۱۴۰۳ دی ۶, پنجشنبه

«کارتهای رژیم ایران یکی پس از دیگری سوخت»

 

«کارتهای رژیم ایران یکی پس از دیگری سوخت»

کارتهای رژیم...
کارتهای رژیم...

اگر مقاومت ایران تنها پس از چند روز از اشتباه محاسبهٔ خامنه‌ای در جنگ‌افروزی در غزه درباره «باخت استراتژیک» رژیم می‌گفت اینک پس از یک سال و اندی از آغاز آن، تشت رسوایی و فروپاشی استراتژیک رژیم از بام دنیا افتاده و هر ناظر بی‌طرفی شاهد اضمحلال دعاوی سالیان این نظام اهریمنی است.

مفسران و تحلیل‌گران و رسانه‌های عربی هم که دستشان در کار است و از نزدیک سرنگونی خاندان منفور اسد و پیامدهای آن را دنبال می‌کنند از بر باد رفتن تمام دجالیت‌های آخوندساخته که به اسامی مختلف از جمله «محور مقاومت»، «هلال شیعی»، «عمق استراتژیک» و... ارائه می‌شد سخن‌ها دارند و نکته‌ها می‌گویند:

«اگر چه برخی مقامات رژیم ایران حتی در گذشته نزدیک چنین تظاهر می‌کردند که ایران بر ۴ پایتخت عربی کنترل دارند اما طی چند ماه گذشته جایگاه آن در خاورمیانه پس‌رفت داشته و تغییرات ریشه‌یی ژئوپلتیک و نظامی در منطقه انجام شده است. نتایج این پس‌رفت پدیده‌یی را القا می‌کند مبنی بر این‌که بهار ایران و تابستان و حتی پائیزش در منطقه برباد رفته و چنین می‌نماید که در آستانه یک زمستان سیاسی سخت قرار دارد. کارتهای رژیم ایران یکی پس از دیگری بعد از حمله ۷ اکتبر سوخت» (اسکای نیوز عربی، ۲۴ آذر ۱۴۰۳).

 

«شکست اخلاقی» ولایت فقیه

رژیم آخوندی علاوه بر شکست استراتژیک، با حمایت بی‌چون‌وچرا از رژیم سرکوبگر بشار اسد در سوریه و بی‌اعتنایی به خواسته‌های مردم این کشور برای آزادی و رهایی از استبداد، خود را در معرض یک شکست اخلاقی قرار داد و دیگر هیچ آبرویی در میان ملت‌های عربی ندارد. بسیاری از اعراب اکنون رژیم ایران را هم‌دست استبداد و عامل ادامه رنج‌های مردم سوریه می‌دانند:

«جمهوری اسلامی از نظر اخلاقی نیز زیان دید؛ به‌دلیل حمایت بی‌پایان از نظام سوریه و بی‌توجهی به آرمانهای مردم سوریه برای رهایی از استبداد. این در حالی است که فراموش کرد یا نادیده گرفت آنچه ایرانیان خود در مبارزه با استبداد نظام سلطنتی پهلوی انجام دادند... به نظر می‌رسد کاهش نفوذ ایران نتیجه استراتژی‌هایی است که فاقد گزینه‌های جایگزین و درک عمیق از تحولات سریع منطقه خاورمیانه بوده‌اند. این کاهش نفوذ با زیان اخلاقی آغاز شد، زیرا هماهنگی در فهم مفهوم ”دفاع از مظلومین و مستضعفین“ وجود نداشت؛ چرا که سلطهٔ مستبدان تفاوتی با سلطهٔ اشغالگران ندارد» (الجزیره ۲ دی ۱۴۰۳).

بدیهی است این نوع شکست، بر حوادث روی زمین و چالشهای بعدی رژیم تأثیری فزاینده و بلافصل دارد: «این کاهش نفوذ در سوریه و لبنان تنها آغاز کار است و هم‌چنین فروپاشی یکی از مهم‌ترین پایه‌های نظریه امنیت ملی ایران پس از جنگ ایران و عراق را نشان می‌دهد. این نظریه بر حضور در خارج از مرزها برای مقابله با تهدیدات احتمالی، به‌جای انتظار برای نزدیک شدن آنها به مرزها، استوار بود. به نظر می‌رسد عراق - بر اساس داده‌های موجود - مقصد بعدی باشد که نفوذ ایران در آنجا با چالشها و شاید آزمونهای سختی روبه‌رو خواهد شد» (همان).

این شکست اخلاقی بیش از همه توسط فلسطینی‌هایی احساس می‌شود که اولین قربانیان سیاست‌های فرصت‌طلبانه رژیم با دجال‌گری بر سر نیزه کردن پرچم کشور آنها بوده‌اند. حمید قرمان، نویسندهٔ فلسطینی در این باره می‌نویسد: «دخالت رژیم ایران از طریق عناصر وابسته به جنبش جهاد اسلامی در مناطق کرانه باختری، نه تنها منفعتی برای فلسطینی‌ها ندارد، بلکه دقیقاً برعکس است... ملت فلسطین، که اکنون صدای اعتراض خود را علیه دخالت‌های مسلحانه بلند کرده‌اند، به‌خوبی می‌دانند که این اقدامات وابسته به نیروهای منطقه‌ای، که هیچ توجهی به قداست جان فلسطینی‌ها و سرنوشتشان ندارند، تنها مصیبت‌های جدیدی به همراه خواهد داشت. آنها به این آگاهی رسیده‌اند که زمان‌بندی فعالیت‌های هسته‌های وابسته به ایران پیامدهای فاجعه‌باری به همراه خواهد داشت، فاجعه‌هایی که باز هم بر سر مردم فلسطین نازل خواهد شد و هزینه‌های سنگینی را بر آنان تحمیل خواهد کرد» (العرب لندن، اول دی ۱۴۰۳).

 

«بغداد آخرین سنگر ولایت فقیه»!

پس از موضع‌گیری مهم ابراهیم صمیدعی مشاور سیاسی نخست‌وزیر عراق که گفته است: «اگر خودمان برای منحل کردن گروه‌های مسلح اقدام نکنیم، دیگران با زور این کار را خواهند کرد. عراق نمی‌تواند پس از سقوط نظام اسد و تضعیف حزب‌الله در لبنان هم‌چنان به‌عنوان شمشیر محور مقاومت (خامنه‌ای) باقی بماند»، این سؤال مطرح بود که آیا این صحبت‌ها موضع‌گیری شخصی این مقام عراقی است یا «اراده» و جریانی نیز در پشت آن قرار دارد. روزنامه شرق‌الاوسط روز ۲۸ آذر ۱۴۰۳ به همین سؤال پاسخ داده است: «برخی منابع نزدیک به نیروهای ”چارچوب هماهنگی“ شیعی احتمال می‌دهند که نخست‌وزیر سودانی به صمیدعی اختیار داده باشد تا دیدگاه دولت درباره گروه‌های مسلح را بیان کند... در داخل عراق، گفتگوهایی گسترده درباره این موضوع وجود دارد که ”اراده بین‌المللی“ مصمم به پایان دادن به ارتباط دوگانه (دولت ـ گروه‌های مسلح) است. این مسأله با تحولات سیاسی و امنیتی منطقه‌ای، از جمله حوادث غزه در اکتبر سال گذشته، تضعیف حزب‌الله لبنان و سقوط نظام بعث در دمشق تقویت شده است. این تحولات به فروپاشی چیزی که به نام ”محور مقاومت“ تحت رهبری ایران شناخته می‌شود، منجر شده است».

جالب این‌که دیگر مفسران و نویسندگان عرب از این فراتر می‌روند و بغداد را «آخرین سنگر ولایت فقیه» می‌دانند: «بغداد آخرین دروازه‌ای است که ”ولایت فقیه“ پشت آن سنگر گرفته است. مسیری تدریجی با محاسبات زمانی دقیق، ایران «ولایت فقیه» را به زندانی که تا ابد در آن اسیر باشد سوق می‌دهد؛ روندی که با ”طوفان الاقصی“ و وسوسه‌های کریدورهای ”الوعده الصادق“ آغاز شد. این مسیر از بیروت گذشت، مرزها را درنوردید، به اعماق دمشق رسید و از فراز کوه قاسیون بغداد را به نظاره نشست تا در دشت هموارش نقشه‌ای برای رسیدن به تهران ترسیم کند» (العرب لندن، ۲۵ آذر ۱۴۰۳).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر