نفوذ؛ زهر در جام حقوق بشر، خنجر در پوشش تحلیلگر و خبرنگار
نفوذ زهر در جام حقوق بشر
در سالهای خون و ایستادگی، ما چشم در چشم دشمن داشتیم، اما ضربه را از پشت میخوردیم.
نفوذ نه از جبهه مقابل، بلکه از دل کلمات آشنا، لبخندهای دوستانه، و چهرههای بهظاهر بیطرف میآمد.
نفوذ آن خبرنگاری بود که با دوربین آمد، اما با گزارش امنیتی رفت.
آن تحلیلگری بود که با زبان صلح سخن گفت، اما برای سرکوب مقاومت مقدمهچینی کرد.
آن "عضو سابق"ی بود که با نوشتن خاطرات ساختگی، مأموریت تخریب مشروعیت مقاومت را به دوش گرفت.
نفوذ یعنی چه؟
نفوذ یعنی دشمن با لباس خودت، با واژههایت، و با ارزشهایی که باور داری، به جنگت بیاید.
یعنی کسی که خودش را فعال حقوق بشر، کارشناس مسائل ایران، یا منتقد بیطرف مینامد، اما در واقع سرباز جنگ روانی رژیم است.
در ظاهر نگران حقوق انسانهاست،
اما در عمل، شکنجهگر را تطهیر و مقاومت را شیطانیسازی میکند.
در ظاهر روشنفکر است،
اما در عمل، مجاهدین را تهدیدی جلوه میدهد که باید محدود و محو شوند.
ابزارها و شیوههای نفوذ نرم:
-
حضور در کنفرانسها و محافل بینالمللی
-
نگارش مقالات با ادبیات علمی اما محتوای امنیتی
-
مصاحبه با رسانههای فارسیزبان تحت نفوذ
-
مستندسازی جعلی
-
تأسیس NGOهای ساختگی با اسمهای زیبا
-
کتابنویسی با روایتهای تحریفشده
-
خاطرهنویسی دروغین با هدف تضعیف مشروعیت مجاهدت
-
همکاری مستقیم با مراکز مطالعاتی-امنیتی غربی یا محافل لابیگر جمهوری اسلامی
هدف یکیست:
زدن ریشه مقاومت در افکار عمومی،
و باز کردن راه برای توجیه اقدامات تروریستی رژیم.
جملاتی که از آنها میشنویم:
-
«ما با هیچکس نیستیم، فقط دنبال حقیقتیم...»
-
«با جمهوری اسلامی مخالفم، اما مجاهدین هم...»
-
«من قبلاً عضو بودم، خیلی بسته بود...»
-
«همه طرفها اشتباه داشتن، هیچکس بیگناه نیست...»
و در پایان، همواره یک نتیجه: تطهیر قاتل و تخریب مجاهد.
چهرههای شناختهشده نفوذ:
-
مهدی بختیاری – عنصر کلیدی اطلاعات و امنیت، مسئول اصلی پروژه بریدهسازی و هدایت انجمن نجات.
-
خدابندهها (مسعود و ابراهیم) – یکی در داخل، یکی در انگلستان؛ بازوهای جنگ روانی رژیم علیه مقاومت.
-
احمد پوراحمد – سرکرده انجمن مافیایی نجات در گیلان، ابزار اطلاعات و پاسداران.
-
هادی شبانی – محور جعل خاطرات، تهدید خانوادهها، و هماهنگ با سایبری و اطلاعات سپاه در مازندران.
-
ایرج صالحی، محمدرضا گلی اسکاردی – بازوهای اجرایی شبانی در تحریف و ارعاب.
-
حامد صرافپور، زهرا میرباقری – سینهچاکان ولایت، در نقش تحلیلگر و "فعال" داخلی، همکاران سایبری سپاه.
-
مریم سنجابی – پروژه بازتولید دروغ تحت هدایت ابراهیم خدابنده و بختیاری؛ تکرارکننده جعلیات علیه مقاومت.
این چهرهها اکنون در رسانهها، کنفرانسها و حتی اتاقهای فکر غربی ظاهر میشوند،
اما بوی سلولهای بازجویی و مهر ننگ مأموریت امنیتی هنوز بر چهرهشان پیداست.
پاسخ ما روشن است:
ما نمیگذاریم اینان با ظاهر مظلوم،
با قلمهای مزدور،
با پروژههای ساختگی،
و با دروغهای امنیتی،
خون شهیدان و مشروعیت مقاومت را زیر سؤال ببرند.
ما صدای جنگلیم.
ما صدای خون در خاکیم.
ما صدای آنهایی هستیم که در زندان، در کوه، در خیابان، در پایگاهها جان دادند،
اما حقیقت را نفروختند.
هشدار نهایی:
نفوذ امروز، دیگر با گلوله نمیآید،
با مقاله میآید. با مستند. با نام تحلیلگر. با بریدهای که مأمور شده.
و اگر ما نایستیم، روایت مقاومت را همانها مینویسند
که مأمور بودند آن را خاموش کنند.
🖊️ این متن بخشی از مجموعه افشاگرانه، روایت یک مقاومت» است.
نوشته: مصطفی نیکار

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر