۱۴۰۲ دی ۹, شنبه

شکست باز تولید ایدئولوژی؛ دغدغهٔ جانکاه برای بقا

 شکست باز تولید ایدئولوژی؛ دغدغهٔ جانکاه برای بقا

شکست باز تولید ایدئولوژی...
شکست باز تولید ایدئولوژی...

آیا تنوره‌کشی‌های عمامه‌داران حاکم بر ایران از سر قدرت [و به‌قول خودشان فراگیر کردن گفتمان تمدن اسلامی در سراسر خاورمیانه است] یا پوشانندهٔ شکست استراتژیک آنان در فائق‌آمدن بر وضعیت انفجاری در داخل ایران است؟

اگر بپذیریم این تنوره‌کشی‌ها و بحران‌آفرینی‌ها در غزه و دیگر نقاط خاورمیانه ناشی از قدرت است، در آن صورت به فاشیسم فرتوت دینی پر بها داده‌ایم. اگر آن را ناشی از یک شکست استراتژیک بدانیم، تحلیل ما از وضعیت حاکم بر ایران بسیار متفاوت با تحلیل‌هایی خواهد بود که رسانه‌های وابسته به حاکمیت در پی جا انداختن آنها هستند.

محسن آرمین، از اصلاحاتی‌های کنار گذاشته شده از هستهٔ اصلی قدرت، به مسائلی اعتراف می‌کند که گویای این شکست استراتژیک است. او می‌گوید مهم‌ترین بحث «در حال حاضر در محافل سیاسی... سخن از چه باید کرد است؟... اوضاع کشور آن‌قدر نابسامان هست که جریانهای سیاسی دیگر هم همین سؤال را از خود می‌پرسند» (هم‌میهن. ۷دی ۱۴۰۲).؛ یعنی مسألهٔ اول و آخر در شرایط کنونی برای حاکمیت و باندهایش، مسألهٔ «بود و نبود» است.

او زیرجلی و در لفافه اذعان می‌کند که مسأله در «ساختار استبدادی!» این حاکمیت است.

«ما در دوران انقلاب فکر می‌کردیم مسأله صرفاً شاه است و اگر او برود و جای او یک فقیه عالم و عادل بیاید، مشکل کشور حل می‌شود. ما مسأله را درست تشخیص نداده بودیم، مسأله در ساختار استبدادی رژیم سابق بود. ما در دوره انقلاب به جای این‌که نگاه‌مان به پایین باشد، به بالا بود و فکر می‌کردیم با یک تغییر مشکل حل خواهد شد». یعنی این ساختار هنوز دست‌نخورده باقی مانده است.

محسن آرمین اعتراف می‌کند که شعارهای دهان‌پرکن خامنه‌ای از قبیل حرکت به‌سوی تمدن و دولت اسلامی، پوشال‌هایی بیش نیست. این‌ها تماماً سرپوش‌هایی برای «یکپارچه‌سازی و یکدست‌سازی قدرت» بوده است. هم‌و‌غم این حاکمیت استبدادی در برابر شرایط جوشان اجتماعی و سلسله قیامهای آتشین مردم ایران، حفظ بقا بوده است. به‌عبارت دیگر تمام اقدامات خامنه‌ای از حذف و جراحی عناصر ناهمخوان گرفته تا روی کارآوردن ابراهیم رئیسی و افزودن به اعدامها و جنگ‌افروزی در غزه، همه و همه برای حفظ شاکلهٔ لرزان حکومت در برابر خطر سرنگونی است.

«سرمشق حاکم بر مدیریت کشور تا رسیدن به موازنه واقعی قوا سرمشق مقاومت و راهبرد بقا است... [حسین جلالی، نماینده مردم در مجلس خطاب به شمخانی گفت: حفظ نظام از اوجب واجبات است حتی از حفظ جان امام‌زمان (عج) هم مقدمتر است.] این حرف چه مضمون و پیامی دارد؟ وقتی مسأله اصلی دغدغه ما بقا می‌شود، همه چیز حتی ایدئولوژی هم رنگ می‌بازد چرا که موضوع بقا مطرح است».

«رنگ‌باختن همه چیز حتی ایدئولوژی» اعترافی است صریح به شکست استراتژیک. در شکست استراتژیک است که ایدئولوژی رنگ می‌بازد و تمام دغدغه‌ها و دغدغهٔ تمام افراد حاکمیت [برخلاف تبلیغات پوشالی و چراغ چشمک‌زنهای گمراه‌کننده] «اوجب واجبات»، یعنی حفظ نظام در برابر سرنگونی می‌شود و «برخورد سخت!» با قیام‌آفرینان در اولویت قرار می‌گیرد:

«نگرانی و دغدغه بقا! لازمه راهبرد بقا حساسیت نسبت به هر حرکت و جریانی است که می‌تواند به‌نوعی به تضعیف وضع موجود در این رویارویی ختم شود. البته برخورد سخت با هر حرکت و جریان اعتراضی به‌دنبال آن در اولویت قرار می‌گیرد».

محسن آرمین در جایی دیگر بر این شکست استراتژیک در باز تولید ایدئولوژی حکومتی تأکید کرده است:

«مسئولان در باز تولید ایدئولوژی مدنظر سیستم در سطح جامعه با شکستهایی مواجه شده و بخش عمده جامعه آن را نمی‌پذیرد».

معنای این حرف این است که «باز تولید ایدئولوژی» یعنی اسلام‌پناهی‌ها و وادینا و واشریعتای خامنه‌ای و هم‌ریشان او دیگر جامعه را نمی‌فریبد. دعاوی دجالگرانهٔ آزاد‌سازی قدس یا دفاع از زینبیه و صدور اسلام و انقلاب به شرق و غرب عالم دیگر قادر به حفظ حکومت نیست. در یک‌کلام همه‌چیز برای سلطهٔ فاسد خامنه‌ای (۱) به پایان رسیده است. از این رو ناچار است برای حفظ هستهٔ اصلی قدرت دست به «یکپارچه‌سازی» بزند. عناصر سرسپرده‌تر و رجالگان و کوتوله‌های بدسابقه را سر کار بیاورد و به تنها حربهٔ خود یعنی سرکوب و تروریسم افسارگسیخته متوسل شود.

این‌چنین حکومتی راهی جز سقوط محتوم در پیش‌رو ندارد؛ اگر چه مدتی کوتاه بتواند با بحران‌آفرینی، جنگ‌افروزی و سرکوب خود را سرپا نگهدارد و بر حجم کارنامهٔ ننگین خود بیفزاید.

 

پانوشت: 

(۱) توجه شود که فساد سلطنت خامنه‌ای چندان فراگیر شده که باندهای مغلوب حاکمیت نیز با ترم «فساد سیستماتیک» از آن یاد می‌کنند:

«ما با یک فساد سیستمی مواجه هستیم. این یک فساد فردی نیست که بگوییم سوءاستفاده شده و بتوانیم جلوی آن را بگیریم. سیستمی که راهبرد آن بقا است و فکر می‌کند باید خالص‌سازی و یکپارچه‌سازی کند... به جایی می‌رسد که فساد در آن، سیستمی می‌شود» (همان منبع).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر