ادوارد ترمادوخائن خودفروخته ، مأمور گشتاپوی آخوندی چه پیامی دارد؟-از نعمت نظری
این روزها
هرچه حلقه محاصره قیام آفرینان گرداگرد رژیم آخوندی تنگتر میشود، فشار
روی مأموران رژیم نیز بهصورت تصاعدی افزایش مییابد. چون ناگزیرند حقایق و
واقعیات غیرقابلانکارتری را پردهپوشی و وارونه جلوه دهند. وقتی این دست و
پا زدنها در عین خندهدار و فکاهی بودن، مشمئزکننده میشود که میخواهند
نکبت خیانت، مزدوری و پادویی برای وحشیترین رژیم قرونوسطایی را، خوشبختی و
سعادت جا بزنند و در نقطه مقابل غرور و سرفرازی ایستادگی و دفاع از شرف و
حیثیت رشیدترین فرزندان مبارز و مجاهد خلق را شستشوی مغزی و… جلوه دهند.
واقعیت این است وقتی دیو
ارتجاع تنوره میکشد، مقاومت و ایستادگی در مقابل آن سخت و نفسگیر میشود و
قیمت سنگینی طلب میکند. زیرا کششهای درونی زندگی طلبی و بی هزینگی
آنقدر قوی و فریبنده است که همهکس را یارای مقابله با آن نیست. چراکه در
مسیر مبارزه برای کسب آزادی، هرلحظه باید در دوراهی انتخاب زندگی
شرافتمندانه؛ مسیر صحیح را گرفته و پیش رفت و صدالبته برای آن قیمت داد.
چرا؟
به خاطر مسئولیتی که انسان در ذات خدا گونهاش برای تغییر شرایط دارد.
البته در این مسیر هرکس
نخواهد بهای انسان بودنش بپردازد و در مقابل پسماندههای هار خمینی و
وزارت بدنامش نهتنها مقاومت و ایستادگی نکرده و پا به فرار میگذارد، بلکه
ناگزیر برای مخفی کردن ماهیت کثیف درونش فرافکنی میکند و دیگر شرافتی
برایش باقی نمیماند تا به تعهداتی که روزگاری خودش در منتهای آگاهی و
اختیار انتخاب و امضا کرده بود وفادار بماند.
این تهدید دائمی در مسیر تکامل انسان در سوره «عصر» بهروشنی بیانشده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
وَالْعَصْرِ
إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِی خُسْرٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا
الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
سوگند به زمانهای که
مسیر حق و باطل مشخص شده است، انسان همیشه در خسران و زیان است. مگر
آنکسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته زمانه را کردند و درراه حق؛
همدیگر را سفارش به پایداری و مقاومت کردند.
جای بسی تأسف است که
مأمور توسریخوردهای که مدعی خوشبختی! برای مجاهدان اشرفی شده است، یک
مسیحی بوده و در ذلت و زبونی تمام فشارها و محدودیتهای اعمالشده
برهموطنان مسیحی را نیز فراموش کرده و در خدمت دشمنترین دشمن عیسی مسیح
درآمده است. اما ازآنجاکه دروغگو کمحافظه است مدعی دوستی با من در
اردوگاه موصل شده است درحالیکه من هیچگاه در آنجا نبودهام.
ضمن اینکه آن پروسه
مبارزاتی هم که برای خودش در اردوگاه درست کرده، کذب محض است و ترسوتر از
آن بود که به قول خودش باکسی دربیفتد. زبان که استخوان ندارد و به هر طرف
میچرخد وانگهی هر کس تنها پیش قاضی رفته راضی برگشته.
وزارت نجاست تلاش کرده
است یک نامه آکنده از عاطفه و زندگانی آنچنانی و فرزند و… از زبان این
مزدور بنویسد تا شاید بهزعم خودش این نالهها بر عزم و اراده پولادین من و
ما اثر کرده و دست از آرمان و اعتقادمان برداریم. زهی خیال باطل. از قرار
معلوم وزارت بدنام به دلیل تکلیف مضطر دست به هر کاری میزند.
چند روز پیش سالگرد حماسه ۱۹ فروردین سال۱۳۹۰ و شهادت ۳۶ خواهر و برادر مجاهد خلق به دست مالکی جنایتکار فرزندخوانده خامنهای
ملعون بود که با تف کردن به زندگی و عاطفه فردی؛ وجود پاکشان را وقف آینده
درخشان و آزاد مردم محرومشان کردند. همهچیزشان را بدون هیچ چشمداشتی فدا
کردند تا همهچیز را برای آنها تضمین کنند. تا اعتماد پرپر شده و لهشده
زیر سم آخوندها را دوباره به آنها برگردانند. جنایاتی که در این روز شد کم
نبودند اما یک نمونه ازآنچه رژیم تلاش کرد بهعنوان عاطفه از آن
سوءاستفاده کند شایان یادآوری است:
خواهر عزیز و نازنینم صبا
هفتبرادران براثر شلیک قاتلان مالکی زخمی شده بود و نیاز به خون و درمان
فوری داشت اما قاتلان درمان را مابه ازاء خیانت و پشت کردن پدر قهرمانش
توصیه کردند و پدر را در دوراهی عاطفه به فرزند و خیانت به خلق و یا عاطفه
به خلق و فدای فرزند دلبند، قراردادند و هیهات از این ذلت و خواری در مقابل
کفتاران.
اگر این جنایات نبود شهدا
بسیار کمتر میبودند اما آزمایش را ما تعیین نمیکنیم بلکه اثبات میکنیم
که در کدام اردوگاه قرار داریم؟ اردوگاه خیانت و جهل و جنایت خمینی یا در
اردوگاه فدا و وفای به خلق رجوی؛ یا باید ابراهیم وار راه خدا و خلق را رفت
و کارد بر گلوی فرزند گذاشت یا راه شیطان و دنائت و خیانت به خلق را پیش
گرفت.
این است آن قیمت کلانی که
هرلحظه مجاهد خلق میپردازد و خدا کند که شایستگیاش را تا به آخر حفظ کنم
و در زیر سایه رهبری پاکبازم که با فدای حداکثر، راهگشای من و ما بوده
سرفراز باقی بمانم
و اما کدها و تمهای تکراری وزارت نجاست که نتوانست پنهان کند و از تمام سطور نوشتههایش بیرون میزند:
ـ اردوگاه رجوی
ـ نبود آزادی در تشکیلات رجوی
ـ دروغهای رجوی
ـ ستون پنجم صدام
ـ کردکشی
ـ حمقایی که در اردوگاه رجوی ماندند
ـ منافع رجویها
ـ رجوی دشمن درجهیک خانواده
ـ تشویق به خیانت به خلق و رو آوردن به رژیم جهل و جنایت و غارتگر مردم بیدفاع و مظلوم
اینها بخشی از اراجیف وزارت نجاست در متن بود که توسط این خائن خودفروخته نشخوار شده است که پاسخش بماند برای آینده.
اگر دقت شود ظاهراً نامه
به من است ولی ناجوانمردانه لبه تیز خنجر خیانتش رو به رهبر فداکار و
قهرمان مقاومت و رئیسجمهور برگزیده آنست چرا؟
بالاخره بعد از ۳۷ سال
خلق قهرمان با یگانه نیروی پیشتاز و ارتش آزادیبخش برای سرنگونی متحد شد و
در دیماه آنها به بهترین شکل ممکن در شعارهای «مرگ بر خامنهای» و
«اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمامه ماجرا» متبلور ساخت و در ۱۴۴ شهر از میهن
اسیر و اشغالشده فریاد زد. فریادی که فراخوان ارتش آزادی ستان برای خلاصی
از نحوست آخوندی است. این فریاد برقآسا بیشتر از هر کس دیگر لرزه و رعشه
مرگ بر اندام تمامیت رژیم و بهویژه بر خامنهای خونخوار انداخت. به حدی
که عنان از کف داده و تهدید به تقاص میکند و دیگری تهدید میکند که از
جایی خواهید خورد که انتظارش را نداشته باشید و قس علیهذا…
یادشان رفته که میگفتند
مجاهدین یک گروهک کوچکی هستند که صدها بار تکه و پاره در کشورهای مختلف
آواره و بیخانمان هستند راجع به رهبر مقاومت هزاران یاوه سردادند هر چه که
لایق خودشان بود به رئیسجمهور مقاومت گفتند اما اینها درواقع امر جز
دریدگی و خالی کردن عقده حقارتشان نبود و چیزی را بر روی زمین تغییر
نمیداد و واقعیت چیز دیگری است. لذا فقط در طول حبس خانگی از سال ۱۳۸۲
دهها حمله زمینی و موشکی کردند تا کانون بزرگ مقاومت و الهامدهنده
کانونهای شورشی را نابود و منهدم کنند. دهها شهید و مجروح و قطع عضو
گرفتند تا مردم میهن را مأیوس و دلمرده از تغییر کنند تا به زندگی خائنانه
و ذلت بارشان ادامه دهند، اما نتوانستند.
به یمن انقلاب ایدئولوژیک
خواهر مریم مجاهدین متعهد و مسئول پیوندشان را با رهبری قوی و استوار
کردند بر ترس وزندگی طلبی و خودخواهی غلبه کرده و هرلحظه دندان کینه بر
جگرسوخته میسایند تا در لحظه موعود با سرنگونی رژیم پلید آخوندی آزادی و
رهایی خلق محبوبشان را محقق کنند.لینک
نعمت نظری
فروردین ۱۳۹۷
:لینک ها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر