بنیاد سحر خانواده (مسعود خدابنده - بتول سلطانی ) از بنیادهای اطلاعات سپاه ووزارت اطلاعات است که مسئول عضوگیری وجابجائی بریده مزدوران بصورت قاچاق را بعهده دارد.
آقای
محمد صاحبی دردوبخش قبلی افشاگری های خود گفتند :« من متأسفانه به مدت ۲
سال و چندماه از مارس ۲۰۰۸ تا اکتبر ۲۰۱۰ به دلیل شرایط زندگی ام در دام
وزارت اطلاعات رژیم ایران و مزدوران کثیف آن وبطور مشخص بنیاد سحر خانواده قرار گرفتم من نمیدانستم آنها هم بخشی از وزارت اطلاعاتند سحر خانواده یک انجمن پوششی وزارت اطلاعات بود که در عراق با اعضای سپاه تروریستی قدس هم کاری میکردند آنها توسط مسعود خدابنده وبتول سلطانی شبکه ای را در عراق بنام بنیاد سحر داشتند که با مالکی دیکتاتور عراق از نزدیک کارمیکردند وبودجه هم دریافت میکردندحتی یک بارمسعود خدابنده در تلویزیون بی بی سی بعنوان مشاور مالکی ظاهر شد .
رابط آنها البته سفارت رژیم در عراق بود که همه امکانات را برا ی آنها فراهم میکرد از جمله استقرار وترددات که خودش در عراق مقوله ای بود
در حال حاضر که
در یک کشور اروپایی هستم میخواهم این دام را که ممکن است برای دیگر
پناهجویان ایرانی و هموطنانم پهن شده باشد را افشا کنم»
او
درقسمت اول افشای خود از فعالیتهای شبکه وزارت اطلاعات درتیف پرده
برداشت . او همچنین از نحوه به خدمت وزارت اطلاعات در آمدن افرادی مانند :
: نادر نادری , محمد رزاقی, محمد کرمی, حسن پیرانسر, مجید روحی, محمد
بازیارپور, حامد صرافپور , علیرضا نصرالهی, علی جهانی, جمشید چارلنگ سخن
گفت .
درقسمت دوم افشاگری خود به به افشای سرپلهای وزارت اطلاعات در ترکیه و اربیل پرداخت .
دراین
قسمت او گفت :در اربیل وزارت اطلاعات خانه ای در جنب کنسولگری اجاره کرده
بود تا بعد از انحلال تیف بوسیله آمریکایی ها بتواند افراد را به استخدام
خود در آورند .
محمد
صاحبی که خود مدتی مسول این خانه وزارت اطلاعات بوده است . مطالب
تکاندهنده ای را از فعالیت های وزارت اطلاعات در اربیل بیان میکند .
بنیاد سسحر خانواده یک کار حرفه ای برای سپاه قدس ووزارت اطلاعات انجام میداد
1-عضوگیری برای سپاه پاسداران بخش برون مرزی یعنی سپاه تروریستی قدس که همه شما میدانیداسنادی به بیرون درز کرد که سرتیپ پاسدار سجاد کیانمهراز همین طریق شبکه هائی را در اروپا خصوصا آلمان تشکیل داده بود که نفرات دستگیر شدند سحر خانواده دفتری برای این عضوگیری ها بود
2- عضو گیری برای وزارت بدنام آخوندی همراه با فرستادن افراد بصورت قاچاق به ایران که آن زمان در دفتری بنام خانه اربیل انجام میدادنددر این سری فعالیت بریده مزدوران توسط بنیار سحر ثبت نام میشدند از آنها نوار ویدئیی گرفته میشد به آنها پاسپورت جعلی داده میشد که به ایران بروند بعد از توجیه وآموزش وابلاغ ماموریت توسط وزارت اطلاعات مجددا به عراق واروپا قاچاق میشدند نادر نادری , محمد رزاقی, محمد کرمی, حسن پیرانسر, مجید روحی, محمد
بازیارپور, حامد صرافپور , علیرضا نصرالهی, علی جهانی, جمشید چارلنگ از مجموعه محصولات سحر خانواده میباشند که هم اکنون در اروپا برای وزارت اطلاعات وسپاه پاسداران شاخه تروریستی قدس جاسوسی کرده واطلاعات جمع آوری میکنند .
برای نمونه یکی از همین نفرات که توسط بنیاد سخر خانواده یعنی خدابنده وسلطانی ریل استخدام برای وزارت اطلاعات را رفت جزئیاتی از تلاش بی ئقفه این انجمن پوششی سپاه واطلاعات را فاش نمود
محمد صاحبی گفت دراربیل مسعود خدابنده و بتول سلطانی به سراغ او آمده و از او یک مصاحبه ویدئویی برای پخش درسایتهای وزارت اطلاعات میگیرند
و به او وعده فرستادن به اروپا را میدهند.
یکی
از ماموران بلند پایه وزارت اطلاعات در اربیل امامی نام داشته است که،
دراربیل و با نفرات دیگر تماس گرفته و سعی میکرده است که آنها را به خدمت
وزارت اطلاعات برای لجن پراکنی علیه مجاهدین بکشاند .
درقسمت سوم این افشاگری به سرپل های رژیم در ترکیه و هم چنین اروپا می پردازد.
آقای
محمد صاحبی ، به محض رسیدن به اولین کشور اروپایی ، متوجه توطئه های
وزارت اطلاعات بر علیه پناهندگان ایرانی میشود و شجاعانه از رژیم فاصله
گرفته و به افشای توطئه های وزارت ا طلاعات می پردازد .
آقای صاحبی در سومین قسمت افشاگری خود مینویسند :
بازگشت به ایران
تعدادی
نفرات که در خانه اربیل بودند وتوسط بنیار سحر خانواده عضوگیری شده بودندمی خواستند از طریق صلیب سرخ جهانی به
ایران بازگردند. من به علت اینکه زبان انگلیسی مسلط بودم رابط این نفرات با
صلیب سرخ بودم و برای آنها ترجمه میکردم.
خانمی
که در صلیب سرخ با وی ملاقات میکردم پاملا نام داشت. بعد از مدتی این خانم
گفت که دولت ایران کسی را برای برگشت به ایران قبول نمیکند . رژیم ایران
به این شکل پای صلیب سرخ جهانی را بیرون کشید و کنسولگری به این شکل اقدام
میکرد که به نفراتی که میخواستند به ایران برگردند پاسپورت میداد و آنها
را به ترکیه می فرستاد و از آنجا به بعد به ایران یا اروپا اعزام میکرد.
نمونه پاسپورت بتول سلطانی.
به
این ترتیب دیگر در صلیب مشخص نمیشد چه کسانی به ایران بازگشته اند و به
این صورت رژیم ایران از یکطرف ایران رفتن مزدورانش را مخفی میکرد. و از
طرف دیگر در قبال صلیب سرخ نسبت به آنها پاسخگو نبود . این در حالی بود که
قبل از تأسیس خانه اربیل, صلیب سرخ کسانی را که خواستار بازگشت بودند را به
ایران بر میگرداند.
در اروپا
وقتی
که من به اروپا رسیدم با مشکلات مالی شدید روبرو شدم. باز هم وزارت
اطلاعات روی همین موضوع سوار شد و با من شروع به تماس گرفتن کرد. اولین کسی
که با من تماس گرفت مازیار شیروانی بود. مازیار شیروانی یکی از نفرات تیف
بود که از داخل تیف با وزارت اطلاعات کار میکرد و بعد از تعطیلی تیف وی از
طریق یونان به آلمان رفت و چون اداره مهاجرتی آلمان میخواست وی را به یونان
باز گرداند قبول نکرد و به ایران بازگشت.
مازیار
شیروانی به من گفت که اگر میخواهی بگویم مساله مالی تو را حل کنند که چون
من میدانستم که وی با وزارت اطلاعات کار میکند در ابتدا قبول نکردم. بعد از
۲ الی ۳ تماس به علت فشارهای مالی که روی من بود متأسفانه قبول کردم. او
به من گفت که یک نفر به نام سهراب با تو تماس خواهد گرفت.
او
گفت که سهراب بچه خوبی است و به تو کمک خواهد کرد بعد از دو روز به من
تلفن زدند و یک نفر خودش را سهراب معرفی کرد و به من گفت که من را خوب می
شناسد و حتی گفت با پدرم هم صحبت کرده است و گفت که آیا میتوانی به فرانسه
بروی که من گفتم آره. او به من گفت که دنبال میکند که مسآله مالی من حل
گردد. از لهجه اش مشخص بود که بچه خوزستان است. بعد از مدتی بازهم با من
تماس گرفت و گفت که تو باید یا به فرانسه بروی یا به آلمان و این دو کشور
مد نظر ماست که من قبول کردم و او گفت که باید بروی پیش جواد فیروزمند یا
نادر نادری که من هم گفتم باشد. بعد از مدتی باز هم با من تماس گرفت و
اینبار او گفت تو باید باز وارد مجاهدین بشوی و بروی درون تشکیلات آنها و
برای ما خبر بیاوری. او گفت ارتباط بین من و تو را نباید هیچکس متوجه بشود و
همچنین من برایت یک ایمیل درست میکنم و پاسپورت آنرا به تو میدهم و تو همه
گزارشاتت را در Draft بگذار . تأکید
داشت روی اینکه اسم نفرات، مناسبت ها، جشنها، تجمعات مجاهدین و همچنین
اسامی نفرات تیف را که مجددا با مجاهدین ارتباط برقرار کرده اند
را کامل به من گزارش کنی، او گفت که آنها به تو اعتماد نمیکنند اما چون تو
با پول خودت به اروپا رفته ای می توانی اعتماد آنها را جلب کنی . او همچنین
به من گفت دیگر نباید با مازیار شیروانی نیز ارتباط داشته باشی. او
(سهراب) به من اعتماد نداشت که اگر من دوباره پیش مجاهدین بروم ممکن است
جذب آنها شوم به همین دلیل با حالت تهدید گفت که حواست باشد سمت مجاهدین
نروی چون هنوز جوان هستی و خانواده ات هم در ایران پیش ما هستند.
تماس با نادر نادری
نادر
نادری نیز با من چت کرد و گفت مساله من را حل خواهد کرد و همچنین گفت که
به راحتی میتواند مرا به فرانسه ببرد. او گفت که پاسپورت و مدارک قانونی را
گرفته است و از طریق وب کم پاسپورت و آدی خودش را نشان من داد و گفت که
اینجا به مجاهدین پناهندگی نمی دهند . او به من وعده کمک داد و گفت مطمئن
باش که تو را به فرانسه میاورم. این بحث حوالی اوت ۲۰۱۰ بود.
قابل توجه است که نادر نادری که با پاسدار نادری معروف است یک از محصولات بنیاد سحر خانواده میباشد که برای وزارت اطلاعات وسپاه تروریستی قدس عضوگیری شده است که هم اینک در فرانسه سرپل وزارت اطلاعات بوده ومشغول جاسوسی میباشد
محمد صاحبی افزود:
من
در مدتی که در دام وزارت اطلاعات قرار گرفتم مرتکب اشتباهات و خطاهای
زیادی شدم برعلیه مقاومت مجاهدین خلق , در حالی که اشرف در محاصره مزدوران
اطلاعات ایران در عراق است و حتی دارو و احتیاجات ضروری از آنها دریغ می
شود و باعث شهادت مظلومانه برخی از آنها از جمله مهدی فتحی شده است من جز
اذعان به گناه و شرمساری چیز دیگری نمی توانم بگویم .
با
نوشتن این نامه و افشای روش های وزارت اطلاعات رژیم و شبکه مزدورانش در
اروپا میخواهم بخشی از گناهان خودم را جبران کنم و بر وجدان مجروج خودم
التیام بگذارم.
من
از شما به عنوان یک مرجع ذیصلاح جهانی میخواهم که این شبکه مافیایی
مزدوران را که در خدمت دستگاه سرکوب و آدم کش گشتاپوی آخوندی است را مورد
پیگرد قانونی قرار دهید . چرا که این مزدوران نه تنها علیه مقاومت ایران و
مجاهدین بلکه خطر بزرگی برای تمامی پناهندگان ایرانی هستند.
با احترام
محمد صاحبی
رونوشت به : سازمان عفو بین الملل
کمیساریای عالی حقوق پناهندگان سازمان ملل
،هادي شعباني
سیروس عضنفری و
هادی
شعبانی (قسمت اول)فاصله کرسی ندامت و خیانت تا میز ریاست نجات رژیم در مازندران را
چگونه طی ویا پیموده است.
هادی شعبانی (قسمت دوم) با همکاری قربانعلی پور
احمدی نهایتا با سربه نیست کردن صمد نظری(اطلاعاتی دیگر ) به میز ریاست نجات رژیم
در مازندران دست یافت.
، پاسدار حسن عباسی رفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر