۱۳۹۴ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

ايرج مصداقي( قسمت اول) ازعاملان وزمينه سازان جنايت عليه بشريت قتل عام 52قهرمان شهيد و7گروگان اشرفي

ايرج مصداقي( قسمت اول) ازعاملان وزمينه سازان جنايت عليه بشريت قتل عام 52قهرمان شهيد و7گروگان اشرفي
دست اندركاران جنايت عليه بشريت را بشناسيم

از شان والا ومقام شامخ قهرمانان شهيد اشرف ستارگان شب كوب وظلمت سوز 10 شهريور يعني از اسطوره هاي هميشه جاويد اشرف هر چه بگوئيم باز نميتوانيم آنگونه كه آنها به ثبت رساندند وعمل كردند باز گو نمائيم والبته تا هر كجا كه توان داريم هم بازگو ميكنيم ومهمتر از همه آنها هزار مانند آنها ميشازيم يعني هزار اشرف ميسازيم اشرفي كه نه يك نام يا جا و...بود كه اشرف يك نام يك نشان ويك مرام  وآرمان است آرمان آزادي وآزادگي آرمان وطن پرستي ووفاي به عهدبه خلق وخدا آرمان ايستادگي وپايداري در هر كجا در هر زمان در هر شرايط (همان آرماني كه صبا گفت وعمل كرد).
(اين فيلم از صبا را ببينيد با نوشته عربي )
(اين فيلم نامه پدر صبا را هم ببينيد صبا ميگويد تا آخرش ايستاده ايم)
اما اينجا ميخواهيم از دست اندر كاران اين شقاوت بگوئيم كه ممكن است كمتر پرداخته باشيم .
بدون مقدمه يك اشاره كنم كه ما در آستانه پنجاهمين سالروزتاسيس سازمان مجاهدين خلق ايران هستيم  سازماني كه با فدا وصداقت آعاز كرد وبا همين هم راه باز كرد اين 52 شهيد همانند بنيان گذاران كبير سازمان پر افتخار مجاهدين خلق ايران همين هدف تاسيس سازمان را محقق كردند بن بست ها وجبر ها با فدا واراده هاي ما در هم شكسته ميشوند وبس ، براي همين هم الگو ورهبر وپرچم داروانگيزانده والهام بخش شدند..
پس با هم از اينها عبور ميكنيم وسيري ميكنيم بر چگونگي وچرائي اين شقاوت وجنايت عليه بشريت واينكه چه كساني دست اندر كار، اعم از آمران عاملان مجريان ويا زمينه سازان اين شقاوت بزرگ يعني قتل عام 52 قهرمان آزادي وآزادگي بودند..
ازابتدا سازمان وزارت اطلاعات به منظور در هم شكستن ونابود كردن سازمانهاي انقلابي بخصوص سازمان مجاهدين خلق ايران تاسيس شدموسسان ودست اندر كار اين بناي خونريز هم همين را ميگويند از خميني تا ري شهري وتا حجاريان و...
بعدها سپاه تشكيل شد وسپاه تروريستي قدس هم بهمين منظور ومقداري هم با روي كرد برون مرزي به آن اضافه گرديد..
يك جنگي را خميني به ما وخلق ما براي نابودكردنهاي تمامي آزادي ها تحميل كرد.ترك وطن وخانمان كرديم كه زير بار ارتجاع خونريز خميني نروم بين مرگ وننگ به ننك تن نداديم ، رفتيم ورفتيم تا به اشرف رسيديم..
اشرف گلوگاهي بود كه با تمركز شيره جان وتجربه ساليان مسعود رجوي وبعدها مريم رجوي راه را بر جنگ طلبي صدور تروريزيم در منطقه وجهان بست ، ارتش آزاديبخش از اين تمركز واراده مسعودوانقلاب ايدئولوژيك شراره كشيد ودامن ارتجاع هارراگرفت به مهران رسيد ووعده تهرا را داد وخميني را وادار به زهر خوردن ودق كردن ومردن كرد. 
پس جنگ ما در عراق با خميني خميني با عراق آغاز نشده بود كه مثلا با پايان آن تمام شود  بلكه از فرداي يا روسري يا توسري و...و با تولد ميليشا در تهران وشهرهاي ديگر ايران با كار سياسي آغاز شده بودخميني اما در 30 خرداد رسما اين جنگ را بر ما تحمييل كرد جنگ هيچ چيز بجزدفاعاز آرمان والاي آزادي وايستادگي در برابر ارتجاع هار نبود كه خميني ميخواست نابود كند.
در مسير تكاملي خود راه، ما را به اشرف وارتش آزاديبخش رهنمون گشت واين سيمرغ كوه قاف ارتجاع خونريز، خميني دجال وجنگ طلب را فتح كرد. 
پس ازاين چند سال يك جاهائي بين ما خميني چيزي جز دريائي از خون باقي نگذاشت تا آنجا كه فقط با ايستادگي وخون او را از ماه به چاه كشيديم.
  خميني بدست ما شكست خورد زهر خورد ومرد ارتجاع هارتر شد رفتيم ورفتيم تا به خامنه اي رسيديم.
اما خامنه اي با وزارت اطلاعات در اين ساليان يك درس ويك تجربه آموخته بودند كه ما شكست ناپذيريم مگر اينكه ما را نيز با اپورتونيسم خائن وبريده منهدم كند.
از اين نقطه هدف انهدام جنبش از طريق بريده مزدور وخائن يعني از درون خود جنبش در دستور كار قرار داده هم پاي آنهم گله هاي نفوذي جور ويا ناجور را هم در دستور كار گنجانده بود..
اين كار كم كم يك كار تخصصي شد ويك مديريت كامل در وزارت اطلاعات شكل گرفت وبخش نفاق ويا التقاط همراه با بخش نفوذ شكل گرفت كه جواد هاشمي نژادبا پوس موسسه هابيليان وانجمن نجات بخشي از همين كا را عهده دار است،بدنيست كه همين جا اشاره كنيم كه مبتكر تواب وخائن سازي هم همين خط امامي ها كه بعدها 2خردادي ويا كمي بعد اصلاح طلب وبعد هم سبز يا جلبك نام گرفت بودند.
آري زماني كه كميته چيي هاي لات ولمپن زير شكنجه مجاهدين را از شدت شكنجه ميگشتند، همين حجاريان وسركردگان مجاهدين ارتجاع خميني  با آموزشهاي ساواك شاه با تعقيب ومراقبت وشيوه هاي تواب سازي دنبال كشف بقيه تشكيلات مجاهدين ومقاومت ايران بودند كه نابود كنند.
در ابتداي زندان اوين كه كچوئي رئيس آن  بود بشدت دنبال تواب سازي بود ومطرح كرده بود نميتوانم سرم را بخارانم  يك تواب ازچيز ديگر براي نظام مفيد تر است كه سزاي كارش راالبته  پس داد وكار نانمامش را به ديگران سپرد 209 اوين محل همين اصلاح طلبهاي خط امامي بود كه مقر ومركز اصلي تواب سازي بود. اين بخش البته با اين مختصربه جائي نميرسد وكتابهاي زيادي البته نوشته شده است اما ما
 سريع از اين قسمت رد ميشويم تا به اولين محصولي كه بما رسيد بپردازيم.
 اولين محصول آقاي لاجوردي وبازجوهاي آن موقع همين  ايرج مصداقي

(بيشتر بخوانيدایرج مصداقی تواب جنایتکاری که از نو باید شناخت)

 بود كه دستيگبر شد ودر خدمت لاجوردي در آمد وشد بره لاجوردي.

او با گشت به شكارمجاهدين وهمرزمهايش ميرفت تعدادي را كه نوشته لو داده بقيه هم بوده كه لابد خجالت كشيد بگويد  كه بخشي از آن را خود ايرج مصداقي نوشته ما هم آدرس نوشته هايش را همينجا لينك ميكنيم
بعد هم تا سال 67 توي دم دست همين بازجوها بود تا بقول خودش انزجار نامه نوشت كه فيلم مصاحبه اش با صداي آمريكا هست كه: انزجارنامه نوشتم بقيه شهيد شد ويك تلفني از غيب شد واز اعدام ما منصرف شدند وما آزادشديم فيلم را ببينيد


اوتوي آب نمك ماند تا اينكه خاطرات نويسي اش تمام شد به كمك مجاهدين وهواداران منبر گرفت ورفت بالاي درخت وديگر پائين نيامد تا اينكه از يك جائي بقول روزبه منتقد شد اين منتقد اما چون قاف زيادي پهلوي رژيم داشته ورژيم هم از او فيلم وعكس ومدارك خيانت وجنايت وتجاوز داشته يك جا فشار آورد كه اگر الان براي سر مجاهدين آوار نشوي ما پرونده ات را رو ميكنيم، به ناگاه ويك دفعه دعوي پيامري اش گل كرد وابلاغ رسالت نمود رسالتش كه معلوم بوداز مافياي بيت خامنه اي در ميامد اين بود فقط كار اطلاعاتي وكار فرهنگي وشيطان سازي وزدن سر مجاهدين وتيز مسعود رجوي واو هم با وقاحت وكينه بازجو پاسداري(شريعت مدارانه ولاجوردي گونه) همين رسالت وحي شده از بيت خامنه اي را به همه ابلاغ كرد .نوشت ونوشت ونوشت.
خودش هم البته ميدانست كه چرندياتش خريدار ندارد ولي تماميت رژيم وارگانهاي دست اندر كار زدن سر مجاهدين نوشته هاي بازجوهاي خودشان واطلاعات وزارت اطلاعات را برايش نوشتند چاپ كردند، خريدار كه نداشت گوني گوني پخش ونشر كردند .
باز كه نگرفت او را با سيستم مماشات چفت وجور كردند منبر ها به او دادند، در بي بي سي يا صداي آمريكا يا تي وي هاي دست سازو اينترنتي رژيم واو براي وزارت اطلاعات وبيت ولايت دميده ودميد ، باز هم نگرفت رفت سراغ 92و93و شد ايرج مصداقي تواب تشنه بخون مجاهدين.
 كه از همكاران خائن وآدم كش سپاه ووزارتي دفاع كردن وباز هم مجاهدين را مقصر دانستن وباز نوشت ونوشت ونوشت وسايتها وصوتها وصداهاي وزارتي وولايتي وچاكران ولايت آدرسهاي عوضي دادند.
 اصحاب مماشات دوباره در آن دميدند ودميدند ودميدند چرا؟ هيچ  چون وزارت اطلاعات وسپاه قدس يك طرح كشتار مجاهدين داشت وهمينجوري وبهمين سادگي كه نميتواند در عراق بكشد زمينه سازيهاي لازم ميخواست  يك كسي ويا كساني ميخواست كه فتواي قتل امام حسين را بدهد يك سري هم بايد باشند كه براي خانواده ونفرات ورزمندگان امام حسين دلسوزي كند تا گناه را به گردن امام بيندازد كه دارد اينها را به كشتن ميدهد پس امام مقصر است .
بعد هم يك سري بريده وخائن ديگر هم پيدا ميشود كه در راستاي خط وزارت وآنهم اول باروبيشتر از همه باز مصداقي بود كه نوشت ونوشت ونوشت ، كمپين هاراه انداخت  ،هر باروقتي هم دژخيم ميكشد فرياد ميكشند كه رهبري نگذاشته و...
جالب تر ازهمه  اينها اينكه براي اينكه سراغ معاويه ويزيد وخامنه اي وخميني نروند شروع ميكنند به تئوري بافتن وغلط كردن گوئي از گذشته اي كه با مجاهدين بودند كه بله خشونت را مجاهدين ورهبري شروع كرده واساسا از 30خرداد چنين وچنان وقتي اين بريده ها وخودفروخته ها واستخدامي ها ي وزارت اين ها را ميگويند ايرج كذاب كه رسالتش را آغاز كرده بود روي همين حرفها ميرود وبه فرموده وزارت وولايت اينجور سناريو نويسي و خاطره نويسي ومقاله نويسي و...كه بله رهبري مجاهدين چنين وچنان است وتشكيلات يعني ديكتاتوري و..اشرف يعني اينجور وآنجور... پس ميتوان وبايد رهبري سازمان را چنين وچنان كرد واشرف هم بايد نابود كردد و...يعني كعب الاحبار وشريح قاضي باهم  چفت شده با جلاد دست به يكي كرده اگر نميتوانند به رهبري برسند هر چه كه ميتوانند قتل عام كنند اين خواست اوليه رژيم از روزي كه تواب شد ودر آب نمك گذاشته شد چيزي جز قتل عام مجاهدين نبود .
اين بود همدستي همنوائي وزمينه سازي براي قتل عام اشرف كه ايرج مصداقي مو به مو آنرا به خواست وزارت وولايت به اجرا گذاشت همين چند روز قبل دوباره يك بازجوي اطلاعاتي كه خوب مصداقي را ميشناسد بنام مينو سپهر به مصداقي اخطار كرده
 كه با قتل عام اشرف كارت تمام نيست واگر ادامه ندهي و... پرونده زندانت را رو ميكنيم ومزدوران دون پايه رژيم كه بعضا خارج نشينند مانند كرمي ويا به زير عباي ولايت ووزارت برگشته هامانند حامد صرافپور وبانوي وزارتي اش زهرا ميرباقري او را تهديد ميكنند كه چرا پاسيو شدي نكنه جا زدي واو را تهديد كرده وهل ميدهند كه باز هم بيشتر وبيش تر از قتل عام اشرف برو جلو كار ما هنوز تمام نيست والا دكانهاي من وتو را مجاهدين تخته كه كردند تخته تر ميكنند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر