ژنرال فردوست محرم امنيت واطلاعات آريامهري ، معمارگشتاپوي ملاها ومحرم خميني وآخوندها شد
ملاها سر استفاده از فردوست وساواك شاه خفقان گرفتند ووارونه گويي كردند اما بد نيست اين دو مطلب را بخوانيد
ارتشبد حسين فردوست از چهرههاي برجسته عصر پهلوي است. او در 1296 متولد شد. از دوران كودكي به عنوان دانشآموز دبستان نظام وارد كلاس مخصوصي شد كه رضاشاه براي وليعهد خود محمدرضا پهلوي ترتيب داده بود. لذا فردوست، دوست صميمي و نزديكترين محرم اسرار وي گرديد. با عزيمت محمدرضا به سوئيس، فردوست جزء دوستان صميمي و مشاوران شاه گرديد، بدان حد كه شاه دركتاب «مأموريت براي وطنم» تنها كسي را كه به عنوان دوست خود معرفي كرد، فردوست بود:
«در آن موقع دوست صميمي من پسري بود به نام حسين فردوست كه پدرش ستوان ارتش بود. حسين در دوران تحصيل در سوئيس هم با من همدرس بود و بعد هم با درجة سرهنگي سمت استادي دانشكده افسري را عهدهداري ميكرد و فعلاً در گارد شاهنشاهي مشغول به انجام وظيفه است».1
در دوران سلطنت محمدرضا پهلوي، فردوست نه فقط صميميترين دوست او بود؛ تا بدان حد كه تنها فردي بود كه با «شاه» و «ملكه» بر سر يك ميز غذا ميخورد، بلكه محرم اسرار محمدرضا و رابط او در مخفيانهترين ارتباطها بود.
«آژانس مركزي اطلاعات» امريكا (سيا) در كتاب محرمانه «نخبگان و توزيع قدرت در ايران» (فوريه 1976) نام فردوست را در رأس «محفل خصوصي شاه» ذكر ميكند و در رابطه با او چنين مينويسد:
«... رابطه شاه با مقامات نظامي و امنيتي از طريق يكي از دوستان ديرين به نام سرلشكر فردوست برقرار ميگردد. او يكي از كساني است كه براي تحصيل همراه محمدرضا شاه در مدرسه مقدماتي مخصوص انتخاب شده بود. حسين فردوست همراه شاه به مدرسه لُه روزه در سوئيس و مدرسه نظام رفت، بجز يك دوران كوتاه، وي هميشه عهدهدار موقعيتهاي مهم بوده و با وجود اينكه ارتقاء درجات نظامي وي مسير عادي داشتند ولي از نفوذ و اقتدار بسياري برخوردار بوده است. محمدرضا احتمالاً از او از سالهاي 1941 به اين سو به عنوان رابط خود با سفارت آلمان استفاده ميكرده است. فردوست از مدتها قبل رئيس دفتر اطلاعات ويژة شاه بوده و همزمان معاونت ساواك را نيز بر عهده داشته و در حال حاضر رئيس دفتر بازرسي شاه است و به عنوان ناظر بر عمليات دولت عمل ميكند. او دراجراي وظايف خود بسيار آرام و دقيق است. فردوست بسيار ثروتمند بوده و به صداقت و امانت مشهور است...» 2
و در گزارش «خيلي محرمانه» ديگر چنين آمده است:
«ژنرال حسين فردوست ... به عنوان رئيس دفتر اطلاعات ويژة دربار و رئيس بازرسي شاهنشاهي، امروز كار «چشمها و گوشهاي شاه» را انجام ميدهد... گزارشات بيوگرافيك سفارت، وي را فردي «مؤثر و لايق، و كاملاً وفادار و مورد اعتماد شاه و مردي مصمم و داراي طرز فكري سازمان يافته» توصيف مينمايد. 3
فردوست از سال 1338 سرپرست دفتر اطلاعات ويژه شاه بوده و در مورد فعاليت مقامات عاليرتبه مملكت از جمله اعضاء خاندان سلطنتي به شاه گزارش ميداد. او بر تهيه گزارشات روزانه به شاه در مورد رويدادهاي مهم، برداشت از منابع كابينه و دفاتر دولت در داخل و خارج نظارت داشت و از سال 1341 تا 1352 به عنوان قائممقام ساواك و از 20 فروردين 1352 به عنوان رئيس دفتر ويژه شاه عمل ميكرد. در سال 1354 فردوست به رياست سازمان بازرسي شاهنشاهي منصوب شد كه بر مخارج دولتي نظارت كرده و فساد را زير نظر ميگرفت. بعدها نيز به عضويت شوراي عالي مبارزه با فساد درآمد. نفوذ او درساواك و مسئوليتش در اداره اطلاعاتي ويژه شاه سبب شد كه وي رابط شخصي شاه با سيستم اطلاعاتي كشور حتي آژانس مركزي اطلاعات امريكا (سيا) شود. بعضي از نويسندگان، وي را «مغز» و «حافظة» شاه دانسته و تصميمات محمدرضا را عصارة مشورت با فردوست دانستهاند. پس از سقوط شاه، فردوست دستگير شد و به دنبال يك بازجويي مفصل، بيش از 1500 صفحه خاطرات نگاشت و پرده از اسرار حكومت شاه و ارتباطهاي آن با انگليس و امريكا برداشت. اين خاطرات در بين سالهاي 1363 تا 1366 نوشته شده كه بخش قابل توجهي از آن تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي» در دو جلد منتشر شده و امروزه جزء منابع تاريخ عصر پهلوي است.فردوست در 28 ارديبهشت 1366 بر اثر سكته درگذشت.پانوشتها:
1ـ محمدرضا پهلوي، مأموريت براي وطنم، ص 86ـ 87. به نقل از ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ج 1، ص 17.
2ـ دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، مجموعه اسناد لانه جاسوسي امريكا، جلد 1، ص 51ـ 52.
3ـ همان،صص 175ـ 176.
موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
من بر سر مزار یک سرباز ایرانی ( ارتشبد حسین فردوست - بهشت زهرا )
" حسین فردوست ، فرزند سیف اله "حسین فردوست در سال 1296 به دنیا اومد . پدرش یک افسر شهربانی بود و وضع مالی خوبی نداشتند . در 6 سالگی بخاطر هوش بسیار زیادی که داشت ، به همراه چند بچه از خانواده های ثروتمند اون زمان ، به تشخیص رضاشاه با محمدرضا پهلوی همکلاس شد و چون درسش خیلی خوب بود ، به کاخ می رفت و در درسها به محمدرضا پهلوی کمک می کرد . چند سال بعد محمدرضا و حسین فردوست به خارج رفتند و تا دوتایی باهم درس بخونن که در اونجا از تولد ولیعهد ایران که حاصل رابطه محمدرضا با یک مستخدم بود جلوگیری کرد! در جریان جنگ جهانی دوم وقتی متفقین به ایران حمله کردند ، هردو به ایران برگشتند و او که 20 سال سن داشت ، طی مذاکراتی با سفیرای آمریکا ، انگلیس ، فرانسه و ... تونست اونها رو متقاعد کنه که محمدرضا بعد از رضاشاه بشه شاه! از اون به بعد ، انواع دوره های پیشرفته اطلاعاتی رو طی ۱۲ سال در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ، انگلیس و اسرائیل گذروند و دکترای حقوق رو از فرانسه گرفت و بصورت همزمان رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاهنشاهی ، قائم مقام ساواک ، رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی ، رئیس ضد اطلاعات ارتش و... شد . همه فکر می کردند که دوست شاهه و درجه ارتشبدی رسید و (بالاترین درجه نظامی که الان کسی تا دو پله قبل از اون هم نرسیده) اما چون هیچکس نمی دونست که دقیقن چیکاره هست همه ازش حساب می بردند. او تنها کسی بود که با شاه و ملکه و بچه هاشون سر یک میز غذا می خورد و همه اینها بخاطر این بود که همه ی کارها رو به بهترین شکل انجام می داد. حسین فردوست از همه اتفاقات باخبر بود و به محمدرضا هم می گفت اما توجهی نمی دید . زمانی که شاه از ایران رفت ، فرمانده های ارتش می خواستن تهران رو بمبارون کنن و خیلیا رو هم در جاهای دیگه بکشن (رئیس ساواک احتمال ۳۰۰ هزارنفر کشته رو داده بود) . برای همین جلسه ای گذشتن و از او هم نظر خواستنداون گفت:وظیفه ارتش حفظ تمامیت ارضی ایران هست / والسلام . ارتشبد فردوست!و همه فرماندهان ارتش هم قبول کردند.بعد از انقلاب اعدام نشد و میگن به کار خودش ادامه داد و خب کشور نیاز به ارتش و سازمان اطلاعاتی داره . اون بود که سپهبد قرنی رو برای رئیس ستاد ارتش پیشنهاد داد و خودش هم دوباره به بازسازی سازمانهای اطلاعاتی مشغول شد که موفق هم بود . البته اینها همه از منابع غیر رسمی گفته شده . خودش هم با حافظه ی بسیار قوی که داشت ، تمام خاطراتشو نوشت که با عنوان ظهور و سقوط سلسه پهلوی به چاپ رسید . فردوست در سال 1366 در تهران بر اثر سکته قلبی مرد و در بهشت زهرا دفن شد.فردوست تا آخرین روز عمرش کار کرد و براش هم فرقی نمی کرد که رئیسش کی باشه. اون فقط یک سرباز بود و وظایفی که بهش می دادن رو به بهترین شکل انجام می داد. با وجود اینکه می تونست هرکاری بکنه و بقول خودش حتی می تونست نخست وزیر بشه اما زمانی که مرد ، جز خونه ی پدری و یک خونه که مال خودش بود چیز دیگه ای نداشت. الان هم بجز یک سنگ قبر ساده در یک جای معمولی بهشت زهرا که هیچکس جاشو درست نمی دونه ، از تنها رفیق ۶۵ ساله شاه و پدر سازمانهای اطلاعاتی ایران ، سرباز ایرانی ، ارتشبد حسین فردوست که جلوی ریخته شدن خون دهها هزار ایرانی رو گرفت خبری نیست. سرباز یعنی این.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر