۱۴۰۴ آذر ۲۰, پنجشنبه

سیاست کشورهای خلیجی در قبال ایران و آزمون چالش‌های منطقه‌ای

سیاست کشورهای خلیجی در قبال ایران و آزمون چالش‌های منطقه‌ای

 با آن‌که میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج، سیاستی واحد و مورد اجماع درباره چگونگی تنظیم روابط با جمهوری اسلامی ایران وجود ندارد و هر کشور بر پایه منافع و ملاحظات امنیت ملی خود دیدگاه خاصی را دنبال می‌کند، دستاوردهای نشست منامه که در سوم ماه جاری برگزار شد، بازتاب‌دهنده رویکردی سنجیده و دقیق در مدیریت مناسبات با ایران است؛ رویکردی که از یک‌سو بر پایبندی به اصول حاکمیت ملی تأکید دارد و از سوی دیگر، پنجره گفت‌وگو را باز نگاه می‌دارد.

رویکرد این کشورها بر این باور استوار است که «ژئوپولیتیک» منطقه‌ای ایجاب می‌کند، گفت‌وگو منطقی‌ترین مسیر برای حل‌وفصل اختلاف‌ها باشد؛ البته مشروط بر آن‌که این گفت‌وگو، صریح باشد که طی آن پرونده‌های مشخص، با جدول زمانی و اهداف روشن بررسی شوند به شکلی که منافع همه را تأمین و امنیت و ثبات خلیج را تضمین کند.

بیانیه پایانی این نشست به‌روشنی بر «لزوم پایبندی ایران به اصول منشور سازمان ملل متحد، حسن همجواری، احترام به حاکمیت کشورها و عدم مداخله در امور داخلی» تأکید کرد. معنای صریح این موضع آن است که تهران باید به‌طور کامل از فعالیت‌هایی دست بکشد که «سپاه پاسداران» از طریق آن‌ها به حمایت از گروه‌های مسلح می‌پردازد که با اقدامات تروریستی خود، به امنیت کشورهای خلیجی آسیب رسانده‌اند.

این بیانیه همچنین در قبال پرونده‌های حاکمیتی، لحنی قاطع داشت؛ به‌گونه‌ای که «ادامه اشغال جزایر سه‌گانه توسط ایران» را محکوم و تمامی اقدامات تهران در این مناطق را «باطل و ملغی» اعلام کرد. افزون بر آن، تأکید شد که «میدان نفتی الدُرّه»، «مالکیت مشترک و انحصاری سعودی و کویت» است و هرگونه ادعای دیگر از سوی طرف‌های ثالث، مردود است.

در همین چارچوب، پایتخت‌های خلیجی می‌کوشند بر حقوق حاکمیتی خود پافشاری کنند که آن‌ها را بخشی جدایی‌ناپذیر از امنیت ملی و اقتصادی خود قلمداد می‌کنند.

با وجود این زبان صریح و قاطع، کشورهای خلیجی همچنان از مسیر دیپلماسی حمایت کرده‌اند. بیانیه پایانی نشست منامه از نقش سلطنت عمان در تسهیل گفت‌وگوهای هسته‌ای میان ایران و ایالات متحده تقدیر کرد و در عین حال، بر ضرورت آن‌که هرگونه توافق احتمالی، «نگرانی‌های امنیتی کشورهای عضو شورای همکاری» را دربر بگیرد، تأکید ورزید.

عبداللطیف بن راشد الزیانی، وزیر امور خارجه بحرین، نیز در نشست خبری خود ایران را «کشوری همسایه» توصیف کرد و با تأکید بر این‌که «بحرین مانعی در برابر بازگشت روابط طبیعی با ایران نخواهد بود»، عملاً اولویت را به روابط دوجانبه مطلوب میان دو کشور همجوار داد.

در چشم‌انداز کلان‌تر، چالش‌هایی جدی بر سر راه پیشرفت در مسیر روابط کشورهای خلیجی و ایران وجود دارد. شبکه‌های شبه‌نظامی وابسته به «سپاه پاسداران» و دخالت‌های منفی در بیش از یک کشور عربی، از دید کشورهای خلیجی، اصلی‌ترین منبع بی‌اعتمادی به‌شمار می‌روند. افزون بر این، تداوم تنش‌های امنیتی در دریای سرخ و آبهای خلیج، هر مسیری را که به ارتقای سطح روابط منتهی شود، همواره در معرض آزمونی امنیتی قرار می‌دهد.

با این حال، آنچه گفته شد به معنای نبود نقاط مشترک قابل اتکا نیست. چنین نقاطی در درک متقابل خطرات یک انفجار منطقه‌ای، نیاز مشترک به ثبات بازارهای انرژی، امنیت گذرگاه‌های دریایی و کاهش هزینه‌های درگیری‌های باز، تبلور می‌یابند.

تحول آینده روابط کشورهای خلیجی و ایران در گرو توانایی تهران در برداشتن یک گام راهبردی تعیین‌کننده است؛ گامی که مستلزم گذار از منطق «مدیریت نفوذ از طریق اهرم‌ها و بازوها» به منطق «کشور شریک در امنیت منطقه‌ای» باشد که به حقوق بین‌الملل احترام گذاشته و به آن پایبند بماند.

منبع: روزنامه النهار

رفع مسئولیت: مقالات منتشر شده، تنها نظر نویسندگان خود را منعکس می‌کنند.

۱۴۰۴ آذر ۱۸, سه‌شنبه

۱۰دسامبر ۱۹۴۸ تصویب «اعلامیه جهانی حقوق‌بشر» با یاد کوشندگان و مبارزان آزادی و برابری و مدافعان حقوق‌بشر در ایران و جهان

 

۱۰دسامبر ۱۹۴۸ تصویب «اعلامیه جهانی حقوق‌بشر»

با یاد کوشندگان و مبارزان آزادی و برابری و مدافعان حقوق‌بشر در ایران و جهان

اعلامیه جهانی حقوق‌بشر
اعلامیه جهانی حقوق‌بشر

دنیای کنونی و ترم «حقوق‌بشر»

در دهه‌های اخیر عبارت «حقوق‌بشر» در ادبیات سیاسی و اجتماعی جهان بسیار مورد استفاده واقع شده و می‌شود. پیرامون «حقوق‌بشر» چه بسیار سازمان‌ها و جمعیت‌های گوناگون شکل گرفته‌اند که هر یک به‌نوعی بر دولت‌ها و ارگان‌های محلی و بین‌المللی نظارت دارند.

عبارت «حقوق‌بشر» که پس از اعلامیه جهانی حقوق‌بشر به یک ترم سیاسی و حقوقی و اجتماعی بدل شده، اکنون در برخی کشورهای متمدن و دموکراتیک به‌عنوان مادهٔ درسی تدریس می‌شود و آموختن آن الزامی گشته است.

 

مهم‌ترین منشور برابری و آزادی

«اعلامیه جهانی حقوق‌بشر» به‌مثابه مهم‌ترین برگ و سند بین‌المللی، انسان‌های جهان را پیرامون خود به برابری و آزادی فرامی‌خواند. این اعلامیه یا «منشور بین‌الملل حقوق‌بشر» چیست؟ چرا به یک ضرورت «حقوقی و انسانی» بدل شد و چگونه یک سند مهم و «جهان‌شمول» گردید؟

 

حقوق‌بشر پادزهر جنگ

«اعلامیه جهانی حقوق‌بشر» از نتایج و آثار جنگ جهانی دوم به‌وجود آمد که در ۱۰دسامبر ۱۹۴۸ در سازمان ملل به‌تصویب رسید. نخستین بار بود که چگونگی زندگی و نظم اجتماعی و حقوق شهروندی و دولت‌ها تعریف و مدون و شامل همهٔ انسان های کرهٔ زمین می‌شد. این اعلامیه، بیان اتفاق جهانی علیه هر نوع جنایت در جهان بود. جنگ جهانی دوم صحنهٔ جنایت بی‌حدوحصر نازیسم هیتلری علیه مردم جهان بود. در این جنگ علاوه بر دخیل بودن منافع قدرت‌های جهانی، آنچه که موجب حرص و آز برای جنایت بیشتر می‌شد، ترغیب عاملان جنایت با تلقین برتری نژادی و مکتب «نازیسم»‌ بود. از این‌رو اعلامیه جهانی حقوق‌بشر به یک ضرورت هم‌زیستی مسالمت‌آمیز بین انسان‌های جهان با برخورداری از هر نوع عقیده‌ای فرامی‌خواند.

 

مراحل شکل‌گیری اعلامیه حقوق‌بشر

این اعلامیه در ۲مرحله شکل گرفت. ساختار اولیه‌اش توافقی بین فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا و وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا، بود که نخست عنوان «منشور آتلانتیک» نام گرفت. روزولت و چرچیل در اوت ۱۹۴۱ که جنگ جهانی بی‌رحمانه در کار کشتار جهانیان بود، در یک کشتی جنگی مواد آن را امضا کردند و به جهان اعلام نمودند. هدف از آن منشور، ایجاد صلح بین ملت‌های جهان بود. جمله اصلی این منشور چنین بود: «همه انسان‌ها در همه کشورهای جهان یک زندگی آزاد و بدون فقر داشته باشند».

 

«اعلامیه جهانی حقوق‌بشر» به‌مثابه مهم‌ترین برگ و سند بین‌المللی، انسان‌های جهان را پیرامون خود به برابری و آزادی فرامی‌خواند. این اعلامیه چیست و چرا به یک ضرورت «حقوقی و انسانی» بدل شد؟

 

در ژانویه سال ۱۹۴۲ که هنوز جنگ ادامه داشت، ۲۵کشور که علیه هیتلر متحد شده بودند، «منشور آتلانتیک» را به‌مثابه بیانیه سازمان ملل تصویب کردند. در پایان جنگ جهانی دوم این منشور در ۳۰ماده گسترش یافت و با یک مقدمه که تصویری از کلیت جهان در جنگ و نقض حقوق‌بشر را معرفی می‌کند، به‌تصویب کلیه کشورهای عضو سازمان ملل ‌متحد رسید. متن اعلامیه جهانی حقوق‌بشر را «شارل مالک» فلسفه‌دان و دیپلمات لبنانی تدوین و ویرایش نمود. شارل مالک متولد ۱۹۰۶، از فعالان حقوق‌بشر و استاد دانشگاه بیروت بود که در سال ۱۹۸۷ درگذشت.

 

اعلامیه جهانی حقوق‌بشر

اعلامیه جهانی حقوق‌بشر

 

مقدمه مهم و روشنگرانهٔ منشور حقوق‌بشر

مقدمه اعلامیه جهانی حقوق‌بشر از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است که با خواندن آن می‌توان به ضرورت تدوین و تصویب آن پی‌برد. این مقدمه را مرور می‌کنیم:

« ـ از آن‌جا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانوادهٔ بشری و حقوق یکسان و انتقال‌ناپذیر آنان اساس آزادی و عدالت و صلح را در جهان تشکیل می‌دهد؛

ـ از آنجا که اساساً از حقوق انسانی باید با اجرای قانون حمایت کرد تا بشر به‌عنوان آخرین علاج به قیام بر ضد ظلم و فشار مجبور نگردد؛

ـ از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق‌بشر، منتهی به اعمال وحشیانه‌ای گردیده است که روح بشریت را به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که در آن افراد بشر در بیان و عقیده آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند، به‌عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است؛

ـ از آنجا که اساساً لازم است توسعهٔ روابط دوستانه بین‌الملل را مورد تشویق قرار داد؛

ـ از آنجا که مردم ملل ‌متحد ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی و تساوی حقوق مرد و زن مجدداً در منشور اعلام کرده‌اند و تصمیم راسخ گرفته‌اند که به پیشرفت اجتماعی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری به‌وجود آورند؛

ـ و از آن‌جایی که حسن تفاهم مشترکی نسبت به این حقوق و آزادی‌ها برای اجرای کامل این تعهد، کمال اهمیت را دارد؛

مجمع عمومی، این اعلامیهٔ جهانی حقوق‌بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیهٔ ملل اعلام می‌کند تا جمیع افراد و همهٔ ارکان اجتماع، این اعلامیه را دائماً مدنظر داشته باشند و مجاهدت کنند که به‌وسیلهٔ تعلیم و تربیت، احترام این حقوق و آزادی‌ها توسعه یابد و با تدابیر تدریجی ملی و بین‌المللی شناسایی و اجرای واقعی و حیاتی آنها چه در میان خود ملل عضو و چه در بین مردم کشورهایی که در قلمرو آنها می‌باشند، تأمین گردد».

 

اعلامیه جهانی حقوق‌بشر، دستورالعمل نفی حاکمیت آخوندی

به‌جاست در معرفی و گرامی‌داشت تولد اعلامیه جهانی حقوق‌بشر بر نقض مستمر این اعلامیه توسط حکومت ولایت فقیه تأکید کنیم. این حکومت در ردیف بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین ناقضان اعلامیه جهانی حقوق‌بشر است. این حکومت از سال ۱۳۶۴ تاکنون ۷۰بار توسط سازمان ملل و با استناد به مواد ۳۰گانه حقوق‌بشر، محکوم شده است.

بیش از ۷دهه پس از تصویب اعلامیه جهانی حقوق‌بشر، حاکمیت ولایت فقیه هیچ ماده‌ای از این منشور را مراعات نکرده و یکی از موارد نقض صریح این اعلامیه و توهین به سازمان ملل و جوامع جهانی، راه‌انداختن قانون و جواز سرکوب و جنایت تحت عنوان «حقوق‌بشر اسلامی» است.

در سایه و حریم اعلامیه جهانی حقوق‌بشر باید بر این نکته تأکید کرد که اساساً مشکل تمام مردم ایران در ۴۵سال گذشته، زیرپاگذاشتن حق اولیهٔ انسانی و مدنی توسط حکومت آخوندها است. این حکومت در تمامیتش و با تمام جناح‌هایش دشمن اصلی اعلامیه جهانی حقوق‌بشر است و مقدمه و مواد ۳۰گانهٔ آن را مرادف دستورالعمل سرنگونی خود می‌داند.

 

مبارزات و قیام‌های مردم ایران برای حقوق‌بشر

در گرامی‌داشت سالروز تصویب این اعلامیه، باید از تلاش‌ها و مبارزات و قیام‌های تمام اقشار مردم ایران و پیشتازان و کوشند‌گان آزادی طی ۴۵سال گذشته تقدیر نمود. ستایش و درود بر آنان که همواره در جهت دفاع و ترویج نص این اعلامیه در میهن زیر سلطهٔ استبداد مذهبی، رنج و مرارت بسیار تحمل نموده و زندگی و جان خود را وقف تحقق آزادی و برابری در ایران و همزیستی مسالمت‌آمیز با مردم جهان نموده‌اند.

۱۴۰۴ آذر ۱۶, یکشنبه

هر یک ساعت و نیم یک اعدام؛ چهره عریان فاشیسم دینی در ایران

 

هر یک ساعت و نیم یک اعدام؛ چهره عریان فاشیسم دینی در ایران

نه به اعدام
نه به اعدام

نوامبر ۲۰۲۵ در حافظهٔ تاریخ معاصر ایران به‌عنوان خونین‌ترین ماه ۳۷سال گذشته ثبت شد؛ ماهی که در آن دست‌کم ۳۳۵زندانی از جمله ۷زن، به‌دار آویخته شدند و ۲تن نیز با قساوتی قرون‌وسطایی در ملأعام اعدام گردیدند. آماری که نه‌تنها رکوردهای پیشین را درهم‌شکست، بلکه نشانه‌ای عریان از به‌کارگیری مرگ به‌عنوان ابزار مستقیم حکمرانی بود. مقایسه‌ٔ این رقم با سال‌های گذشته، عمق فاجعه را آشکار می‌کند: بیش از ۲برابر سال ۲۰۲۴، ۳برابر ۲۰۲۳، ۶برابر ۲۰۲۲ و ۱۱برابر سال ۲۰۲۱. این ارقام نه «افزایش عادی جرم»، بلکه جهشی سازمان‌یافته در سیاست سرکوب است.

این روند خونین در روزهای نخست دسامبر نیز نه‌تنها متوقف نشد، بلکه شدت بیشتری گرفت. تنها در ۳روز، دست‌کم ۴۴زندانی اعدام شدند؛ یعنی به‌طور متوسط هر یک ساعت و نیم یک انسان جان‌باخت. چنین شتابی در اعمال مرگ، بیش از آن‌که نشانه اقتدار باشد، سندی از هراس ساختاری حاکمیت در برابر جامعه‌یی در آستانه انفجار است.

 

اعدام به‌مثابه ابزار مهار خطر قیام

موج اعدام‌ها در ایران امروز را نمی‌توان جدا از زمینه‌ٔ سیاسی–اجتماعی آن فهم کرد. خامنه‌ای و هرم قدرت پیرامون او، در شرایطی دست به این کشتار شتاب‌گرفته زده‌اند که جامعه ایران در وضعیت اعتراض مزمن و خیزش‌های پی‌درپی به‌سر می‌برد. اعدام، در این منطق ضدبشری و لو رفته، یک تصمیم قضایی نیست؛ ابزار جنگ روانی علیه جامعهٔ انفجاری ایران است. رژیم می‌کوشد از طریق تولید مستمر «هراس»، هزینه‌ٔ اعتراض را تا مرز مرگ بالا ببرد و پیکره جامعه را در وضعیت انجماد نگه دارد.

البته باید تصریح کرد «سیاست مرگ» نه‌تنها قیام را مهار نکرده، بلکه در بزنگاه‌ها آن را رادیکال‌تر کرده است. خشونت افسارگسیخته، هنگامی که به سیاست رسمی تبدیل می‌شود، به‌جای بازدارندگی، خشم انباشته را به آستانه انفجار می‌رساند. اعدام در چنین ابعادی، پیام ضعف ساختاری قدرت است؛ نشانه‌ای از آن‌که مشروعیت تهی شده و تنها زور عریان باقی مانده است.

 

جغرافیای مرگ؛ اعدام به‌عنوان سیاست سراسری

پراکندگی جغرافیایی اعدام‌ها در سراسر کشور ـ از زاهدان و بندرعباس تا سمنان، مشهد، اصفهان، گرگان، رشت و مهاباد ـ این واقعیت را بارز می‌کند که با پدیده‌یی موضعی یا واکنشی روبه‌رو نیستیم، بلکه با یک «سیاست سراسری مرگ» مواجه‌ایم. قربانیان از اقوام مختلف، از جوان ۲۲ساله تا افراد میان‌سال، از زندانیان بلوچ تا دیگر مناطق کشور، تصویر روشنی از بی‌هدف بودن این خشونت در سطح فردی و «هدفمند بودن آن در سطح سیاسی» ارائه می‌دهد. هدف، نه فقط حذف افراد، بلکه ارسال پیام رعب به کل جامعه است.

اعدام در ملأعام که از فجیع‌ترین اشکال خشونت دولتی است، کارکردی دوگانه دارد: از یک‌سو نمایش قدرت و از سوی دیگر تحقیر علنی کرامت انسانی. با این‌حال، همین نمایش‌های خشونت‌بار، به‌جای تثبیت هراس، بیشتر به افشای ماهیت عریان فاشیسم دینی حاکم و عجز و ترس آن منجر شده است.

 

بحران مشروعیت و بن‌بست خشونت

رژیمی که مجبور است بقای خود را با طناب دار تضمین کند، در حقیقت در عمیق‌ترین بحران مشروعیت به‌سر می‌برد. خشونت، زمانی نشانه قدرت بود که هنوز امکان ایجاد سکوت پایدار را داشت؛ اما اکنون به نشانه‌ای از بن‌بست تبدیل شده است. جامعه‌یی که به‌طور مداوم مرگ را در برابر چشمان خود می‌بیند، دیر یا زود به نقطه‌ای می‌رسد که ترس کارآیی خود را از دست می‌دهد. در چنین نقطه‌ای، مرگ دیگر ابزار بازدارنده نیست، سوخت خیزش‌های پی‌درپی است.

از این منظر، شتاب بی‌سابقه اعدام‌ها را باید تلاشی عصبی و ناکام برای جلوگیری از قیامی دانست که ریشه‌های آن در فقر ساختاری، سرکوب سیاسی، انسداد اقتصادی و تحقیر مستمر کرامت انسانی نهفته است.

 

مسئولیت جامعه جهانی و ضرورت طرد رژیم اعدام و ترور

ابعاد این کشتار سازمان‌یافته، به‌روشنی در حوزه «جنایت علیه بشریت» قرار می‌گیرد. استمرار اعدام‌ها در چنین مقیاسی، آن هم با الگوهای آشکار ارعاب سیاسی، مستلزم واکنشی فراتر از بیانیه‌های دیپلماتیک است. رژیم اعدام و ترور باید از سوی جامعه جهانی طرد شود و خامنه‌ای و دیگر سردمداران آن، به‌خاطر دهه‌ها جنایت سیستماتیک و نسل‌کشی خزنده، در برابر عدالت بین‌المللی قرار گیرند. سکوت در برابر این حجم از مرگ، به‌معنای مشارکت غیرمستقیم در آن است.

 

مرگ، قیام را متوقف نمی‌کند

با وجود این همه خون‌ریزی، یک واقعیت انکارناپذیر در برابر چشم همگان قرار دارد: مردم ایران و قیام‌آفرینان مرعوب سیاست ضدخلقی اعدام نشده‌اند. این سیاست، برخلاف خواست طراحانش، نخواهد توانست قیام را در ایران مهار کند. نشانه روشن این واقعیت، تداوم و گسترش عملیات کانون‌های شورشی علیه اعدام و نمادهای سرکوب است که نشان می‌دهد جامعه نه به عقب رانده شده و نه تسلیم شده است.

تاریخ بارها ثابت کرده است که هیچ قدرتی با دار و جلاد، نتوانسته برای همیشه بر اراده یک خلق بپاخاسته غلبه کند.

۱۴۰۴ آذر ۱۵, شنبه

مطالب ومقالات منتخب روزوبرگزیده ها از سایت مجاهد

مطالب ومقالات منتخب روزوبرگزیده ها از سایت مجاهد 

۱۴۰۴ آذر ۱۳, پنجشنبه

«زوج دست‌ساز وزارت اطلاعات؛ حامد صرافپور و زهرا میرباقری – The Manufactured Intelligence Couple: Hamed Sarrafpour & Zahra Mirbagheri – Le Couple Manufacturé du Renseignement Iranien»

 افشاگری‌ها

«زوج دست‌ساز وزارت اطلاعات؛ حامد صرافپور و زهرا میرباقری – The Manufactured Intelligence Couple: Hamed Sarrafpour & Zahra Mirbagheri – Le Couple Manufacturé du Renseignement Iranien»

زوج دست‌ساز وزارت اطلاعات زهرا میر باقری وحامد صرافپور

زوج حامد صرافپور و زهرا سادات میرباقری، محصول مستقیم پروژه‌های مشترک وزارت اطلاعات، سپاه قدس و سفارتخانه‌های رژیم در عراق و اروپا هستند؛ زوجی که پس از بریدن از اشرف، فوراً زیر آموزش، هدایت و مدیریت وزارت اطلاعات قرار گرفتند و با پاسپورت و مأموریت رسمی به فرانسه، عراق و ایران اعزام شدند.

این دو، نه «منتقد» و نه «تحلیلگر»، بلکه ساخته و پرداختهٔ دستگاه امنیتی رژیم برای عملیات روانی، پرونده‌سازی و تخریب مقاومت ایران‌اند.

حامد صرافپور با اعتراف رسمی‌اش—
«من مزدور هستم، اطلاعاتی هستم… هر چه بگویید هستم»
—به یکی از چهره‌های ثابت جنگ روانی وزارت اطلاعات تبدیل شد.
در کنار او، زهرا میرباقری در نمایش‌های تلویزیونی، همایش‌های هتل هما، پروژه‌های انجمن نجات و لابی‌های خارجی، مکمل خط شیطان‌سازی رژیم شد.

ارتباط این زوج با شبکه‌ای شامل ابراهیم خدابنده، اکبری‌نسب، محمدرضا مبین، عبدالله افغان، علی مرادی، عاطفه نادعلیان و دیگر مأموران شناخته‌شدهٔ اطلاعاتی، نشان‌دهندهٔ سازماندهی واحدی است که از تهران تا بغداد و پاریس، توسط وزارت اطلاعات فرماندهی می‌شود.

هدف این شبکه روشن است:
جنگ روانی علیه مجاهدین، ایجاد تفرقه در میان پناهندگان، حمله به قیام و استمرار جنگ داخلی خامنه‌ای علیه مردم ایران.


🇬🇧 English Version

The couple Hamed Sarrafpour and Zahra Mirbagheri are direct products of coordinated operations by the Iranian Ministry of Intelligence (MOIS), the IRGC Quds Force, and regime embassies in Iraq and Europe.
After defecting from Ashraf, both were immediately placed under the supervision, training, and direction of Iran’s intelligence apparatus, receiving official missions and passports for deployment to France, Iraq, and inside Iran.

They are not “critics” nor “analysts”; they are manufactured tools of the regime, developed specifically for psychological warfare, misinformation, and discrediting Iran’s democratic opposition.

Sarrafpour’s infamous confession—
“I am a mercenary, I am Intelligence… whatever you say, I am.”
—cemented his position as a dedicated operative of the MOIS.
Alongside him, Zahra Mirbagheri has served as a complementary agent through TV programs, staged conferences, Nejat Association events, and propaganda interviews.

Their collaboration with a wider network— including Ebrahim Khodabandeh, Akbari-Nasab, Mohammadreza Mobin, Abdullah Afghan, Ali Moradi, and Atefeh Nadaalian—reveals a unified structure commanded from Tehran, extending through Baghdad to European capitals.

The mission of this structure is clear:
psychological warfare against the MEK, targeting Iranian refugees, attacking the Iranian uprising, and sustaining Khamenei’s internal war against the people of Iran.


🇫🇷 Version Française

Le couple Hamed Sarrafpour et Zahra Mirbagheri est un produit direct des opérations coordonnées du Ministère iranien du Renseignement (MOIS), de la Force Qods du CGRI et des ambassades du régime en Irak et en Europe.
Après leur rupture avec Achraf, ils ont immédiatement été placés sous la supervision, la formation et la direction du MOIS, recevant des passeports officiels et des missions en France, en Irak et à l’intérieur de l’Iran.

Ils ne sont ni des « critiques » ni des « analystes » ; ce sont des instruments fabriqués par le régime, conçus pour la guerre psychologique, la désinformation et la diabolisation de l’opposition démocratique iranienne.

La confession célèbre de Sarrafpour —
« Je suis un mercenaire… Je suis un agent du renseignement… tout ce que vous dites, je le suis. »
—l’a établi comme un agent dévoué du MOIS.
De son côté, Zahra Mirbagheri a joué un rôle complémentaire dans les émissions télévisées, les conférences mises en scène, les activités de l’Association Nejat et les interviews de propagande.

Leur lien avec un réseau plus large — comprenant Ebrahim Khodabandeh, Akbari-Nasab, Mohammadreza Mobin, Abdullah Afghan, Ali Moradi et Atefeh Nadaalian — montre une structure unifiée commandée depuis Téhéran et étendue à Bagdad et aux capitales européennes.

La mission de cette structure est claire :
mener une guerre psychologique contre l’OMPI, cibler les réfugiés iraniens, attaquer le soulèvement national et soutenir la guerre interne de Khamenei contre le peuple iranien.

علی مرادی؛ بازیگر سیرک‌های خیابانی و توجیه‌گر رسمی کشتار اشرف و لیبرتیAli Moradi: Street-Show Propagandist and Official Justifier of the Ashraf & Liberty MassacresAli Moradi : Propagandiste des shows de rue et justificateur officiel des massacres d’Achraf et de Liberty

 ها

علی مرادی؛ بازیگر سیرک‌های خیابانی و توجیه‌گر رسمی کشتار اشرف و لیبرتیAli Moradi: Street-Show Propagandist and Official Justifier of the Ashraf & Liberty MassacresAli Moradi : Propagandiste des shows de rue et justificateur officiel des massacres d’Achraf et de Liberty


علی مراد مامور اطلاعات بکارگرفته در یک نمایش خیابانی گشتاپوی آخوندها درتهران

۴) نقش علی مرادی در نمایش‌های خیابانی و توجیه کشتار مجاهدین

فارسی

بعد از هر کشتار بزرگ علیه مجاهدین — از ۱۰ شهریور ۹۲ تا محاصرهٔ لیبرتی —
رژیم نیاز داشت چهره‌های سوخته خود را بلافاصله به صحنه بفرستد تا داستان رسمی را تکرار کنند.

در این میان، نامی که همیشه در صف اول دیده می‌شود: علی مرادی.

او در ده‌ها نمایش خیابانی، سخنرانی سفارشی، و مصاحبهٔ تلویزیونی شرکت کرده است؛ از جمله:

  • شوهای تبلیغاتی در سنندج، کرمانشاه، اهواز و سمنان
  • نشست‌های وزارت اطلاعات دربارهٔ «دگردیسی»
  • مصاحبه در خبرگزاری تروریستی تسنیم
  • حضور در صداوسیمای کرمانشاه و مراکز امنیتی
  • شرکت در نمایش‌های خیابانی در تهران علیه خروج مجاهدین از لیست تروریستی انگلستان
  • خواندن سناریوهای وزارت اطلاعات به‌عنوان «اعترافات» یا «تجربیات»

علی مرادی مامور اطلاعات در تسیم ارگان سپاه قدس در کنار مزدور جهانبخش سید محمدی

وظیفهٔ او روشن بود:
توجیه کشتار، وارونه‌نمایی قربانی و جلاد، و عادی‌سازی جنایت.

مرادی بارها و بارها نقش «کارشناس» و «شاهد» را بازی کرده،
اما در حقیقت فقط نوار ضبط‌شدهٔ وزارت اطلاعات بوده است.

علی مرادی مامور وزارت اطلاعات در شوهای علیه مجاهدین توسط وزارت اطلاعات

او نه تحلیل دارد، نه دانش سیاسی، نه تجربهٔ واقعی؛
تمام نقش او خلاصه می‌شود در:
بخوان، تکرار کن، بترسان، و جنگ روانی را پیش ببر.


English

After every major attack on MEK members — from the September 1, 2013 massacre to the siege of Liberty —
the regime needed to immediately deploy its burned-out operatives to repeat the official narrative.

And one name always appears at the front: Ali Moradi.

He has participated in dozens of street shows, staged speeches, and TV interviews, including:

  • Propaganda events in Sanandaj, Kermanshah, Ahvaz, and Semnan
  • Intelligence Ministry “Deradicalization” exhibitions
  • Interviews with the Quds Force outlet Tasnim
  • Appearances on state TV in Kermanshah
  • Street rallies in Tehran protesting MEK’s delisting in the UK
  • Reading scripted “confessions” drafted by the Intelligence Ministry

His job was simple:
Justify the massacres, invert victim and perpetrator, normalize the crime.

Moradi has repeatedly acted as a “witness” or “expert,”
but in reality he has always been nothing more than a playback device for the Ministry of Intelligence.

He has no real analysis, no political knowledge, no experience—
his entire role reduces to one function:
Read. Repeat. Intimidate. Continue the psychological warfare.


Français

Après chaque attaque majeure contre les Moudjahidine — du massacre du 1er septembre 2013 au siège de Liberty —
le régime devait immédiatement mobiliser ses agents brûlés pour relayer la version officielle.

Et un nom revient toujours en première ligne : Ali Moradi.

Il a participé à des dizaines de shows de rue, discours mis en scène et interviews télévisées, notamment :

  • Les shows de propagande à Sanandaj, Kermanshah, Ahvaz et Semnan
  • Les expositions du ministère du Renseignement sur la “déradicalisation”
  • Des interviews pour Tasnim, l’organe de la Force Qods
  • Des apparitions à la télévision d’État à Kermanshah
  • Des manifestations de rue à Téhéran contre le retrait de l’OMPI de la liste terroriste du Royaume-Uni
  • La lecture de “témoignages” entièrement rédigés par les services secrets

Sa mission était claire :
Justifier les massacres, inverser le bourreau et la victime, et normaliser le crime.

Moradi a souvent joué le rôle de “témoin” ou “expert”,
mais en réalité il n’a jamais été qu’un magnétophone du ministère du Renseignement.

Sans analyse, sans culture politique, sans expérience réelle,
son rôle se résume à ceci :
Lire. Répéter. Menacer. Faire avancer la guerre psychologique.