۱۴۰۲ مرداد ۳۰, دوشنبه

عاقبت شعبان بی‌مخ‌ها در دانشگاههای ایران!

 عاقبت شعبان بی‌مخ‌ها در دانشگاههای ایران!

دانشجو ذلت نمی‌پذیرد...
دانشجو ذلت نمی‌پذیرد...

تحولات پیرامون دانشگاههای ایران خبر از برنامه و هدف حکومت برای حزب‌اللهی کردن خلص و بسیجی ــ نظامی‌نمودن کانون علم، معرفت و فرهنگ می‌دهد. بسیاری گزارشات و خبرها گواهی می‌دهند حاکمیت آخوندی در حال ادغام برخی دانشگاهها و نیز تغییر ساختار، کادر، استاد و حتا دانشجویان دانشگاههای ایران است. مطالبی که از این تغییرات انتشار می‌یابند گویای این تعبیر هستند که گویی نظام ملایان دارد کامیون‌کامیون شبه‌استاد و دانشجوی حزب‌اللهی در دانشگاههای ایران خالی می‌کند. آیا دانشگاههای ایران قرار است مأمن شعبان بی‌مخ‌های کوکیِ حکومت شوند؟

 

جدای از رویکرد سیاسی حکومت برای تسخیر سنگر تاریخیِ آزادیخواهی و حسابرسی از حکومت‌ها، وسعت فاجعه مشمول دوایر علومی می‌شود که حیات و آینده‌ٔ یک جامعه مشروط به آن است. رویداد زیر از چنین فاجعه‌یی خبر می‌دهد:

«در گروه‌های دانشگاهی سندی منتشر شده که نشان می‌دهد دولت رئیسی مخفیانه فرآیند جذب ۱۵هزار عضو هیأت علمی هم‌سو را به‌صورت سهمیه‌یی، فوری و خارج از چارچوب علمی موجود دانشگاهها آغاز کرده است» (روزنامه حکومتی هم‌میهن، ۲۹مرداد ۱۴۰۲).

 

دقت کنید: «هم‌سو» و «خارج از چارچوب علمی دانشگاهها»! «هم‌سو» که اسم واضح آن یعنی «حکومتی، بسیجی، حزب‌اللهی، فالانژ»، مأموریت‌اش نه علم است، نه معرفت و نه فرهنگ. این‌ها را کدام مرجع علمی و دانشگاهی آزموده و تأیید و معرفی نموده است؟ همه‌ٔ خبرهای این روزها پیرامون دانشگاههای ایران حاکی از بازنشسته کردن و اخراج گسترده‌ٔ قدیمی‌ترین استادان هستند؛ پس دیگر چه اعتباری برای مراجع علمیِ دانشگاهی و دانشگاههای ایران باقی می‌ماند؟ این هم سند فریاد دادخواهی برای فاجعه‌یی که در کمین است:

«انجمن علمی- دانشجویی جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی در اعتراض به حذف اساتید، بیانیه‌یی منتشر کرده است. در متن این بیانیه که در کانال تلگرامی انجمن منتشر شده، آمده است: مدت‌هاست که ما دانشجویان علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی شاهد تهدیدهای متعدد از جمله حذف اساتید و... از جانب ریاست دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی بوده‌ایم... اساتید رانتی و بی‌سواد روزبه‌روز صندلی‌های بیشتری را در هیأت‌علمی دانشگاهها تسخیر می‌کنند» (همان).

 

اخبار و گزارشات پیرامون ضدیت ماهوی نظام آخوندی با دانشگاه به‌عنوان کانون علم و آگاهی و فرهنگ و پرورش‌دهنده‌ٔ پرسشگران از حکومتها و حسابرسی از دایره‌ٔ قدرت سیاسی، بسیارند. یک‌قلم سابقه‌ٔ امر به کودتای ضدفرهنگی فروردین و اردیبهشت ۱۳۵۹ برمی‌گردد که خمینی تدارک آن را دید. الآن هم هدف از خالی کردن چند هزار به‌اصطلاح استاد جلو دروازه‌ٔ ورودی دانشگاهها و اخراج و بازنشسته و تعلیق نمودن هزاران استاد و نیز تصفیه‌ٔ گسترده‌ٔ دانشجویان، یک کودتای جدید علیه دانشگاههای ایران است.

 

مشکل اصلی در علم و فرهنگ است که حتا محصول آکادمیک آن هم زیرآب تمامیت‌خواهیِ سیاسی و عقیدتی نظام ولایت فقیه را می‌زند. این واقعیت در عمر نظام ملایان آن‌قدر آشکار بوده است و با ماهیتش عجین، که خودی‌های نظام هم این پاشنه‌آشیل را نشانی می‌دهند:

«چرا با دانشگاه، این اندازه دشمنی وجود دارد؟ پاسخ روشن است: علم. با وجود علم؛ شبه‌علم قادر به عرض اندام نیست. هنگامی که علم و دانش نوین از عرصه مدیریت امور کنار گذاشته شود، طبعاً نیازی هم به آموزش مدیرانی عالم و باسواد نیست. هنگامی که برخی از مدیران بدیهیات علمی اقتصاد را منکر می‌شوند، چه نیازی به رشته‌هایی چون اقتصاد، جامعه‌شناسی، حقوق، مدیریت، علوم سیاسی، روابط بین‌الملل و حتا پزشکی؟» (همان).

 

وصله‌پینه‌های کودتامنشی در سیاست و علوم که از خمینی شروع شد، هرگز دوای دوام حاکمیت آخوندی نبوده، نیست و نخواهد بود. این وصله‌پینه‌های جاری در دانشگاههای ایران، توسل به بلاهت برای جلوگیری از پیوند کانون علم و آزادیخواهی با اتفاقات در تقدیر، در سالگرد قیام ۱۴۰۱ است.

 

اتاق فکر نظام از مدتها پیش در تدارک این شبه‌کودتا علیه دانشگاههای ایران بوده است. این اقدام هم یک گام دیگر برای منقبض‌تر کردن نظام است. حاکمیت دارد مدام سنگربندی برای حفظ خود می‌کند. معنی‌اش دقیقاً بازتاب این واقعیت است که جامعهٔ ایران دارد محاصرهٔ علیه حاکمیت را تنگ‌تر می‌کند. این کارها برخلاف ظاهرشان، دقیقاً دفاعی و در ارتباط مستقیم با آثار فراگیر قیام ۱۴۰۱ و سالگرد آن است. از پاییز و زمستان ۱۴۰۱ به بعد، درد بی‌درمان حاکمیت آخوندی یکی بیش نیست و آن همه‌گیر و فراگیر شدن سرنگونی‌خواهی برای پایان دادن حکومت پلیدترین نیروی مذهبی ــ سیاسیِ تاریخ ایران است.

 

وصله‌پینه‌ٔ شبه‌کودتا علیه دانشگاهها هم هرگز درد بی‌درمان این رژیم را افاقه نخواهد کرد. آن‌که خمینی بود، محصول کودتایش علیه دانشگاهها و سپس اعدام خیل دانشجویان، پیوند عمیق دانشگاه و دانشجوی ایران به قیام‌ها علیه تمامیت حاکمیت شد. حالا که ایران‌زمین به دو جبهه‌ٔ خلق با اکثریت قاطع مردم ایران و جبهه‌ٔ ضدخلق با حکومت و چند درصد نان‌خورهایش تقسیم شده است.

 

مایه‌ٔ شبه‌کودتای خامنه‌ای و اتاق فکر نظام علیه دانشگاهها ــ آن هم با شعبان بی‌مخ‌های کوکی ــ آن‌قدر فطیر است که پیشاپیش حتا در درون حاکمیت هم سرنوشت آن تعیین‌تکلیف شده است و پادزهر آن را در ویژ‌گی جامعهٔ ایران نشانی می‌دهند:

«این فرآیند فقط یک نقطه ضعف جدی دارد؛ این‌که جامعه ایران به‌حدی از رشد و بلوغ فکری رسیده است که تن به چنین خواستی نمی‌دهد. مردم نیز تن به عقب‌گرد نخواهند داد؛ زیرا بقای آنان در پیشرفت است» (همان).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر