گریز به غزهٔ فلسطین از هراس غزة ایران
- ایران
- 1402/08/17
نمازهای جمعهٔ ریایی که آیتالشیطانهای حلقهبهگوش خامنهای در شهرهای مختلف برپا میکنند، در واقع امر، بخشی از پروپاگاندای حکومتی است. البته نه برای جامعهٔ آگاه و بهپاخاسته ایران بلکه، برای دایرهٔ محدود و نانخورهای حکومتی. آنانی که یک چشمشان به نوالهیی است که ولیفقیه در ازای جنایت پیش پایشان میافکند و چشم دیگرشان به وضعیت ورشکستهٔ حکومت و چرخش اوضاع؛ تا اگر تقی به توق خورد و خطر چهره نشان داد، فلنگ را ببندند و پشت سرشان را هم نگاه نکنند. آری، لیچارههای امام جمعهها برای تزریق روحیه به آنان است.
به یک سکانس از این نوع پروپاگاندا توجه کنید:
«به آمریکا، انگلستان و فرانسه اعلام میکنیم که محور مقاومت محدود به غزه و فلسطین نیست و اگر بمباران و کشتار وحشیانه مردم مظلوم غزه متوقف نگردد، هیچ سناریویی را دور از ذهن ندانید و آگاه باشید که هویت ما با هراسافکنی در جان اشغالگران گرهخورده و سلاحهای ما بیتاب و جمجمههای شما در تیررس ماست و بهای جان بیگناهان، منافع و جانهای شما خواهد بود» (نمایندهٔ خامنهای در سپاه پاسداران. تلویزیون شبکهٔ خراسان. ۱۳آبان ۱۴۰۲).
نمونهٔ این نوع پروپاگاندا را ژنرال ـ گوبلز نظام، پاسدار حسین سلامی پیشتر برای «امت حزبالله!» خرج کرده است. سؤال این است که بهراستی خامنهای و ولایت ورشکستهاش چه نیازی به این جنس تبلیغات جنگافروزانه دارند؟
پاسخ را باید در رد پایی خطری جست که کیان سلطهگری آنان را تهدید میکند؛ خطری که برای رهیدن از عواقب و تبعات آن، بهگونهیی هیستریک تلاش میکنند حواسها و نگاهها را به بیرون از مرزهای ایران معطوف کنند.
جنگ اصلی، جنگ مردم ایران با این حکومت است. این جنگ پس از قیام ۱۴۰۱ وارد مراحل خطیر و تعیینکنندهٔ آن شده است. کاربستهای شیطانی خامنهای برای فرونشاندن دامنهٔ انفجاری آن دیگر کفایت نمیکند. بنابراین او به روش نخنمای خمینی، چارهای جز این ندارد که زبانههای سرکش این جنگ را با راهاندازی جنگ «اسلام و یهود» یا «اسلام و کفر» فرو بکاهد و اگر بتواند به محاق ببرد. باندرولهایی مانند «فتح بیتالمقدس!»، «آزادی کربلا!» و «وضو ساختن در آب دجله و فرات!» یا «دفاع از زینبیه!»، بهانهها و سرپوشهای تئوریک و دجالگرانهٔ این جنگ انحرافی هستند. سوختبار این جنگ شوم، جان کودکان فلسطینی، سوری، عراقی، یمنی، لبنانی و البته ایران است.
خطر افتادن آتش قیامی خاموشیناپذیر به ریش و ریشهٔ خامنهای و آخوندهای عمامهدرشت او آنچنان هولانگیز، نزدیک و قطعی است که برای گریز از آن حاضرند تمام دار و ندار ایران را برای تولید موشک، پهپاد و بمب هستهیی مصرف کنند. ابایی ندارند از اینکه تمام منطقه را برای بهعقب انداختن سرنگونی به آتش بکشند.
نعرهکشی و پایکوبی شادمانهٔ آنها در کشتار تراژیک غیرنظامیان در غزه شاهدی بر این مدعاست. در حالی که جهان معاصر با چشمانی نگران و اشکآلود شاهد ویرانی کرامت انسان است، آنها در بحران میدمند تا لهیب زندگیسوز آن را همچنان برافروخته نگاهدارند.
آنها بهصورتی عریان اعتراف میکنند که اگر بحران را به خارج از مرزهای ایران صادر نکرده بودند، امروز از قهر سرکش مردم ایران و قیام آتشین آنها جان سالم به در نبرده بودند.
«اگر ایستادگی این ملت اگر فداکاری فرزندان این ملت در دفاع مقدس در دفاع از حرم های اهل بیت نبود این را بدانید اگر برکت انقلاب اسلامی نبود امروز ایران غزه بود شهید حاج قاسم سلیمانی شهید ابومهندس شهدای مدافع حرم جلوی کلیدهای شیطانی را گرفتند که خاکریز های دفاعی از عاصمه انقلاب و خیمه اهل بیت در دنیا شکسته نشود سوریه بماند عراق بماند حزبالله به برکت انقلاب متولد شد حشدالشعبی به برکت انقلاب بهوجود آمد یمن به برکت انقلاب بسیج شد غزه و لبنان و سوریه و فلسطین با درس گرفتن از انقلاب اسلامی باقی ماندند و اگر نبود این درسگیری از انقلاب امروز چیزی باقی نمانده بود» (آخوند ذوالنوری. تلویزیون قم ـ نور. ۱۳آبان ۱۴۰۲).
این اظهارات، لقلقهٔ همان حرفی است که «مقام عظمای ولایت!» در ۵اسفند ۱۳۹۴ بر زبان راند. او به کسانی که آنها را «خانوادههای شهدای مدافع حرم» میخواند، گفت حق بزرگی بر گردن «ملت ایران» [بخوانید فاشیسم دینی] دارند زیرا فرزندانشان از «حریم اهل بیت در عراق و سوریه» دفاع کردهاند. آنها «با دشمنی مبارزه کردند که اگر جلویش گرفته نمیشد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیهٔ استانها با اینها میجنگیدیم و جلوی اینها را میگرفتیم»!
امیر عبداللهیان نیز همین حرف را بیکموکاست تکرار کرده بود.
***
آری، یک جنگ بیشتر در بین نیست، باقی آنها انحرافی و سرپوش این جنگ اصلی است. غزهٔ واقعی در ایران است. خامنهای و جنگافروزان خونآشامش از قیامهای در راه و نام سرخ مجاهد خلق مفری نخواهند یافت اگر چه شبانهروز در آتش جنگ منطقهیی بدمند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر