کودتای نافرجام وشکست خورده ۲۷ خرداد۱۳۸۲-۱۷ژوئن۲۰۰۳داستان از کجا شروع شد؟
داستان از یک معامله کثیف شروع شد. یک معامله رسوا با دیکتاتوری حاکم بر ایران. نشریه ژورنال دودیمانش در شماره اول تیرماه۸۲ خود طی یک گزارش مشروح، جریان زدوبند و هماهنگیهای مربوطه را شرح داد. رسانهها در همین خصوص بهچندین قرارداد و امتیاز اقتصادی ازجمله قراردادهای نفتی بهمبلغ ۴میلیارددلار (رویتر۱۱ژوئن) در آستانه این «بازداشتهای غولآسا» اشاره کردند.
در ۱۲مه یک پروتکل تجاری درجریان سفر وزیر بازرگانی خارجی فرانسه به تهران امضا شد و در پی آن سه قرارداد چندمیلیارددلاری با شرکت نفتی توتال و با سازندگان فرانسوی ایرباس و رنو بسته شد. حمیدرضا آصفی، سخنگوی وزارتخارجه ملایان، ضمن استقبال از این هجوم گفت: «ما از مدتها قبل انتظار داشتیم مقامهای فرانسوی با مجاهدین برخورد کنند. ما اطلاعات خود را درخصوص اعضای این گروهک تروریستی و پرونده قضایی وجنایتهای آنان به مقامهای فرانسوی داده بودیم. این یک گام مثبت ازسوی فرانسه است».
بعداز زد وبندهای ننگین، توطئه بهمرحله اجرا درمیآید
۶صبح ۱۷ژوئن۲۰۰۳، با یورش گسترده صدها تن از نیروهای پلیس فرانسه، ظرف چند دقیقه نردههای باغ از جا کنده میشوند. همهچیز بر سر راه خرد میشود و درها از جا کنده میشوند. تمامی ساکنان چهار ویلا از خواب بیدار میشوند. کسی نمیداند چه اتفاقی افتاده و دنبال چه چیزی هستند. بوی توطئه همه جا پیچیده و بهمشام میرسد. بهکلیه نفرات دستبند میزنند و آنها را روی زمین میخوابانند.
در این تهاجم که بهدفتر شورای ملی مقاومت ایران و همچنین خانههای شماری از هواداران و خانوادههای شهدای مقاومت، صورت میگیرد، ۱۶۵تن را دستگیر میکنند. خانم مریم رجوی ، رئیسجمهور برگزیدهی مقاومت ایران نیز در میان دستگیرشدگان است. رسانههای فرانسه آنرا بزرگترین عملیات پلیسی ۳۰سال گذشته توصیف نمودند.
شروع یک طغیان
خبر بهسرعت منعکس میشود
بهغیر از ۲۲نفر که خانم رجوی نیز میان آنهاست بقیه را شب حادثه رها میسازند. ساعت از نیمهشب گذشته و از این ساعت تا دو روز بعد بهتدریج افراد دستگیرشده را آزاد میکنند. همه بهاین فکر میکنند که در آن تاریکی شب بدون حتی یک یورو، مسیر را چگونه طی کنند. هیچکس پولی در جیب ندارد و همهچیز به تاراج رفته است.
افرادی که آزاد میشوند ناگهان با استقبال حامیان مقاومت که خودشان را بهآنجا رسانده بودند مواجه میشوند. صدای شعارهایشان شنیده میشود، آنها بیرون بازداشتگاه تجمع کردهاند. هر کس که خبر را شنیده بدون لحظهیی درنگ خودش را بهمحل رسانده است.
یک جنبش سراسری بینظیر
از آنجا تعدادی بهسوی وزارت کشور میروند تا علیه این اقدام اعتراض کنند. هوا بهشدت سرد شده است و اغلب نفرات بدون پوشش مناسب هستند. با اولینروشنایی همه از گوشه و کنار جمع میشوند و اولینتجمع شکل میگیرد. همه ایرانیها همدیگر را بازمییابند. هر کس از گوشهیی خودش را بهآن نقطه رسانده است.
میتوان تصور کرد که هریک از این افراد با شنیدن خبر چه لحظاتی داشتند و چگونه موانع را از سر راه کنار زده و خودشان را رسانده بودند. شعارهای آزادی مریم اوج میگیرد و تعداد نفرات پلیس افزایش مییابد. خبرنگاران نیز خودشان را رساندهاند.
لحظات دورانساز و اولینشعلههای اعتراض
اولینمشعل انسانی، کمند آتش را بر سرو گردن میافکند و دومی لباس آتش برتن میکند و سومی مشعلی روان میشود تا پیام را برساند. خطر استرداد، عاشقان آزادی را بهواکنش واداشته است. بدون قیمت نمیتوان هیچ مسیری را تغییر داد و صدای اعتراض، بیانی قوی میخواهد. شعلههای اعتراض دربرن، رم، لندن، اتاوا، آتن و نیکوزیا هم زبانه میکشد و دامنه آن بهایران میرسد. دو شیرزن قهرمان در این مسیر، آموزگار صدق و فدا میگردند. ندا در آخرین صحبتها بهمادرش میگوید بگو خورشیدمان را آزاد کنند.
مریم رجوی که تا این لحظات دیوارهای بلند سلول انفرادی، او را از هرگونه ارتباط با دنیای بیرون قطع کرده بود توسط مقامات فرانسوی درجریان چند مورد خودسوزی قرار میگیرد. در نهایت، د.اس.ت قبول میکند مریم رجوی که خواستار تسریع در ارسال پیامش بههموطنان برای توقف خودسوزیها میباشد، یک پیام مکتوب بفرستد و از طرف او برای جمعیتی که در مقابل د.اس. ت گردآمدهاند، خوانده شود:
«این مرا نگران و شوکه میکند که بشنوم بعضیهایتان تا حد خودسوزی جلو رفتهاید. خواهش میکنم اینکار را متوقف کنید. من از شما میخواهم از خودسوزی خودداری کنید، وگرنه بیشاز این درد خواهم کشید و ناراحت خواهم شد تظاهرات مسالمتآمیز خود را ادامه دهید تا بهاهدافتان دست پیدا کنید».
آقای مالکوم هارپر، رئیس اتحادیه مللمتحد در انگلستان در نامهیی بهرئیسجمهور فرانسه نوشت: «تراژدی جوانانی که در اعتراض به ظلم و بیعدالتی، خود را بهآتش میکشند، زخمی عمیق و پایدار در وجدان همگی ما خواهد بود».
مریم رجوی در روز آزادیش گفت:
طی این دوران خود را از یاد برده بودم و هر چه از دستم برمیآمد برای جلوگیری از خودسوزیها انجام میدادم. زنان جوانی که اینک دیگر اینجا نیستند. ولی من احساس میکنم که آنها هم در میان ما هستند. من بههیچوجه از کار آنها خوشنود نیستم ولی در مقابل اراده عظیم آنها سرخم میکنم. این سقف غیرقابل دسترسی فداست بهخاطر آزادی و میهن. من هنوز در تمامی وجودم دردی جانکاه را حسی میکنم.
گسترش اعتراضات و همبستگی انسانی
بر شمار افراد پلیس که اطراف جمعیت معترض حلقه زدهاند، اضافه میشود. صدای شعارها لحظهیی قطع نمیشود. و این خروش تا دو هفته دیگر در مکانهای مختلف پاریس امتداد مییابد. هر روز در یک گوشه از پاریس، ایرانیانی را که با تظاهرات خود نسبت بهدستگیریهای غیرقانونی اعتراض دارند، دستگیر میکنند. در میدان کنکورد، برج ایفل، مجلس ملی فرانسه، و در کلیسا و حتی خیابانها. آنها دستور دارند که از هر گونه تجمع ایرانیها جلوگیری کنند. از هر جا که تعدادی را دستگیر میکنند صدای شعارها در نقطه دیگری بلند میشود. هر تعداد را که میتوانند بعداز بازداشت چند روزه بهکشورهای خودشان برمیگردانند. در یک مورد تعدادی را بعداز بازداشت بهبیمارستان روانی منتقل میکنند. پزشکان و کارکنان بیمارستان وقتی متوجه موضوع میشوند ضمن اظهار تأسف همه را آزاد میکنند.
خیابان گرد، نقطه ثقل جنبش
حالا دیگر همه اعتراضات در گوشه و کنار پاریس به کوچه گرد کشیده شدند. کوچهیی که دو هفته، انبوه هواداران و اعتصابغذاکنندگان را در خود جای داد. همه با نگرانی و انتظار، اخبار را دنبال میکنند، دیگر کوچه گرد به کانون اخبار مربوط به ایران و مقاومت ایران تبدیل شده است و مهمترین خبرگزاریها نمایندگان خود را بهاین محل گسیل میدارند. ایرانیان، تحصن خود را با استواری و پایداری شگفتانگیزی ادامه میدهند.
شب اول، آسفالت سرد، پذیرای همه مسافران گشته بود. شبهای بعد سایبانها و پتو، حفاظهای حداقلی برای متحصنین بودند. بنرهای مریم رجوی در اطراف، خواستههای اعتصابغذاکنندگان و متحصنین را بیان میکردند:
آزادی مریم.
این ۱۵روز را حامیان مقاومت در بدترین شرایط بهداشتی بهسر بردند. شهردار شهر و شورای شهر بهکمک شتافتند. در بیانیهی شورای شهر آمده است: عدهیی سمپاتیزانهای ایرانی از چندین کشور اروپایی بهاینجا آمدهاند. شهرداری تلاش کرده است که امکانات انسانی لازم برای حضور در خیابان گرد را با بازکردن استادیوم ورزشی و با دادن اجازه استفاده از زمین فوتبال تثبیتشده، فراهم نماید. شهرداری بررسی کرده است که تأمین آب، غذا و پتو فراهم شده باشد. بسیاری از اهالی اور بهطور خودجوش آمدهاند تا قوتقلب بدهند و خوراکیهای مختلف با خود آوردهاند.
اعتصابغذاکنندگان، طیفی از مردان و دختران جوان تا مادران پیر بودند که گوشت تن و بدن را میان آروارههای گرسنگی قرار دادند و درحالی بهانتظار لحظه شیرین آزادی نشستند که هیچکس نمیدانست چه خواهد شد. بخشی از اعتصابغذا خشک است تا بتوان خواسته حق را بر کرسی عدالت نشاند.
آنان با مقاومت و پایداری ستایشانگیز خود، ریشههای مستحکم این مقاومت در اعماق قلبهای ایرانیان و عشق بزرگ بهآزادی و رهایی ملی را در تکتک لحظههای این روزهای بهیادماندنی بهنمایش گذاشتند.
روزها بسیار پرجنبوجوش و خروش هستند؛ ولی شبها خود حکایت دیگری است. دهها زن و مرد از پیر و جوان، شب را تا صبح درکنار خیابان بهسر میبرند و بعضی شبها باران نیز زیرانداز و پتوها را خیس میکند. اما اینها مانع نیستند بلکه تلخی انتظار است که شیرینی خواب را از همه میرباید.
بیشک امید بهآزادی را نمیتوان در بند نگهداشت
در اورسوراواز، روحانی آزاده، اسقف ژاک گایو، همراه با استاد جلال گنجهای، یک مراسم نیایش بینالمذاهب برگزار میکنند و ضمن درخواست آزادی سریع مریم رجوی، بهنام انسانیت و عدالت، برعواطف جریحهدار و حرمت پایمالشده پناهندگان ایرانی، مرهم مینهند.
اسقف گایو میگوید: از صحبت با شما دریافتم که مریم رجوی امید شما بهآزادی است. بیشک امید بهآزادی را نمیتوان در بند نگهداشت. پیشاز آن اسقف گایو بلافاصله بعداز شنیدن خبر تجمع ایرانیان در مقابل وزارت کشور بهآن محل شتافت ولی به او اجازه حضور در جمع تظاهرکنندگان که توسط پلیس محصور شده بودند، داده نشد.
شامگاه دوشنبه ۳۰ژوئن، هزاران تن از ایرانیان در ۲۰شهر اروپا، آمریکا و استرالیا، شب را با روشنکردن شمع برای آزادی مریم زنده نگاه داشتند. این شبزندهداری در شهر اشرف امتداد مییابد.
همزمان در خاک میهن اسیر و در زیرسایه سنگین حکومت سرکوبگر آخوندی، صدها تن از هواداران مقاومت و خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی با دردستداشتن پلاکاردهایی با شعار آزادی مریم رجوی، طی چند تظاهرات و درگیری با نیروهای رژیم در مقابل سفارت فرانسه یا در سایر نقاط تهران، دست بهاعتراض و تظاهرات میزنند. گروهی از این تظاهرکنندگان توسط پاسداران سرکوبگر رژیم دستگیر و روانه زندان میشوند.
سیمای واقعی فرانسه
اما چهره واقعی فرانسه نه در عملیات پلیسی خشونتبار و بندوبستهای تجاری و سیاسی، بلکه در حمایت شخصیتهای ملی و سیاسی و حمایت مردم و بهخصوص اهالی اورسوراواز و مناطق اطراف آن بارز گردید.
خانم دانیل میتران بانوی اول پیشین و شخصیت برجسته مدافع حقوقبشر فرانسه، نخستین شخصیتی بود که به اورسوراواز رفت تا حمایت و همبستگی خود را با مریم رجوی و پناهندگان ایرانی، ابراز کند. وی دربرابر خبرنگاران با ابراز تعجب از این اقدام گفت: «طی بیشاز بیست سال که این افراد در اینجا پناهنده هستند چه ناامنی برای فرانسویها ایجاد کردهاند؟» خانم میتران با تأکید بر آشنایی شخصی خودش با مریم رجوی، گفت «ما باید بهحمایت از آنان ادامه دهیم».
شهردار اور، ژان پیر بکه که در تمام طول اعتصابغذا از متحصنین حمایت بهعمل آورده بهتلویزیون فرانسه میگوید: «د.اس.ت دنبال چه چیزی بود؟ قاضی بروگیر دنبال چیست؟ سلاح، دلائل اثبات تروریسم؟ هیچ. تحقیقات بهخوبی اینرا نشان داده است، بازدید از محل در دو نوبت. هیچچیز در اینجا پیدا نشد».
شهردار و انجمن شهر اور و همسایگان، یکپارچه بهحمایت از خانم رجوی و اعتصابغذاکنندگان برخاستند. شورای شهر اور بهاتفاق آرای همه اعضایش از سراسر طیف سیاسی فرانسه، ازجمله احزاب حاکم، طی قطعنامهیی حمایت خود را از خانم رجوی و سایر ایرانیان مقیم این شهر اعلام کرد و مسئولیتهای دولت فرانسه را تذکر داد. اور بهمیعادگاه وجدانهای بیداری تبدیل شد که برای ابراز حمایت و همبستگی با متحصنان و اعتصابغذاکنندگان به آنجا میشتافتند. اما علاوه برسیاستمدارانی نظیر ژان پیر بلازی، نماینده مجلس و فعالان حقوقبشر، نظیر نمایندگان حقوقبشر نوین، لیگ حقوقبشر فرانسه و آندره میشل، جامعهشناس مشهور، انبوهی از شهروندان عادی فرانسوی، خود را حتی از شهرهای دوردست در جنوب و شمال فرانسه به اور رساندند تا همبستگی خودشان را با مریم رجوی و پناهندگان ایرانی ابراز کنند. بهدستور شهرداری، برخی امکانات استادیوم محل نیز مورد استفاده متحصنان قرار گرفت. هرکس سعی میکرد بهاین ایرانیان ـ که خانه و زندگی خود را برای اعتراض بهدستگیری مریم رجوی رها کرده و بهاور شتافته بودند ـ کمکی کند.
در این شرایط دشوار، هرحرکت کوچک، معنی سمبلیک عظیمی را دربرداشت. یک مرد همسایه با آکاردئون خود نزد اعتصابیون که از شدت گرسنگی بیحال شده بودند، آمد و ساعتها برایشان موسیقی نواخت. هنگام ترک محل، او که میخندید بهاعتصابیون گفت: «آمده بودم بهشما روحیه بدهم، اما خودم از شما روحیه گرفتم» !
زنان فرانسوی برای اعتصابغذاکنندگان در موج حرارت بیسابقه اواخر ژوئن کیسههای یخ میآوردند. همسایگان، در خانههای خود را بهروی اعتصابغذاکنندگان بازگذاشتند تا شرایط دشوار حضور شبانهروزی در پیادهروهای مقابل دفتر شورا در اور را قدری سهلتر کنند.
افتضاح توطئه ننگین برملا میشود
زمان زیادی لازم نبود تا افتضاح این توطئه ننگین از پرده بیرون بیفتد. چند روز بعداز این یورش ننگین، حزب سوسیالیست فرانسه اعلام کرد که عملیات پلیس علیه سازمان مجاهدین خلق ایران «امروز بهیک افتضاح تبدیل شده است و دیری نمیگذرد موج نیرومندی از حمایت جریانها و شخصیتهای سیاسی، حقوقی و مذهبی فرانسه که برمیخیزد، این توطئه را محکوم میکنند».
یک مقام امنیتی فرانسه بههفتهنامه نوول ابزرواتور گفت: «در مقر اور نه اسلحه کشف شده و نه مواد منفجره».
برخی روشنفکران فرانسوی میگویند برای جلوگیری از شرمندگی بیشتر فرانسویان در مقابل افکار عمومی جهانیان، دستگیرشدگان را آزاد کنید. با حمایتها و برپایه مقاومت و پایداری تحسینبرانگیز هواداران این مقاومت، سرانجام توطئه درهممیشکند و پیروزی در روز ۳ ژوئیه چهره خود را نشان میدهد.
داستان از یک معامله کثیف شروع شد. یک معامله رسوا با دیکتاتوری حاکم بر ایران. نشریه ژورنال دودیمانش در شماره اول تیرماه۸۲ خود طی یک گزارش مشروح، جریان زدوبند و هماهنگیهای مربوطه را شرح داد. رسانهها در همین خصوص بهچندین قرارداد و امتیاز اقتصادی ازجمله قراردادهای نفتی بهمبلغ ۴میلیارددلار (رویتر۱۱ژوئن) در آستانه این «بازداشتهای غولآسا» اشاره کردند.
در ۱۲مه یک پروتکل تجاری درجریان سفر وزیر بازرگانی خارجی فرانسه به تهران امضا شد و در پی آن سه قرارداد چندمیلیارددلاری با شرکت نفتی توتال و با سازندگان فرانسوی ایرباس و رنو بسته شد. حمیدرضا آصفی، سخنگوی وزارتخارجه ملایان، ضمن استقبال از این هجوم گفت: «ما از مدتها قبل انتظار داشتیم مقامهای فرانسوی با مجاهدین برخورد کنند. ما اطلاعات خود را درخصوص اعضای این گروهک تروریستی و پرونده قضایی وجنایتهای آنان به مقامهای فرانسوی داده بودیم. این یک گام مثبت ازسوی فرانسه است».
بعداز زد وبندهای ننگین، توطئه بهمرحله اجرا درمیآید
۶صبح ۱۷ژوئن۲۰۰۳، با یورش گسترده صدها تن از نیروهای پلیس فرانسه، ظرف چند دقیقه نردههای باغ از جا کنده میشوند. همهچیز بر سر راه خرد میشود و درها از جا کنده میشوند. تمامی ساکنان چهار ویلا از خواب بیدار میشوند. کسی نمیداند چه اتفاقی افتاده و دنبال چه چیزی هستند. بوی توطئه همه جا پیچیده و بهمشام میرسد. بهکلیه نفرات دستبند میزنند و آنها را روی زمین میخوابانند.
در این تهاجم که بهدفتر شورای ملی مقاومت ایران و همچنین خانههای شماری از هواداران و خانوادههای شهدای مقاومت، صورت میگیرد، ۱۶۵تن را دستگیر میکنند. خانم مریم رجوی ، رئیسجمهور برگزیدهی مقاومت ایران نیز در میان دستگیرشدگان است. رسانههای فرانسه آنرا بزرگترین عملیات پلیسی ۳۰سال گذشته توصیف نمودند.
شروع یک طغیان
خبر بهسرعت منعکس میشود
بهغیر از ۲۲نفر که خانم رجوی نیز میان آنهاست بقیه را شب حادثه رها میسازند. ساعت از نیمهشب گذشته و از این ساعت تا دو روز بعد بهتدریج افراد دستگیرشده را آزاد میکنند. همه بهاین فکر میکنند که در آن تاریکی شب بدون حتی یک یورو، مسیر را چگونه طی کنند. هیچکس پولی در جیب ندارد و همهچیز به تاراج رفته است.
افرادی که آزاد میشوند ناگهان با استقبال حامیان مقاومت که خودشان را بهآنجا رسانده بودند مواجه میشوند. صدای شعارهایشان شنیده میشود، آنها بیرون بازداشتگاه تجمع کردهاند. هر کس که خبر را شنیده بدون لحظهیی درنگ خودش را بهمحل رسانده است.
یک جنبش سراسری بینظیر
از آنجا تعدادی بهسوی وزارت کشور میروند تا علیه این اقدام اعتراض کنند. هوا بهشدت سرد شده است و اغلب نفرات بدون پوشش مناسب هستند. با اولینروشنایی همه از گوشه و کنار جمع میشوند و اولینتجمع شکل میگیرد. همه ایرانیها همدیگر را بازمییابند. هر کس از گوشهیی خودش را بهآن نقطه رسانده است.
میتوان تصور کرد که هریک از این افراد با شنیدن خبر چه لحظاتی داشتند و چگونه موانع را از سر راه کنار زده و خودشان را رسانده بودند. شعارهای آزادی مریم اوج میگیرد و تعداد نفرات پلیس افزایش مییابد. خبرنگاران نیز خودشان را رساندهاند.
لحظات دورانساز و اولینشعلههای اعتراض
اولینمشعل انسانی، کمند آتش را بر سرو گردن میافکند و دومی لباس آتش برتن میکند و سومی مشعلی روان میشود تا پیام را برساند. خطر استرداد، عاشقان آزادی را بهواکنش واداشته است. بدون قیمت نمیتوان هیچ مسیری را تغییر داد و صدای اعتراض، بیانی قوی میخواهد. شعلههای اعتراض دربرن، رم، لندن، اتاوا، آتن و نیکوزیا هم زبانه میکشد و دامنه آن بهایران میرسد. دو شیرزن قهرمان در این مسیر، آموزگار صدق و فدا میگردند. ندا در آخرین صحبتها بهمادرش میگوید بگو خورشیدمان را آزاد کنند.
مریم رجوی که تا این لحظات دیوارهای بلند سلول انفرادی، او را از هرگونه ارتباط با دنیای بیرون قطع کرده بود توسط مقامات فرانسوی درجریان چند مورد خودسوزی قرار میگیرد. در نهایت، د.اس.ت قبول میکند مریم رجوی که خواستار تسریع در ارسال پیامش بههموطنان برای توقف خودسوزیها میباشد، یک پیام مکتوب بفرستد و از طرف او برای جمعیتی که در مقابل د.اس. ت گردآمدهاند، خوانده شود:
«این مرا نگران و شوکه میکند که بشنوم بعضیهایتان تا حد خودسوزی جلو رفتهاید. خواهش میکنم اینکار را متوقف کنید. من از شما میخواهم از خودسوزی خودداری کنید، وگرنه بیشاز این درد خواهم کشید و ناراحت خواهم شد تظاهرات مسالمتآمیز خود را ادامه دهید تا بهاهدافتان دست پیدا کنید».
آقای مالکوم هارپر، رئیس اتحادیه مللمتحد در انگلستان در نامهیی بهرئیسجمهور فرانسه نوشت: «تراژدی جوانانی که در اعتراض به ظلم و بیعدالتی، خود را بهآتش میکشند، زخمی عمیق و پایدار در وجدان همگی ما خواهد بود».
مریم رجوی در روز آزادیش گفت:
طی این دوران خود را از یاد برده بودم و هر چه از دستم برمیآمد برای جلوگیری از خودسوزیها انجام میدادم. زنان جوانی که اینک دیگر اینجا نیستند. ولی من احساس میکنم که آنها هم در میان ما هستند. من بههیچوجه از کار آنها خوشنود نیستم ولی در مقابل اراده عظیم آنها سرخم میکنم. این سقف غیرقابل دسترسی فداست بهخاطر آزادی و میهن. من هنوز در تمامی وجودم دردی جانکاه را حسی میکنم.
گسترش اعتراضات و همبستگی انسانی
بر شمار افراد پلیس که اطراف جمعیت معترض حلقه زدهاند، اضافه میشود. صدای شعارها لحظهیی قطع نمیشود. و این خروش تا دو هفته دیگر در مکانهای مختلف پاریس امتداد مییابد. هر روز در یک گوشه از پاریس، ایرانیانی را که با تظاهرات خود نسبت بهدستگیریهای غیرقانونی اعتراض دارند، دستگیر میکنند. در میدان کنکورد، برج ایفل، مجلس ملی فرانسه، و در کلیسا و حتی خیابانها. آنها دستور دارند که از هر گونه تجمع ایرانیها جلوگیری کنند. از هر جا که تعدادی را دستگیر میکنند صدای شعارها در نقطه دیگری بلند میشود. هر تعداد را که میتوانند بعداز بازداشت چند روزه بهکشورهای خودشان برمیگردانند. در یک مورد تعدادی را بعداز بازداشت بهبیمارستان روانی منتقل میکنند. پزشکان و کارکنان بیمارستان وقتی متوجه موضوع میشوند ضمن اظهار تأسف همه را آزاد میکنند.
خیابان گرد، نقطه ثقل جنبش
حالا دیگر همه اعتراضات در گوشه و کنار پاریس به کوچه گرد کشیده شدند. کوچهیی که دو هفته، انبوه هواداران و اعتصابغذاکنندگان را در خود جای داد. همه با نگرانی و انتظار، اخبار را دنبال میکنند، دیگر کوچه گرد به کانون اخبار مربوط به ایران و مقاومت ایران تبدیل شده است و مهمترین خبرگزاریها نمایندگان خود را بهاین محل گسیل میدارند. ایرانیان، تحصن خود را با استواری و پایداری شگفتانگیزی ادامه میدهند.
شب اول، آسفالت سرد، پذیرای همه مسافران گشته بود. شبهای بعد سایبانها و پتو، حفاظهای حداقلی برای متحصنین بودند. بنرهای مریم رجوی در اطراف، خواستههای اعتصابغذاکنندگان و متحصنین را بیان میکردند:
آزادی مریم.
این ۱۵روز را حامیان مقاومت در بدترین شرایط بهداشتی بهسر بردند. شهردار شهر و شورای شهر بهکمک شتافتند. در بیانیهی شورای شهر آمده است: عدهیی سمپاتیزانهای ایرانی از چندین کشور اروپایی بهاینجا آمدهاند. شهرداری تلاش کرده است که امکانات انسانی لازم برای حضور در خیابان گرد را با بازکردن استادیوم ورزشی و با دادن اجازه استفاده از زمین فوتبال تثبیتشده، فراهم نماید. شهرداری بررسی کرده است که تأمین آب، غذا و پتو فراهم شده باشد. بسیاری از اهالی اور بهطور خودجوش آمدهاند تا قوتقلب بدهند و خوراکیهای مختلف با خود آوردهاند.
اعتصابغذاکنندگان، طیفی از مردان و دختران جوان تا مادران پیر بودند که گوشت تن و بدن را میان آروارههای گرسنگی قرار دادند و درحالی بهانتظار لحظه شیرین آزادی نشستند که هیچکس نمیدانست چه خواهد شد. بخشی از اعتصابغذا خشک است تا بتوان خواسته حق را بر کرسی عدالت نشاند.
آنان با مقاومت و پایداری ستایشانگیز خود، ریشههای مستحکم این مقاومت در اعماق قلبهای ایرانیان و عشق بزرگ بهآزادی و رهایی ملی را در تکتک لحظههای این روزهای بهیادماندنی بهنمایش گذاشتند.
روزها بسیار پرجنبوجوش و خروش هستند؛ ولی شبها خود حکایت دیگری است. دهها زن و مرد از پیر و جوان، شب را تا صبح درکنار خیابان بهسر میبرند و بعضی شبها باران نیز زیرانداز و پتوها را خیس میکند. اما اینها مانع نیستند بلکه تلخی انتظار است که شیرینی خواب را از همه میرباید.
بیشک امید بهآزادی را نمیتوان در بند نگهداشت
در اورسوراواز، روحانی آزاده، اسقف ژاک گایو، همراه با استاد جلال گنجهای، یک مراسم نیایش بینالمذاهب برگزار میکنند و ضمن درخواست آزادی سریع مریم رجوی، بهنام انسانیت و عدالت، برعواطف جریحهدار و حرمت پایمالشده پناهندگان ایرانی، مرهم مینهند.
اسقف گایو میگوید: از صحبت با شما دریافتم که مریم رجوی امید شما بهآزادی است. بیشک امید بهآزادی را نمیتوان در بند نگهداشت. پیشاز آن اسقف گایو بلافاصله بعداز شنیدن خبر تجمع ایرانیان در مقابل وزارت کشور بهآن محل شتافت ولی به او اجازه حضور در جمع تظاهرکنندگان که توسط پلیس محصور شده بودند، داده نشد.
شامگاه دوشنبه ۳۰ژوئن، هزاران تن از ایرانیان در ۲۰شهر اروپا، آمریکا و استرالیا، شب را با روشنکردن شمع برای آزادی مریم زنده نگاه داشتند. این شبزندهداری در شهر اشرف امتداد مییابد.
همزمان در خاک میهن اسیر و در زیرسایه سنگین حکومت سرکوبگر آخوندی، صدها تن از هواداران مقاومت و خانوادههای شهیدان و زندانیان سیاسی با دردستداشتن پلاکاردهایی با شعار آزادی مریم رجوی، طی چند تظاهرات و درگیری با نیروهای رژیم در مقابل سفارت فرانسه یا در سایر نقاط تهران، دست بهاعتراض و تظاهرات میزنند. گروهی از این تظاهرکنندگان توسط پاسداران سرکوبگر رژیم دستگیر و روانه زندان میشوند.
سیمای واقعی فرانسه
اما چهره واقعی فرانسه نه در عملیات پلیسی خشونتبار و بندوبستهای تجاری و سیاسی، بلکه در حمایت شخصیتهای ملی و سیاسی و حمایت مردم و بهخصوص اهالی اورسوراواز و مناطق اطراف آن بارز گردید.
خانم دانیل میتران بانوی اول پیشین و شخصیت برجسته مدافع حقوقبشر فرانسه، نخستین شخصیتی بود که به اورسوراواز رفت تا حمایت و همبستگی خود را با مریم رجوی و پناهندگان ایرانی، ابراز کند. وی دربرابر خبرنگاران با ابراز تعجب از این اقدام گفت: «طی بیشاز بیست سال که این افراد در اینجا پناهنده هستند چه ناامنی برای فرانسویها ایجاد کردهاند؟» خانم میتران با تأکید بر آشنایی شخصی خودش با مریم رجوی، گفت «ما باید بهحمایت از آنان ادامه دهیم».
شهردار اور، ژان پیر بکه که در تمام طول اعتصابغذا از متحصنین حمایت بهعمل آورده بهتلویزیون فرانسه میگوید: «د.اس.ت دنبال چه چیزی بود؟ قاضی بروگیر دنبال چیست؟ سلاح، دلائل اثبات تروریسم؟ هیچ. تحقیقات بهخوبی اینرا نشان داده است، بازدید از محل در دو نوبت. هیچچیز در اینجا پیدا نشد».
شهردار و انجمن شهر اور و همسایگان، یکپارچه بهحمایت از خانم رجوی و اعتصابغذاکنندگان برخاستند. شورای شهر اور بهاتفاق آرای همه اعضایش از سراسر طیف سیاسی فرانسه، ازجمله احزاب حاکم، طی قطعنامهیی حمایت خود را از خانم رجوی و سایر ایرانیان مقیم این شهر اعلام کرد و مسئولیتهای دولت فرانسه را تذکر داد. اور بهمیعادگاه وجدانهای بیداری تبدیل شد که برای ابراز حمایت و همبستگی با متحصنان و اعتصابغذاکنندگان به آنجا میشتافتند. اما علاوه برسیاستمدارانی نظیر ژان پیر بلازی، نماینده مجلس و فعالان حقوقبشر، نظیر نمایندگان حقوقبشر نوین، لیگ حقوقبشر فرانسه و آندره میشل، جامعهشناس مشهور، انبوهی از شهروندان عادی فرانسوی، خود را حتی از شهرهای دوردست در جنوب و شمال فرانسه به اور رساندند تا همبستگی خودشان را با مریم رجوی و پناهندگان ایرانی ابراز کنند. بهدستور شهرداری، برخی امکانات استادیوم محل نیز مورد استفاده متحصنان قرار گرفت. هرکس سعی میکرد بهاین ایرانیان ـ که خانه و زندگی خود را برای اعتراض بهدستگیری مریم رجوی رها کرده و بهاور شتافته بودند ـ کمکی کند.
در این شرایط دشوار، هرحرکت کوچک، معنی سمبلیک عظیمی را دربرداشت. یک مرد همسایه با آکاردئون خود نزد اعتصابیون که از شدت گرسنگی بیحال شده بودند، آمد و ساعتها برایشان موسیقی نواخت. هنگام ترک محل، او که میخندید بهاعتصابیون گفت: «آمده بودم بهشما روحیه بدهم، اما خودم از شما روحیه گرفتم» !
زنان فرانسوی برای اعتصابغذاکنندگان در موج حرارت بیسابقه اواخر ژوئن کیسههای یخ میآوردند. همسایگان، در خانههای خود را بهروی اعتصابغذاکنندگان بازگذاشتند تا شرایط دشوار حضور شبانهروزی در پیادهروهای مقابل دفتر شورا در اور را قدری سهلتر کنند.
افتضاح توطئه ننگین برملا میشود
زمان زیادی لازم نبود تا افتضاح این توطئه ننگین از پرده بیرون بیفتد. چند روز بعداز این یورش ننگین، حزب سوسیالیست فرانسه اعلام کرد که عملیات پلیس علیه سازمان مجاهدین خلق ایران «امروز بهیک افتضاح تبدیل شده است و دیری نمیگذرد موج نیرومندی از حمایت جریانها و شخصیتهای سیاسی، حقوقی و مذهبی فرانسه که برمیخیزد، این توطئه را محکوم میکنند».
یک مقام امنیتی فرانسه بههفتهنامه نوول ابزرواتور گفت: «در مقر اور نه اسلحه کشف شده و نه مواد منفجره».
برخی روشنفکران فرانسوی میگویند برای جلوگیری از شرمندگی بیشتر فرانسویان در مقابل افکار عمومی جهانیان، دستگیرشدگان را آزاد کنید. با حمایتها و برپایه مقاومت و پایداری تحسینبرانگیز هواداران این مقاومت، سرانجام توطئه درهممیشکند و پیروزی در روز ۳ ژوئیه چهره خود را نشان میدهد.
LikeShow more reactions
CommentShare
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر