهواز دست به خودکشی زده بود.
5-کسی که قصد خودکشی داشته چرا حمّام را انتخاب کرده و چرا وسیله مناسبی را برای خودکشی با خود به همراه نبرده است تا ناگزیر نشود که با کمربند خود را حلق آویز نماید!
6- فاصله کم دوش از سر استحمام کننده ، کوتاه بودن کمربند برای انجام عملیات خودکشی از طریق دوش ،عدم مقاومت دوش برای تحمل سنگینی قاتل و فاصله آن با زمین و ...از مواردی است که قبول سناریوی خودکشی از طریق حلق آویز شدن از دوش گرمابه را با تردید جدی مواجه می ساخت.
واکنش بعضی از دوستان و مسئولان وقت وزارت کشور به یادداشت مذکور ،به نگارنده فهماند که شتر دیدی،ندیدی!! لذا تردید ها و ابهامات مذکور که امکان انتشارش در رسانه های آنروز کشور میسّر نگردید تا به امروز همچنان در دفترچه خاطراتم جاخوش کرده بود.
در دوم آذر ماه سال 1367 دكتر سامي در مطبّ خود به معاينه بيماران اشتغال داشت که بطور ناجوانمردانه ای با ضربات دشنه فردی که خود را "غلام همّتی" معرفی کرده بود به شدت از ناحیه سر مجروح و با فرق شکافته شده به بیمارستان ساسان منتقل گردید لیکن دو روز بعد بدلیل شدّت جراحات وارده در همان بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
در آنروزها (نیمه دوم 1367) مدّتی بود که بنده به عنوان معاون مدیرکل امور انتظامی وزارتکشور در این وزارتخانه مشغول بکار شده بودم و لذا با توجه به ماموریت ذاتی اداره کل امور انتظامی سعی می کردم که به هر طریق ممکن از کم و کیف این حادثه تلخ با خبر شوم ،اما متاسفانه اطلاعات موجود در اداره کل انتظامی در حدی نبود که بتوان از جزئیات این حادثه سر درآورد. حتّی آن بخش از پرونده انتظامی قتل سامی هم که در اختیار ما قرار گرفت آکنده از ابهامات و ضد ونقیض گوئی ها بود ،با این وصف در حوزه کاری من کسی بخود اجازه نمی داد که انگشت خود را متوجه ابهامات مذکور کرده و بطور جدی در مقام کشف و رمزگشائی آنها برآید.
موضوعی كه بر پيچيدگي و ابهام اين واقعه تلخ افزود مرگ مشكوك قاتل و نحوه کشف آن بود به این معنا که مقامات قضائی و مسئولان امنیتی و انتظامی در اواخر آذرماه همان سال اعلام کردند که "محمد جلیلیان" قاتل دکتر سامی بیماری روانی داشته و یکروز پس از ارتکاب قتل در گرمابه برلیان اهواز خود را با کمربند از دوش حمّام حلق آویز کرده و به عمر خود پایان داده است و این در حالی بود که گزارش پزشك قانوني خلاف اين ادعا را گواهي کرده بود!
در این گزارش همچنین قید شده بود که قاتل چند پاسپورت و تعدادي شناسنامه جعلي و مقداري فشنگ نیز با خود به همراه داشته است. تا آنجا که بیاد دارم رسانه ها از قول همسر مرحوم سامی نوشتند که نامبرده نیز تائید کرده است که فرد معدوم (محمد جلیلیان) همان قاتل اصلی است.
محتشمی وزیر کشور وقت نیز برای پایان دادن به همه ابهامات و تردید هائی که پیرامون این حادثه دلخراش وجود داشت طی مصاحبه ای اعلام کرد که قاتل سامی در گرمابه ای در اهواز خودکشی کرده است.
در پی این مصاحبه طی یادداشتی خطاب به دکتر صدر معاون سیاسی امنیتی وقت وزارت کشور به ابهامات و ضد و نقیض گوئی های پرونده اشاره کردم ،از دید من حداقل شش ابهام جدی در گزارش نیروهای امنیتی و انتظامی آنروز وجود داشت:
1-میان متهم شدن قاتل به اختلالات روانی و تهیّه چند پاسپورت و شناسنامه جعلی توسط وی تناسب منطقی وجود نداشت.
2-اخراج یک کارمند که طبق گزارش مسئولان امر دوباره به شغل اولش بازگشته بود نمی توانست انگیزه ای قوی برای ارتکاب قتل سبعانه سامی و تصمیم به قتل همسر وی باشد.
3- وجود چندین شناسنامه و پاسپورت جعلی در نزد قاتل حاکی از این بود که وی فرد انگیزه داری بوده و قصد خروج از کشور را داشته است. در این صورت شهرهای مرزی شمالغرب کشور بهترین گزینه ای بود که او می توانست برای فرار از کشور انتخاب کند، بنابراین متواری شدن او به شهر اهواز چندان وجاهتی نداشت.
4-کدام سرنخ توجه ماموران امنیتی و انتظامی را به شناسائی قاتلی جلب کرده بود که تقریبا 20 روز قبل از شناسائی وی در گرمابه ای واقع در اهواز دست به خودکشی زده بود.
5-کسی که قصد خودکشی داشته چرا حمّام را انتخاب کرده و چرا وسیله مناسبی را برای خودکشی با خود به همراه نبرده است تا ناگزیر نشود که با کمربند خود را حلق آویز نماید!
6- فاصله کم دوش از سر استحمام کننده ، کوتاه بودن کمربند برای انجام عملیات خودکشی از طریق دوش ،عدم مقاومت دوش برای تحمل سنگینی قاتل و فاصله آن با زمین و ...از مواردی است که قبول سناریوی خودکشی از طریق حلق آویز شدن از دوش گرمابه را با تردید جدی مواجه می ساخت.
واکنش بعضی از دوستان و مسئولان وقت وزارت کشور به یادداشت مذکور ،به نگارنده فهماند که شتر دیدی،ندیدی!! لذا تردید ها و ابهامات مذکور که امکان انتشارش در رسانه های آنروز کشور میسّر نگردید تا به امروز همچنان در دفترچه خاطراتم جاخوش کرده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر