۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۶, شنبه

مجاهد خلق، محمدجواد نوروزی ، توطئه و ترفندهای وزارت بدنام اطلاعات آخوندی را افشا میکند



مجاهد خلق، محمدجواد نوروزی ، توطئه و ترفندهای وزارت بدنام اطلاعات آخوندی را افشا میکند



اولین و آخرین حرف من به‌عنوان یک مجاهد 

وزارت کشتار و سرکوب اطلاعات از زبان مأمور بدنام خودش در گیلان به نام قربانعلی پوراحمدی 
بیشتر بخوانید

قربانعلی پور احمدی عضو سپاه قدس ودیدار با مزدور خدابنده و ماموریتهای جدید وزارت اطلاعات فیلم

قربانعلی پور احمدی کیست؟ وهمراه سپاه تروریستی قدس واطلاعات در عراق واطراف اشرف چه میکرده فیلم

قربانعلی پو احمدی قاتل صمد نظری وهمدست هادی شعبانی از وزارت اطلاعات شاخه گیلان کیست

قربانعلی پور احمدی یا پوراحمد كيست
مطالب مرتبط 


قربانعلی پور احمدی دژخیم وزارت اطلاعات در گیلان، همکار محمد جواد هاشمی نژاد رئیس مافیای هابیلیان ونجات وسپاه تروریستی قدس


قربانعلي پور احمدي رابط وزارت اطلاعات وانجمن نجات گیلان بامهرداد تقي پور...

گماشته وزارت اطلاعات قربانعلی پور احمدی ازگیلان – وقتی یک خائن ، قاتل وعنتر لوطی های وزارت اطلاعات، بعنوان نویسنده قالب وکتابش رونمائی میشود .

از درون رژیم اخبار گیلان - بعد از افشاگری تلویزیون رنگارنگ در رابطه با نادر نادری ومحمد رزاقی وزارت اطلاعات ازقربان علی پور احمدی (گماشته وپادوانجمن نجات گیلان ) نسق کشی نمود. 

چگونگي تشكيل انجمن نجات - هادی شبانی(شعبانی) وقربانعلی پور احمدی دو گماشته بی مقدار در مازندران وگیلان

در سایت انجمن نجاست در تاریخ ۶ اردیبهشت‌ماه امسال (۱۳۹۶) با انبوهی جعل و دروغ از قول من (محمدجواد نوروزی)، تلاش کرده من را یک بریده از مبارزه و سازمان معرفی کند 

من، محمدجواد نوروزی افتخار می‌کنم که یک عضو سادة سازمان مجاهدین خلق ایران باشم و پس از ورود به آلبانی درخواست قبول عضویتم را هم‌بار دیگر و از سر نیاز خودم داده‌ام که امیدوارم از سوی سازمان پذیرفته شود. این را بالاترین شرف دنیوی و اخروی خودم می‌دانم. بزرگ‌ترین شرف و افتخار من انتخاب مبارزه برای سرنگونی رژیم پلید آخوندی است که در صفوف پولادین و فشردة مجاهدین خلق ایران امکان‌پذیر شده و سوگند خورده‌ام تا سرنگونی آخوندهای ضد ایرانی و تحقق آزادی و سعادت مردم تحت ستم ایران لحظه‌ای از پای ننشینم و تاآخرین‌نفس و آخرین ذره حیاتم در رکاب رهبری سازمان برادر مسعود و خواهر مریم استوار و خلل‌ناپذیر بمانم. بالاترین آرزویم این است که مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم. هیهات مناالذله!

البته وزارت جعل اطلاعات آخوندها به همین دروغ هم اکتفا نکرده و در تاریخ ۶ اردیبهشت‌ماه امسال در مطلبی به‌دروغ نوشت که من در تماس با پدرم گفته‌ام: «مشکلات مالی و حقوقی موجب شده که به‌طور موقت یک‌جورهایی درکنارشون باشم تا ببینم خدا چه بخواهد».

واقعیت این است که تا قبل از انتقال مجاهدین به آلبانی و سایر کشورهای اروپایی، من چه در اشرف و چه در لیبرتی اگر با خانواده تماس نمی‌گرفتم به خاطر این بود که از طرف وزارت اطلاعات تحت‌فشار یا تهدید یا تطمیع برای سوءاستفاده و اعزام اجیرشده به پشت سیاج اشرف یا پشت دیوارهای لیبرتی قرار نگیرند. اگرچه وزارت اطلاعات چندین بار اجیرشدگان خودش را آن‌هم تحت عنوان «عواطف خانوادگی» و یا «دیدار خانوادگی» به اطراف اشرف و یا لیبرتی آورد تا با دشنام و تهدید و شعارهایی همچون درآوردن حلقوم ما اشرفی‌ها و یا با خاک یکسان کردن اشرف و لیبرتی، کشتار و موشک‌باران و حمله و هجوم به ما اشرفی‌ها را زمینه‌سازی و مشروع کند. در همین رابطه وزارت اطلاعات به‌دروغ به خانواده‌ام گفته بود که من (محمدجواد نوروزی) در موشک‌باران لیبرتی کشته‌شده‌ام. بگذریم از اینکه آخوندها با همین شیطان سازی‌ها از مجاهدین و اینکه رهبری کمپ اشرف، ساکنان را به‌زور در اشرف نگه‌داشته و یا ساکنان تحت‌فشار روحی و روانی و … هستند به کمک دولت دست‌نشانده مالکی؛ انواع محاصره غذایی و پزشکی و لجستیکی و … را نیز بر ما اعمال کردند تا شاید ما را به تسلیم در مقابل آخوندها و کوتاه آمدن از پایداری و سرنگونی رژیم بکشانند. اما در ذهن کودن وزارت اطلاعات آخوندها نمی‌گنجد که هیچ‌کس را نمی‌توان در شرایط سخت و طاقت‌فرسایی که دولت دست‌نشانده مالکی بر ما در اشرف و لیبرتی اعمال می‌کردند بازور و فشار نگه داشت. 

بله رهبری سازمان در هر سرفصل همه مجاهدین از بالاترین مسئول تا پایین‌ترین عضو سازمان را در معرض انتخاب مجدد قرار می‌داد تا هر کس نقشه مسیر خود را خودش تعیین کند. در همة این سرفصل‌ها، هر کس که نمی‌توانست شرایط سخت مبارزه را ادامه بدهد سازمان حتی به او کمک مالی می‌کرد تا دنبال زندگی خودش برود. به همین دلیل بود که ما مجاهدین با پایداری پرشکوه و ایستادگی تمام‌عیار پوزه آخوندها و وزارت اطلاعات و مزدوران رنگارنگ آن‌ها را به خاک مالیدیم و نهایتاً با تلاش‌های خواهر مریم همه مجاهدین به‌طور سالم و در امنیت کامل به آلبانی و بقیه کشورهای اروپایی منتقل شدیم.

بعدازاینکه تعدادی از مجاهدین ازجمله من به آلبانی رسیدیم سازمان امکانات ارتباطی را در اختیارمان قرار داد ولی چون نگران سوءاستفاده وزارت اطلاعات و شعبه آن یعنی انجمن نجاست رژیم بودم نمی‌خواستم تماسی با خانواده بگیرم. تا اینکه مدتی قبل از عید نوروز ۹۶ با خانواده‌ام تماس تلفنی گرفتم تا هم آن‌ها را نسبت به‌سلامتی خودم در جریان قرار بدهم و هم به آن‌ها نسبت به اینکه تحت تأثیر دروغ‌های مزدوران بدنام و کثیف وزارت اطلاعات قرار نگیرند هشدار بدهم.

بعدازاین تماس‌ها برای آن‌ها چند عکس و نامه نیز ارسال کردم ولی مدتی بعد باکمال تأسف دیدم که این عکس‌ها در سایت نجاست رژیم منتشرشده است و در یک دروغ شیادانه از طرف من نوشته‌شده:«با یک نه قاطع به دنبال زندگی‌اش رفته و با یک نفر دیگر خانه اجاره کرده » است. 

هنوز چند روزی از نامه و عکس‌هایی که من برای خانواده‌ام فرستاده بودم نگذشته بود که در تاریخ ۱۱اردیبهشت مطلب سراپا کذب و دروغی تحت عنوان «اولین نامه محمدجواد نوروزی عضو جداشده از آلبانی به خانواده» روی سایت نجاست وزارت اطلاعات منتشر شد. 


وزارت ابله اطلاعات آخوندی تلاش می‌کند اسم بریدگی و خیانت و پشت کردن به مبارزه را که در همه جای دنیا زشت و ناپسند است جداشده بگذارد تا برای بریده مزدوران آبرو بخرد. همان کسانی که این روزها اسناد مزدوری‌شان برای سفارت رژیم در آلبانی فاش شده است. ننگ و نفرت بر چنین مزدورانی باد. 


وزارت سندسازی اطلاعات با سوءاستفاده از نامه ارسالی من به خانواده‌ام، اراجیف ساخته‌وپرداخته آخوندها علیه سازمان و رهبری سازمان را در لابه‌لای حرف‌های من «جاسازی» کرده و به اسم من منتشر کرده است. همان‌طور که فیلم و عکس مستند مزخرف را علیه مجاهدین مونتاژ می‌کند. برای مثال در نامه‌ام نوشته بودم:«مهرداد عزیز باید بدانی عید امسال آن‌قدر خوشحال بودم و آن‌قدر می‌خندیدم که دوستانم می‌گفتند آیا خبری شده باید خوب بدانی چرا. چون شما خوشحال بودید و شما به هدف خودتان رسیدید چون همه‌چیز به هم گره‌خورده است».

حالا وزارت اطلاعات نامه مرا به این صورت دست‌کاری کرده و نوشته: «مهرداد عزیز باید بدانی عید امسال آن‌قدر خوشحال بودم و آن‌قدر می‌خندیدم که دوستان جداشده‌ام می‌گفتند آیا خبری شده باید خوب بدانی چرا. چون شما خوشحال بودید و شما به هدف خودتان رسیدید و من را از چنگال رجوی رهانیدین».

وزارت اطلاعات در جای دیگری از نامه جعل‌شده من اضافه کرده است که:«با علنی کردن جدایی‌ام از رجوی در فضای مجازی و سایت نجات نمی‌دانی چقدر نزد دوستانم سربلند هستم از کاری که کردی! … با مبلغ ناچیزی پول ماهیانه داشتند دوباره ما را اسیر خود می‌کردند تا طعم آزادی را نچشیم».

جالب‌تر اینکه من در انتهای همان نامه‌ام با آرزوی شادی برای خانواده و آزادی برای مردم ایران نوشته بودم:«درآخر شاد و شادمان و خوش و خرم باشید که پیروزی بزرگ و روز آزادی مردم ایران نزدیک است»؛ اما وزارت نیرنگ اطلاعات نامه مرا به این صورت تغییر داده و نوشته است:«در آخر شاد و شادمان و خوش و خرم باشید که پیروزی بزرگ و بازگشتم به وطن عزیزم ایران و خانه و کاشانه‌ام نزدیک است». یعنی وزارت دروغ اطلاعات آرزوی من برای آزادی مردم ایران از دست آخوندهای جنایتکار را تغییر داده و علیه سازمان سوءاستفاده کرده است.

جالب‌تر از همه این است که من برای خانواده چند عکس ازجمله یک عکس که در سالن ورزش یکی از اماکن استقرارمان مشغول تمرین بودم فرستادم ولی وزارت اطلاعات زیر این عکس نوشته است:«محمدجواد نوروزی جداشده مقیم آلبانی در یک باشگاه ورزشی تیرانا». البته دروغ خُناق نمی‌آورد ولی برای وزارت اطلاعات رسوایی می‌آورد به همین دلیل هم وزارت جعل آخوندها نیازی نمی‌بیند که اسم باشگاه یا آدرس چنین باشگاه موهومی را بنویسد. 

حالا خطابم به ملت ایران و هر ایران شریفی است که در ایران یا هرکجای جهان زندگی می‌کند:


وقتی ما در اشرف و لیبرتی بودیم همه ارگان‌های سرکوب و به‌طور خاص وزارت اطلاعات و مزدوران هفت‌رنگ و هفت‌خط و هر کس خودش را به آخوندها فروخته یا دُمش به آخوندها وصل بود پیراهن عثمان کرده بودند که چرا مجاهدین با خانواده‌هایشان تماس نمی‌گیرند؟! چرا رهبری مجاهدین نمی‌گذارد ارتباط خانوادگی برقرار شود؟! همه این مزدوران مجاهدین را متهم به بی‌عاطفگی و کشتن علایق خانوادگی می‌کردند؛ اما الآن به‌خوبی روشن شد که چرا وزارت اطلاعات این‌همه به دنبال ارتباط و تماس خانوادگی مجاهدین است؟! بله می‌خواهد با سوارشدن روی این ارتباطات، ابتدا خانواده را آلوده کرده و مورد سوءاستفاده قرار بدهد و در گام بعد ما را به تسلیم وادارد. البته واضح است که هدف رژیم افراد نیست بلکه در هم شکستن تشکیلات پولادین مجاهدین است، آرزویی که سه دهه است برای آن تلاش می‌کنند و البته آن را به گور خواهند برد.


بنابراین با توجه به اینکه تماس‌های تلفنی که با خانواده‌ام گرفته‌ام و نامه‌ها و عکس‌های خانوادگی که من در منتهای علایق و عواطف خانوادگی برای خانواده‌ام فرستاده بودم سر از سایت‌های کثیف و لجن وزارت اطلاعات و انجمن نجاست آن درآورده است؛ اعلام می‌کنم:


برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده آخوندها تحت نام خانواده علیه راه و مسیری که خودم آگاهانه برای آزادی و سعادت مردم ایران انتخاب کرده‌ام؛ دیگر هیچ‌گونه تماسی با خانواده نخواهم گرفت تا راه سوءاستفاده آخوندهای ضد بشر بسته شود.


آری ما با رژیم پلیدی مواجهیم که عواطف خانوادگی را اهرم فشار و سرکوب و شیطان سازی قرار می‌دهد. این همان رژیمی است که مادر و پدر را در مقابل فرزندش و فرزند را در مقابل مادرش شکنجه می‌کند که آن‌ها را در هم بشکند و حالا هم از عواطف و روابط خانوادگی را برای اهداف کثیف خود مورد سوءاستفاده قرار می‌دهد. تجربه من یک‌بار دیگر این واقعیت هم برای خانواده خودم و هم همه خانواده‌هایی که نمی‌خواهند به ننگ و جنایت و کثافت آخوندها آلوده شوند روشن می‌کند.

لازم می‌بینم کمی به عقب برگردم و این را توضیح بدهم که پس از سقوط حکومت سابق عراق و بمباران قرارگاه‌های مجاهدین توسط نیروهای آمریکایی و ائتلاف که شرایط خیلی بغرنج و سخت شده بود، آخوندها تلاش کردند با سوءاستفاده از این شرایط با دروغ گفتن در مورد وضعیت مجاهدین و وضعیت استقراری و معیشتی آن‌ها، خانواده‌ها را در کاروان‌های وزارت اطلاعات به اشرف بیاورند تا فرزندان و بستگان خود را مجبور به برگشت به زیر حاکمیت آخوندها بکنند. در همین رابطه به خانواده‌ها ازجمله خانواده من به‌دروغ گفته بودند آمریکا می‌خواهد مجاهدین را به آفریقا منتقل کند و بروید فرزندانتان را به داخل کشور برگردانید. رژیم به خانواده‌ها گفته بود که مجاهدین حتی غذای خوردن ندارند و با این ترفندها تعدادی از خانواده‌ها ازجمله خانواده مرا با حقه و کلک و تطمیع به اشرف آورد. به همین خاطر مادرم تحت تأثیر دروغ‌های رژیم، در گرمای ۵۰ درجه عراق نان و پنیر و خیار آورده بود و تصور می‌کرد که ما از گرسنگی در حال مردن هستیم ولی وقتی با پذیرایی مفصل ما در اشرف مواجه شدند بخصوص مادرم شگفت‌زده شد و بااینکه وزارت اطلاعات آن‌ها را توجیه کرده بود که از غذای مجاهدین نخورند ولی غذا را خوردند و از اینکه رژیم این‌قدر به آن‌ها دروغ گفته بود خیلی متعجب شده بودند. درواقع وزارت بدنام با این هدف خانواده‌ها را به اشرف آورده بود که با سوءاستفاده از عواطف خانوادگی به اهداف شوم خودش یعنی متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین برسد. من در آن روز به پدر و مادرم گفتم من خودم این راه و مسیر را انتخاب کرده‌ام و هرچقدر هم که طول بکشد از این سازمان دست برنمی‌دارم و در مقابل پرچم خرچنگ نشان آخوندی زانو نمی‌زنم.

در سال ۹۴ هنگامی‌که در لیبرتی بودیم وزارت بدنام توسط پلیس خالص نامه‌ای برایم فرستاد که گویا خانواده‌ام گفته‌اند که من (محمدجواد) دیگر تمایل ندارم در سازمان بمانم. البته برای من خیلی روشن بود که این دسیسه کثیف وزارت اطلاعات است به همین دلیل طی یک مطلب که در سایت‌های مجاهدین منتشر شد این ترفند آخوندها را افشا کردم.

اما صورت‌مسئله واقعی واصلی چیست؟ آیا وزارت اطلاعات دلش به حال عواطف خانوادگی مجاهدین سوخته است؟ چرا آخوندها بااین‌همه بدبختی که دارند و بااین‌همه مردم زیرخط فقر و معتاد و بیکار و فروش کلیه و هزاران بلای دیگری که محصول حاکمیت ضد ایرانی و ضد انسانی آخوندها هست، این‌همه به دنبال عواطف و تماس و دیدار خانوادگی مجاهدین هستند؟! آیا کسانی که در سرما و گرما در گور می‌خوابند خانواده ندارند؟! آیا کارتن‌خواب‌ها خانواده ندارند؟! آیا این‌همه دختر و پسر جوان ایرانی که زیر حاکمیت ننگین رژیم به فساد و تن‌فروشی کشانده می‌شوند خانواده ندارند؟! آیا این‌همه دختر و پسر و مرد و زن در سنین مختلف که زیر فشارهای اجتماعی و یا رذالت‌های آخوندهای فاسد دست به خودکشی می‌زنند خانواده ندارند؟! کسانی که به دست این رژیم تبهکار اعدام می‌شوند چطور؟ آیا خانواده ندارند؟! چرا علی صارمی به جرم دیدار با فرزندش در اشرف و رابطه با فرزندش اعدام شد؟! چرا علی معزی که دو فرزندش در مجاهدین هستند در زندان است؟ پس چرا آخوندها برای عواطف خانوادگی آن‌ها ذره‌ای دل نمی‌سوزانند ولی صبح تا شب دغدغه عواطف خانوادگی مجاهدین رادارند؟! حتی برای حل‌وفصل عواطف خانوادگی و تماس و دیدار خانوادگی مجاهدین انجمن‌های دست‌پخت وزارت اطلاعات مثل انجمن نجاست و هابیلیان و بنیاد سحر و … می‌سازند و حتی پول‌های کلان خرج می‌کنند مأموران بسیار تحت عنوان «جداشده» و «عضو سابق مجاهدین» و … استخدام می‌کنند؟! آیا همه این کارها محض رضای خداست؟!

پاسخ به نظرم خیلی روشن است. نیازی نیست برای پاسخ راه خیلی دوری برویم. نگاهی به اعترافات وزارت اطلاعات و مقامات رژیم و سایت‌های وزارت اطلاعات پاسخ همه سؤالات بالا را می‌دهد. من از هزاران نمونه قبلی می‌گذرم و فقط به آخرین و جدیدترین نمونه آن اشاره می‌کنم.

در تاریخ ۵ اردیبهشت ۹۶ سایت‌های مقاومت طی خبری از اقدامات سفارت رژیم در آلبانی پرده برداشتند. بر اساس این خبر، سفارت رژیم برای حل‌وفصل همین نوع «عواطف» و ارتباطات خانوادگی پول هم می‌دهد. کرایه‌خانه هم می‌دهد. هر کس بخواهد برای دیدار و تماس خانوادگی به زیر حاکمیت آخوندها برود سفارت همه مسائل او و هزینه او را حل می‌کند.

فقط یک شرط «ناقابل» دارد. شرطش این است که علیه مجاهدین جاسوسی کند، اطلاعات مجاهدین را به سفارت رژیم بدهد، علیه مجاهدین در فیس بوک حتی بانام مستعار مقاله و خاطره تحت نام «جداشده» بنویسد و علیه مجاهدین لجن پراکنی کند تا از مجاهدین در داخل و خارج کشور شیطان سازی کنند.

در همین خبر یکی از کسانی که خودش مدتی در دام رژیم افتاده بود فعالیت‌های سفارت رژیم آخوندی در آلبانی که افراد را با تطمیع و دادن پول به جاسوسی علیه مجاهدین می‌کشاند را افشا کرده است. او اسامی تعدادی از مزدوران رژیم که برای سفارت آخوندها در آلبانی جاسوسی می‌کنند ازجمله غلامرضا شکری را افشا کرده است.

درواقع آخوندها که با موشک‌باران و کشتار و قتل‌عام نتوانستند کار مجاهدین را تمام کنند، از اعزام مزدوران تحت عنوان خانواده به اشرف و لیبرتی هم نتیجه خودشان را نگرفتند، حالا داغِ دل نابودی مجاهدین رادارند. به همین دلیل به هر خس و خاشاک و مزدوری متوسل می‌شوند تا بتوانند بر سر راه هماورد خودشان که با ساختار تشکیلاتی و در سلامت و امنیت کامل از عراق خارج شدند و باتجربه ۵۰ سال مبارزه آمادة هر شرایطی و چرخش اوضاع به هر سمتی هستند، مانع‌تراشی کند. این روزها فراوان می‌شنویم که مأموران رسوای وزارت اطلاعات ازجمله سینگلتون یا شیطان بنده (مسعود خدابنده) یا سایت‌ها و نهادهای رسمی و شناخته‌شده وزارت اطلاعات همه «تبِ» خانواده مجاهدین و «عواطف خانوادگی» و «دیدارهای خانوادگی» مجاهدین را گرفته‌اند. کار به‌جایی کشیده که حتی ارگان‌های اطلاعاتی رژیم هم از ترس مجاهدین به دنبال راه‌حل و راه‌کار در مقابل آن‌هاست.

بنابراین صورت‌مسئله واقعی واصلی در ایران نه دیدار و عواطف و تماس‌های خانوادگی مجاهدین بلکه مبارزه مجاهدین و مردم ایران با رژیم آخوندی است. وزارت اطلاعات در داخل و خارج ایران، لانه‌های جاسوسی رژیم در آلبانی و همه کشورهای اروپایی و سرتاپای این رژیم همه دردشان، درد سرنگونی است و بس!

مرگ بر اصل ولایت‌فقیه – زنده‌باد ارتش آزادی‌بخش ملی ایران

درود بر مریم و مسعود رجوی

مجاهد خلق، محمدجواد نوروزی – تیرانا- آلبانی

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
لینک: شکار خضر به دام سراب نتوان کرد- محمدجواد نوروزی






،هادي شعباني 











سیروس عضنفری و


هادی شعبانی (قسمت اول)فاصله کرسی ندامت و خیانت تا میز ریاست نجات رژیم در مازندران را چگونه طی ویا پیموده است.



 هادی شعبانی (قسمت دوم) با همکاری قربانعلی پور احمدی نهایتا با سربه نیست کردن صمد نظری(اطلاعاتی دیگر ) به میز ریاست نجات رژیم در مازندران دست یافت



 ، پاسدار حسن عباسی رفت 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر