جنایتهای پنهان یک رژیم پابهگور (قسمت چهارم)- سوءاستفاده از مفقودین جنگ
در چند مقاله قبلی از این سلسله مقالات، بهذکر نمونههایی از اقدامات رذیلانه رژیم در ارتباط با خانواده مفقودین جنگ ۸ساله با عراق پرداختیم. جانیانی که به ظاهر برای مفقودین و کشتهشدگان این جنگ ضدمیهنی ارزش قائل میشوند، اما به شکل ضدانسانی به سوءاستفاده از خانواده این نفرات برای دامن زدن به جنگ روانی با مجاهدین، میپردازند و احساسات این خانوادهها را نیز به بازی میگیرند. در این مقاله با نمونهای دیگر آشنا میشویم.
نمونه چهارم: این بار نیز سوژه یکی دیگر از قربانیان این رژیم سفاک در جنگ ضدمیهنی با عراق به نام «تیمور بابایی» است که در روزهای نخست شروع جنگ رژیم با عراق، مفقود شده است. سالها بعد از پذیرش آتشبس و حتی پس از سقوط دولت سابق عراق، دستگاه جنگروانی وزارت بدنام اطلاعات به فکر سوءاستفاده از خانواده این فرد علیه مجاهدین میافتد و ناگهان کشف میکند که او در قرارگاه اشرف حضور دارد! در حالی که بخوبی میدانند چنین چیزی مطلقاً صحت نداشته و این فرد هیچگاه رابطهای با مجاهدین نه در عراق و نه در خارج عراق نداشته است ولی دستگاه سناریوسازی کثیف جنگروانی آخوندهای ضدبشر برای اعمال فشار علیه مجاهدین حد و مرزی نمیشناسد.
تیمور بابایی از مفقودین جنگ ضدمیهنی
ماموران اطلاعاتی برای تحریک هر چه بیشتر خانواده این فرد، از میان تصاویر منتشرشده توسط «سیمای آزادی» از نشستهای مجاهدین، تصویر یکی از مجاهدین شناخته شده را بعنوان تصویر فرزند این خانواده به آنها نشان داده است تا این ادعا را به زعم خودش اثبات کرده و آنها را علیه مجاهدین تحریک کند و بعنوان برگ فشار به کار بگیرد:
تصویر یکی از مجاهدین در سیمای آزادی
این خباثت درحالی صورت میگیرد که همین رژیم بهدلیل مجموعه امکانات دولتی و انبوه مراودات بینالمللی با «صلیب سرخ» و حتی «دولت سابق عراق» و یا دسترسی نامحدود به «اسناد بهجای مانده از دولت سابق عراق» دارای بالاترین اشراف به سرنوشت تیمور بابایی است ولی از دادن چنین اطلاعاتی به خانواده دردمند او خودداری میکند.
به بخشی از صحبتهای یک مامور دونپایه وزارتی به نام «بیژن رضاوندی» که در سایتهای وزارت اطلاعات منتشر شده است، توجهکنید:
«ستوان دوم تیمور بابایی فرزند عباس از جمله اسیران هشت سال جنگ تحمیلی بوده که در همان روزها و ماههای ابتدایی تجاوزعراق به وطن، در دفاع از مرز و بوم میهن اسیر رژیم بعث عراق می شود و بعد از اسارت در اردوگاههای بعثی به قرارگاه های [مجاهدین] منتقل و از یک اسیرعینی به اسیر ذهنی و عینی مبدل و به عبارتی ناخواسته از چاله به چاه یا بهتر است بگوییم سیاه چاه … می افتد. مادر گرانقدر این اسیر … که در قید حیات است و به امید دیدار فرزند همواره پیگیر آخرین وضعیت تیمور و دیده به انتظار او می باشد همراه با دیگر فرزندانش فرهاد و منوچهر مستمر به مقر مرکزی سازمان ملل در ژنو سوئیس و دیگر دفاتر و مقامات سازمان ملل کشورهای ایران ، عراق و آلبانی، مسئولین کمیساریای عالی پناهندگان، کمیته بین المللی صلیب سرخ و نهادهای حقوق بشری بین المللی دست نوشته تنطیم و به صورت پستی و پست الکترونیکی ارسال نموده اما هیچکدام از این مقامات و نهادهای به اصطلاح حقوق بشری به این مادر پاسخ نداده و وی را در بلاتکلیفی و انتظار طولانی قرار داده، براستی میتوان گفت این مادر و دیگر مادران چشم انتظار میهن عزیز همان قربانیان فراموش شده هستند که حتی بیشتر از اسیران … در رنج هستند. رنج انتظارعزیز، از طرفی و گوش های بسته مسئولین سازمان ملل و نهاد های حقوق بشری بین المللی از طرف دیگر آنها را از جمله قربانیان جنایت های [مجاهدین] قرار داده. دفتر انجمن [نجات] با پیگیری های لازم و رساندن مجدد صدای مادر و خانواده بابایی به نهادهای حقوق بشری و دبیر کل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش با خانواده فوق همدردی و برای آنها آرزو نمود هرچه زودتر فرزند خویش را به آغوش کشیده و برای آقای بابایی توضیح داده شد که… [مجاهدین] در زمان اسارت رزمنده های ایرانی امتیاز دریافت اسرا و نیروی انسانی را ازآن خود میکرد. به یاد دارم در مناسبات [مجاهدین] با اسیران جنگی شدیدترین برخوردها را میکردند….»!!! – سایت وزارت اطلاعات شعبه البرز- ۱مهر۹۶
با این اوصاف بهخوبی مشخص میشود چگونه دژخیمان وزارت اطلاعات صحنه گردان این نمایشات ضدانسانی هستند که نه تنها باعث درد و رنج بیشتر این خانواده و تازه کردن زخم این مادر هستند، بلکه با انتشار این مطالب کذب به مجامع بینالمللی اهداف رژیم علیه مجاهدین را هرچه بیشتر و وسیعتر دنبال میکنند.
در این زمینه بیشتر بخوانید – لینک ها :
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر