۱۴۰۳ آبان ۱۳, یکشنبه

خامنه‌ای از پاسخ دندان‌شکن به آمریکا و اسرائیل خبر داد

 خامنه‌ای از پاسخ دندان‌شکن به آمریکا و اسرائیل خبر داد


خامنه ای وفریادهای انتقام

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، در سخنانی که امروز دوازدهم آبان‌ماه به مناسبت سالگرد گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران ایراد کرد اینبار علاوه بر اسرائیل آمریکا را نیز هدف تهدیدهای نظامی خود قرار داد و گفت : "دشمنان اعم از آمریکا و رژیم صهیونیستی بدانند نسبت به آنچه که در مقابل ایران و جبهۀ مقاومت انجام می‌دهند قطعاً پاسخ دندان‌شکن دریافت خواهند کرد."

رهبر جمهوری اسلامی ایران سپس گفت که برای مقابله با آمریکا و اسرائیل یا به تعبیر او "استکبار" مسئولان جمهوری اسلامی سرگرم تدارک هر آنچه ضروری است هستند و در این جهت رهبران جمهوری اسلامی قطعاً "هیچ‌گونه تعلل و کوتاهی" نخواهند کرد.

خامنه‌ای سپس افزود که این تدارکات صرفاً جنبۀ انتقام‌گیری ندارند، بلکه مقابله‌ای است مبتنی بر دین، اخلاق، شرع و قوانین بین‌المللی. رهبر حکومت دینی ایران "مقابله با استکبار" را یک فریضه و در اصل مقابله با تحقیر دانست و گفت : استکبار یعنی سلطۀ همه‌جانبه "و تحقیر ملت‌ها. ملت ایران را تحقیر کردند و سال‌ها تحقیر کردند." بنابراین، به گفتۀ خامنه‌ای، مبارزۀ جمهوری اسلامی با استکبار همچنان ادامه خواهد یافت.

علی خامنه‌ای در ادامه تأکید کرد : " دشمنان اعم از آمریکا و رژیم صهیونیستی بدانند نسبت به آنچه که در مقابل ایران و جبهه مقاومت انجام می‌دهند قطعاً پاسخ دندان شکن دریافت خواهند کرد."

در پی تهدیدهای جدید نظامی رژیم ایران علیه اسرائیل نشریۀ آمریکایی "نیویورک تایمز" نوشت که علی خامنه‌ای فرمان تدارک حمله به اسرائیل را به شورای عالی امنیت ملی ایران صادر کرده است. در بستر تهدیدهای مجدد خامنه‌ای و فرماندهان سپاه پاسداران علیه اسرائیل، وزارت دفاع آمریکا از استقرار نیروهای جدید نظامی این کشور در خاورمیانه خبر داد و به رژیم ایران هشدار داد که هر گونه اقدام نظامی علیه نیروها و منافع آمریکا در منطقه با پاسخ این کشور روبرو خواهد شد.


۱۴۰۳ آبان ۱۲, شنبه

حکایتی از آزادی در گذرگاه لیبرتی

 

حکایتی از آزادی در گذرگاه لیبرتی

حکایتی از آزادی در گذرگاه لیبرتی
حکایتی از آزادی در گذرگاه لیبرتی

«ماندن هنر است؛ کمی بیشتر

ماندن، هنر است، فضیلت

است.

تمرین کن راه رفتن روی بند و

بلا را، کمتر لغزیدن را، کم‌تر

افتادن را، بیشتر ماندن را».

سبکی از ماندن و شدن

این توصیف‌ها، از تجربه‌های زیست آدمی در میان توفانها و بلاها و عبور سرفرازانه از میان آتش‌های روحی و روانی و تلاطم‌های عاطفیِ آنها برآمده‌اند. این توصیفات البته بلوغ معناهای استخراج‌شده از ابتلائها و تبدیلشان به فرهنگ بشری در قالبی‌ ادبی و هنری هستند.

با خواندن این تعابیر پرمغز و تأمل در آن‌ها، طبعاً این پرسش طرح می‌شود که تجسم مادیِ این توصیف‌ها چیست‌اند و کجایند؟ عبور از دریچهٔ امروز و سفر در منظومه‌های تودرتوی تاریخ، ما را با نمودهای مادی و عینیِ این تعبیرها و توصیف‌ها در تکاپوی انسان از جبر به اختیار و از انقیاد به آزادی پیوند می‌دهد. پیوندی که تجسم عینیِ «ماندن» در پایداری برای آزادی و برابری را به یک سبک زندگی با انتخاب‌های مداوم در مقاومت‌های مستمر بالغ می‌کند.

تاریخ ایران بسیار از این «ماندن»ها در خزانهٔ ارزشمند خود دارد. یکی از آنها روزگاران پایداری و مقاومت مجاهدین خلق ایران در «لیبرتی» از بهمن ۱۳۹۰ تا شهریور ۱۳۹۵ است. مناسبت موشک‌باران ۷ آبان ۱۳۹۴ و جاودانگیِ ۲۴ شقایق راه آزادی، ایجاب می‌کند نظری بر تابلویی از یک پایداری بر آرمان آزادی در بستر تاریخ معاصر ایران داشته باشیم.

 

سرشت دوگانهٔ تغییر مراحل جنبش‌ها

در منزل اول این سفر، خود تاریخ به ما می‌گوید که تغییر مراحل جنبش‌های سیاسی یا بروز سرفصل‌های سرنوشت‌ساز برای آن‌ها، میدان آزمایش میزان پیوند آنها با هدف از مبارزه و آرمان آزادی است. تغییر مراحل جنبش‌ها گاه ممکن است به نابودیِ آنها بیانجامد. مراحل یک جنبش را در بیشتر مواقع شرایط بیرون از آن تعیین و تحمیل می‌کند. آزمایش «هنر ماندن» هم در چگونگیِ پاسخ به همین واقعیت‌های سرسخت انجام می‌شود.

مجاهدین ساکن اشرف در استان دیالی عراق بنا بر یک قرارداد بین‌المللی باید به یک کمپ در جوار فرودگاه بغداد منتقل می‌شدند. جایی که از یک دشت برهوت، هیچ کم نداشت؛ فقط اتاقک‌های فلزیِ مکعب‌مستطیلی با دیوارهای ورقیِ نازک روی آن دشت برهوت، قوارهٔ یک کمپ را جلوه می‌دادند.

از همان روز اول، انطباق با مرحله جدید و تضادهای ناشناختهٔ آن، شروع آزمایشی دیگر در مسیر مبارزه مجاهدین شد. توان انطباق با این‌طور آزمایش‌ها، جواب «هنر ماندن» به سختی‌های پیش رو بود. بازیهای سیاسیِ کوبلر نمایندهٔ سازمان ملل در هم‌سویی با مطامع آخوندها و مالکی نخست‌وزیر وقت عراق برای از هم پاشاندن مجاهدین، جبهه‌ای از نبرد و جنگ سیاسی را پیش روی ساکنان لیبرتی گشود. جبهه‌ای که باز هم بر هوشیاری سیاسی مجاهدین و ضرورت نگاهبانی از تشکیلات‌شان افزود و در نهایت، کوبلر و آخوندها و مالکی شکست خوردند.

 

تغییر نمادهای پایداری در انطباق جدید

مجاهدین پای به سنگستانی گذاشتند که آب آشامیدنی نداشت و روییدن یک گیاه هم در آن، امیدی عبث و بی‌هیچ افقی می‌نمود. گویی شرایط سیاسی و طبیعت با هم دست به یکی کرده بودند! بلافاصله کلنگ‌ها به‌مصاف سنگستان رفتند. لوله‌کشی سراسریِ لیبرتی و رویاندن گیاه و گل و درخت، سمبلی از رزم و پایداری و تسلیم‌ناپذیری شدند؛ «با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟» چاه‌های آب حفر شدند، باغچه‌ها و مزرعه‌های کشت سبزیجات، مقر به مقر روییدند، نهال‌های درختان ــ که مالکی در فرمانی ابلهانه برای آنها ۲ متر ارتفاع تعیین کرده بود! ــ بعلاوهٔ زمینهای چمن فوتبال، سراسر لیبرتی را از سنگستان به گلستان تبدیل کردند.

مثل تمام نمونه‌های پیشین موفقیت مجاهدین در نبردهای نظامی و سیاسی، در برپا داشتن سمبلهای مقاومت و پایداری هم نقش بی‌بدیل تشکیلات و سازماندهی در لیبرتی، گل داد و مژده داد.

 

هوشیاری = حفاظت از تشکیلات = شکست دسیسه

بامداد ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ اولین تهاجم موشکی توسط باند جنایت‌کار قاسم سلیمانی به لیبرتی بود. یازده تن از مجاهدین به کاروان شقایق‌های راه آزادی پیوستند؛ اما هوشیاری مجاهدین با پافشاری بر تشکیلات و هماهنگی، رمز پایداری و موفقیت در مواجهه با موشک‌بارانهای بعدی شد. این پایداریِ انتخاب‌شده و آگاهانه، ظرفیت مواجهه با آزمایشات در راه و ناشناخته را محک می‌زد و با همبستگیِ آرمانی، جمعی می‌شد و قدرت می‌یافت.

پس از یک روز بارانی، شامگاه پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴ رگبار موشکهای تقویت‌شده بر لیبرتی فرود می‌آمد. با فرود هر موشک، دهها اتاقک ورق‌مانند فلزی موسوم به بنگال نابود می‌شدند و جایشان شعله‌های آتش زبانه می‌کشید. قصد جلاد، قتل‌عام مجاهدین و یک‌سره کردن کار یک مقاومت تاریخی در مقابل دو دیکتاتوری بود. تجربه‌های قبلی مجاهدین و تمرینات مستمر هفتگی با نخ نبات حفظ جوهر مناسبات تشکیلاتی، تمام دسیسه‌های خامنه‌ای و سلیمانی و مالکی را برهم زد و مجاهدین با انبوه خسارات استقراری و تدارکاتی و مالی، از آن آزمایش هم موفق سر برآوردند.

 

پرکشش‌ترین ذخیره‌ها و پیوندهای یک مبارزه

۲۴ شقایق دیگر راه آزادی، چراغ روشنگری سیاسی و بیداری وجدانهای انسانی را برافروختند. از پس آن سرفصل، مجاهدین قدم به مرحله‌ای جدید برای رقم زدن آزمایشات دیگر در مسیر تحقق استراتژی سرنگونیِ ارتجاع پلید آخوندی نهادند. مبارزه‌یی که تسلیم‌ناپذیری،

عشق به آزادی و وفاداری به آرمان آن،

پایداری بر عهد و پیمان با آرزوی تاریخی مردم ایران در نفی هر گونه دیکتاتوری

و آرمان انسانیِ برابری، پرکششترین ذخیره و سوخت‌بار تشکل و تداوم مبارزه بوده است و ادامه خواهد داشت. مبارزه‌یی با چنین شاخسارانی از ارزش‌ها، بسا فراتر از قدرت‌یابیِ سیاسی و بس‌متعالی و شکوهمند در ورای حتی سرنگونیِ پلیدترین نیروی سیاسی ــ مذهبیِ تاریخ ایران است.

۱۴۰۳ آبان ۸, سه‌شنبه

خامنه‌ای و بریکس؛ وقتی غریق به هر دستاویزی چنگ می‌زند

 

خامنه‌ای و بریکس؛ وقتی غریق به هر دستاویزی چنگ می‌زند

بحران بریکس...
بحران بریکس...

ضرب‌المثل «الغریق یتشبث بکل حشیش» اگر چه یک ضرب‌المثل غیرفارسی است، اما در زبان ما متداول و حتی بدون ترجمه نیز برای شنونده یا خواننده مفهوم است. انسان غرق شده به هر گیاهی چنگ می‌اندازد تا نجات یابد؛ زیرا خیال می‌کند که آن گیاه در دریا ریشه دارد و محکم است. معادل‌ها و برداشت‌های روان‌تری از این مفهوم نیز در زبان فارسی وجود دارد، مانند: «گرچه دریا را نمی‌بیند کنار/ غرقه حالی دست و پایی می‌زند». یا «مرد غرقه گشته جانی می‌کند/ دست را در هر گیاهی می‌زند». به‌طور کلی، مفهوم این ضرب‌المثل به هر دری زدن و تلاش مذبوحانه است.

نگاهی به آخرین آمارها و برآوردهای مربوط به بحران اقتصادی در فاشیسم دینی حاکم بر ایران، گویای آخرین تلاش‌ها و ناله‌های خامنه‌ای در مقابله با بیماری لاعلاجی است که حتی برندگان نوبل اقتصاد قادر به مداوای آن نیستند. آنچه دیروز «ابر بحران» خوانده می‌شد، امروز تحت عنوان «ناترازی» مطرح است؛ از ناترازی در کسری بودجه و بحرانهای آب و برق و گاز گرفته تا نسبت نامتعادل صادرات به واردات، کمبود مدرسه، معلم و دانش‌آموز، و خروج پزشکان و پرستاران از بیمارستانها. این ناترازی‌ها شامل ناترازیهای بانکی، عدم تعادل در هزینه و درآمد، کاهش نیروی کار فعال، مهاجرت نخبگان، و تورم و بیکاری نیز می‌شود. گویی کاری جز نظاره بر فرو نشست و زوال باقیمانده تمدن کهن و افتخارآمیز یک ملت باقی نمانده است.

در این هنگام که کشتی تولید و معیشت به گل نشسته و ارزش پول ملی هزاران برابر کاهش یافته است، پزشکیان که منصوب خامنه‌ای در قوه مجریه است، با داش‌مشتی‌گری سوار طیاره شده راهی دیار عاشقان می‌شود. شاید با برگ و گیاهی به‌قول عرب‌ها «حشیشی» از بریکس بازگردد، اما مگر به این سادگی‌هاست...

 

پول می‌خواهیم، نه گفت و گو!

پزشکیان با چمدانی پر از مطالبات در کازان روسیه حاضر شد. هدف او دستیابی به تفاهم‌ها، توافق‌ها و پروژه‌های مشترک با اعضای بریکس بود. «وی گفت: بریکس نباید باشگاهی صرفاً برای گفتگو باشد. تصمیمات بریکس باید ضمانت اجرایی داشته و برای تأمین مالی کشورهای عضو مسئولیت بیشتری بپذیرد. اما آیا بریکس هم‌اکنون از این ظرفیت برخوردار است یا تا فاصله گرفتن از باشگاه گفتگو مسیر طولانی‌یی را باید طی کند؟ اگر چه عضویت ایران در بریکس می‌تواند فرصتی مهم باشد، اما به این معنا نیست که دیگر اعضای رسمی و ناظران بتوانند تهران را در این بزنگاه اقتصادی و حتی امنیتی یاری دهند» (رویداد۲۴-۵ابان۱۴۰۳)

در این سفر حتی «موافقت‌نامه جامع همکاریهای ایران و روسیه» که امید می‌رفت در کازان به امضاء برسد، به وقتی دیگر موکول شد و پزشکیان با دست خالی به ایران بازگشت.

وزیر اقتصاد نیز پیش از این گفته بود: «ایران برای نخستین بار به‌صورت رسمی و در سطح سران در اجلاس بریکس شرکت می‌کند و امیدوارم این تلاش‌ها در ابعاد مختلف سیاستی، امنیتی، فرهنگی و مردمی به دست‌آوردهای اقتصادی و مالی نیز منجر شود و روابط اقتصادی ایران با کشورهای عضو بریکس توسعه یابد» (اکو ایران۲ابان۱۴۰۳)

 

مأموریت پزشکیان: عبور از پس‌لرزه‌های اقتصادی

در گزارشهای داخلی و خارجی، اوضاع بحرانی اقتصاد ایران مورد تأکید قرار گرفته است. نشریه «شورای آتلانتیک» در خصوص انگیزه‌های ایران برای حضور در بریکس می‌نویسد: «یکی از اهداف پزشکیان از حضور در نشست بریکس، جلب حمایت کشورهای عضو برای عبور از پس‌لرزه‌های تحریم‌هاست که اقتصاد و بخش انرژی ایران را هدف قرار داده است» (اقتصادنیوز۴آبان۱۴۰۳).

در این گزارش، مانند سایر ارزیابی‌های مستقل، اشاره شده که «اقتصاد ایران در شرایط بسیار سختی به سر می‌برد و رشد تولید ناخالص داخلی (GDP) کاهش یافته است. این کشور با نرخ رشد حدود ۲ درصد و تورم ۳۴ درصد با چالشهای اقتصادی جدی مواجه است. بر اساس گزارش رسانه‌های محلی، قیمت نان و سایر نیازهای اساسی مانند آب و مسکن نیز افزایش یافته است»

 

بحرانهای رژیم آخوندی دیگر شمارش‌ شدنی نیست

در حالی که نیروگاههای انرژی حداکثر با ۷۰ درصد ظرفیت خود کار می‌کنند و صادرات فولاد به نصف کاهش یافته، کمبود مداوم انرژی و کسری ۱۷۰۰۰ مگاواتی برق آشکار است. در این شرایط، برای کسب چند دلار بیشتر، شرکت دولتی توانیر ناچار می‌شود برق را به قیمت‌های بالاتر به خارج از کشور صادر کند.

اکنون حتی اصلاح‌طلبان قلابی نیز توجیه‌گر سیاست «نگاه به شرق» شده‌اند؛ چرا که فروپاشی فاشیسم دینی آنها را نیز به گورستان عبرت‌های تاریخی خواهد برد. وزیر اقتصاد تأکید کرده بود که عضویت ایران در بریکس فرصتی است تا روابط اقتصادی و سیاسی با کشورهای عضو در قالب همکاریهای دوجانبه و چند جانبه توسعه یابد و وضعیت اقتصادی بهبود یابد» (فرهیختگان۵آبان۱۴۰۳)

از سوی دیگر، باندهای مافیایی حامی خامنه‌ای نیز در جاده «نگاه به شرق» چهار خطه فعالیت می‌کنند و می‌گویند: «عضویت ایران در بریکس و شانگهای دستاوردی بود که به تثبیت جایگاه ایران در نظام بین‌الملل کمک کرد و سیاست توازن در روابط خارجی را پیش می‌برد» (همان)

 

بدون عضویت در FATF و لغو تحریم‌ها، بریکس بسته است

رژیم آخوندی با وجود آن که از کمبود منابع و سرمایه‌ها آگاه است، هم‌چنان دست از جنگ‌افروزی و حمایت از تروریسم برنمی‌دارد و به همین دلیل از سوی جامعه جهانی تحریم می‌شود؛ تحریم‌هایی که سبب می‌شوند نتواند به منابع بین‌المللی دست یابد. فریدون مجلسی، استاد دانشگاه، می‌گوید: «موضوعی که بهره‌مندی از بریکس را برای ایران ناممکن می‌کند، این است که همکاریهای بانکی با کشورهای بریکس نیازمند رعایت دستورالعمل‌های FATF است. تا زمانی که ایران این پروتکل‌ها را نپذیرد، عملیات متعارف بانکی ایجاد نخواهد شد و بدون این همکاری، خروج از مشکلات اقتصادی تقریباً ممکن نیست» (آرمان۵آبان۱۴۰۳)

هم‌چنین وزیر اقتصاد اعتراف کرد: «دو مشکل فشار تحریم وFATF است که موجب می‌شود بانک‌های ما نتوانند با بانک‌های اعضای بریکس ارتباط برقرار کنند» (ابرار۵ آبان۱۴۰۳)

سال گذشته رئیس بانک مرکزی آفریقای جنوبی گفته بود، اگر (ارز بریکس) را می‌خواهید، باید یک اتحادیه بانکی داشته باشید و باید همگرایی کلان اقتصادی را به دست آورید. «در همین راستا، کارشناسان می‌گویند که هنوز راه زیادی تا تشکیل این ارز وجود دارد و به‌گفته مجید شاکری، پژوهشگر اقتصادی، تنها شکل ارز مشترک بریکس چیزی شبیه SDR (دارایی ذخیره بین‌المللی) است که آن‌هم قطعاً از رونمایی از اسکناس شروع نمی‌شود» (فارس۶آبان۱۴۰۳).

کوروش کبیر؛ فرزند تاریخ

 

کوروش کبیر؛ فرزند تاریخ

تظاهرات ایرانیان در پاسارگارد
تظاهرات ایرانیان در پاسارگارد

«کوروش با نهایت دقت به دین بابلی احترام می‌گذارد؛ معابد را تعمیر کرد و مجسمه‌های معبود شهرهای مختلف را که نبونیدوس به بابل آورده بود، به جاهای خود بازگردانید. و نیز خدایان آشور و شوش را به محل‌های خود فرستاد و اجازه داد که یهودیانی که بخت‌النصر از فلسطین کوچ داده بود، به زادگاه خود بازگردند. و دستورهایی برای تجدید بنای بیت‌المقدس صادر کرد.

کوروش سردار و سیاست‌مداری برجسته بود و یادگاری از عدالت و رأفت، پس از خود باقی گذاشت».

(از دائره‌المعارف غلامحسین مصاحب، صص ۲۳۰۱ و ۲۳۰۲)

 

«او سلطه‌ٔ مهر و انسانیت را بر انتقام و تحکیم قدرتش خوش‌تر می‌داشت. کوروش حتا حاکم مجروحی را که در حمله‌ٔ وی شکست‌خورده بود، مداوا نمود و او را به مشاورت خویش خواند».

(ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول؛ مشرق‌زمین گهواره‌ٔ تمدن)

 

 

۷ آبان روز گرامیداشت یک سنت نامتعارف در تاریخ و زمانه‌هایی است که «قدرت» و سیطره‌ٔ آن، بیشتر جباریت و جنایت را مهر کرده تا کرامت و رأفت را.

 

تحول نگرش به قدرت و سیاست

سنت غلبه‌ٔ رأفت و بزرگواری بر قدرت و جباریت، گرامیداشت کوروش بزرگ را به توقف برای باز بینی نوعی سیاست‌مداری در تاریخ جهان و خاصه تاریخ ایران تبدیل نموده است.

سیر در آثار نگاشته‌شده در کتیبه‌ها و اسناد مکتوبِ نزدیک به تاریخ حیات کوروش، وی را بنیانگذار مبانی حقوق‌بشر در ایران و بخش وسیعی از جهان معرفی می‌کند. این اسناد گواهی می‌دهند که اصول سیاست‌مداری و مملکت‌داری و حتا قوانین جنگی که کوروش واضع و مجری آنها بود، تمام قوانین مرسوم اعصار کهن و ماقبل تاریخ را نفی می‌کرد. گواهی این اسناد چنین است که کوروش با سنت‌شکنی در امور جنگ و اسلوب نو در سیاست‌مداری، کیفیت رویکرد و نوع نگرش به قدرت سیاسی را متحول کرده است.

 

رایت و درفش ملی مقابل دیکتاتوریهای موروثی

با چنین تابلو وکارنامه‌یی، گرامی داشتن چنین جایگاهی از اعتبار سیاسی و تاریخی، موجب مباهات ایرانیان و نیز مرجعی برای همبستگی ملی آنان پیرامون هویت ملی، تاریخی و فرهنگی‌شان است. این کارنامه را می‌توان به‌عنوان رایت و درفش ملی ایران در مقابل دیکتاتوریهای موروثی شاهی و شیخی برافراشت؛ چرا که منشور و منش کوروش، باطل‌السحر حکومتهایی است که باورهای اقتدارگرایی، مذهبی و شخصی را منشأ قدرت سیاسی و اعتبار و مشروعیت اقتدارشان بر مردم قرار داده و می‌دهند.

آنچه از نگرش و نقد تاریخ بر دفتر و کارنامه‌ٔ کوروش به‌جای مانده است برتری انسانیت، مهر، عشق و حقوق‌بشر بر فردگراییِ سلطه‌گر، تمام‌خواهی سیاسی و مذهبی و قدرت‌جوییِ فرعون‌صفتانه است؛ چرا که قدرت‌پرستان مذهبی و غیرمذهبی تحت عناوین قانون، سایه‌ٔ خدا، نایب امام، تشرع، نژاد و جنسیت، منافع شخصی و حکومتی خود را بر مردم تحمیل کرده و برای تحکیم این تحمیل، به انواع دسیسه، ریا و جنایت متوسل می‌شوند.

 

وارث کوروش چیست و کیست؟

منشور و منش کوروش، پذیرنده‌ٔ باورهای متعدد با ظرفیتی دربرگیرنده‌ٔ تنوع آن‌هاست. محور این منشور و منش، اصول بنیادین حقوق‌بشر است.

تاریخ سیاسی و اجتماعیِ ایران در سده‌های گذشته نشان داده است که تا به‌حال هیچ حکومت‌مداری ــ که همگی سلطان و شاه و شیخ بوده‌اند ــ پذیرنده‌ٔ باورهای متعدد به‌معنی آزادی اندیشه و اعتقاد و آزادی بیان و قلم نبوده است. عبارت معروف «کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم»، فقط یک ابتذال سیاسی ــ تبلیغی از جانب صاحب حاکمیتی استبدادی‌ست که در هیچ‌یک از امور مملکت‌داری، کوچک‌ترین شباهت و انسی با منش و منشور کوروش نداشته است.

وارث حقیقی کوروش در فردای ایرانی تهی از ارتجاع، آخوند، شاه و شیخ، پا به میدان آزمایش بر سر منشور آزادی و برابری و حقوق‌بشر خواهد گذاشت.

 

تعارض پیوند ملی و تاریخی با تجاوز و اشغال‌گری

سال‌های اخیر شاهد استقبال گسترده‌ٔ ایرانیان داخل و خارج کشور از گرامیداشت روز کوروش هستیم. این استقبال گسترده‌، در نهاد و هدف خود، نفی کامل نظام آخوندی و شکست پروژه‌ٔ چندین دهه‌ٔ وصل تاریخ و فرهنگ ایران به عقبه‌ٔ اسلام ارتجاعی آخوندی با قرائت حوزوی است. به‌همین روی، این قوم اشغال‌گر که هیچ سنخیت و مؤانستی با فرهنگ و اصالت‌های تاریخی ایران ندارد و فقط بساط سلطه‌گریِ فرعون‌صفتی گسترده است، گرامیداشت روز کوروش را برنمی‌تابد.

در سال‌های گذشته که گزمگان حکومت ولایی انواع راه‌بند و ممانعت را برای جلوگیری از تجمع ایرانیان در مقبره‌ٔ کوروش ایجاد کردند، هموطنان مشتاق، کوه‌ها و روستاها و دره‌ها را دور زدند و مراسم ۷ آبان را در جوار مقبره‌ٔ کوروش برگزار نمودند. توالیِ این مقاومت و پایداری، موجب شد که روز ۷ آبان، روز ایرانیان علیه دیکتاتوری قرون‌وسطایی ضدایرانی آخوندی شود.

 

مقایسه‌ٔ سیاست نابودی پاسارگاد با بُت‌گاه وارث فرعون

نخستین دورخیز برای نابودی نمادهای تاریخی و ملی ایران را سال ۱۳۵۸ آخوند منفور و جلاد صادق خلخالی در معیت خمینی برداشت تا آثار تخت جمشید را تخریب کند. مقاومت سنگین اجتماعی و مطبوعاتی ایرانیان و هشدار یونسکو، خمینی را به عقب‌نشینی واداشت و آن پروژه‌ٔ ضدایرانی مسکوت ماند.

رها کردن مقبره‌ٔ کوروش در تطاول باد و باران و گرما و سرما و جلوگیری از رسیدگی و مرمت آن، سیاست جاری حکومت تحت‌امر ولی‌فقیه از خمینی تا خامنه‌ای برای نابودی پاسارگارد بوده است.

مساحت زمین مقبره‌ٔ کوروش ۱۵۶ متر مربع، محوطه‌ٔ آن ۷۲۶ متر مربع و مساحت محوطه‌ٔ پاسارگاد با مجموعه‌ٔ بناها و زمین‌هایش ۳۱۹۰ متر مربع است که در مجموع، محوطه‌یی به‌وسعت ۳۹۰۰ متر مربع می‌شود.

مساحت قبر خمینی ۶۰ هزار متر مربع و مساحت صحن‌های شرقی و غربی آن ۱۲۰ هزار متر مربع است که در مجموع شامل۱۸۰ هزار متر مربع می‌شود. [۴۶ برابر پاسارگاد]. سازه‌ٔ این ۱۸۰ هزار متر مربع تا زلزلهٔ ۱۰ ریشتری مقاومت دارد. [مقایسه کنید با شهر تهران که طبق برآورد و هشدار کارشناسان، بر اثر یک زلزلهٔ ۵ تا ۶ ریشتری، میلیون‌ها نفر کشته خواهند شد!]

مقایسه کنید هزینه‌ٔ این دو مقبره را. مقبره‌ٔ کوروش، نه تنها هیچ هزینه‌یی برای دولت ندارد که بیش از چهار دهه است به آفتاب و باران و باد سپرده شده است!

هزینه‌ٔ نگهداری مقبره‌ٔ فرعونی خمینی به‌اعتراف رسانه‌های حکومتی، سالانه ۸۰ میلیارد تومان می‌شود! این مقبره‌ٔ منفور اکثریت مردم ایران، یکی از مکانهای چاپیدن و بالا کشیدن پول از بازدیدکنندگان نیز هست!

 

فرزندان تاریخ کیست‌اند؟

سخن در باب کوروش بنیان‌گذار سلسلهٔ هخامنشیان و بانی اتحاد میان اقوام ایرانی از یک‌طرف و در باب پاشندگان وحدت ایرانیان و بانیان و استمراربخشان به نابودی حرث و نسل ایرانی از طرف دیگر، سخن از زادگان تاریخ و نافیان توسط تاریخ است. تاریخ، فرزندان‌اش را شناخته است؛ آنان را که از تاریخ، کلاس آزمایش انسانیت، معرفت، کرامت و خدمت به بشریت ساخته‌اند. باقی، به‌زبان ساده‌ٔ مردمان کوچه و بازار، مهر «باطل شد» خورده‌اند.

سلطان محمود غزنوی یکی از شاهان با انبانهایی از زر، طلا، ثروت، هیمنه‌ٔ هزاران نفره از ارتش و حشم، ملازم و خدمتگزار دیوانی و بیش از ۴۰۰ شاعر درباری و مدح‌پرداز و نان‌خور داشت. محمود غزنوی تا فتح نیمی از جهان زمان خود پیش رفت ولی اکنون در افغانستان، هیچ اثری از آن کاخ‌ها و باروها و انبانها و هیمنه و مداحان او بر جای نمانده است و یک ورثه هم در یاد نیک تاریخ ندارد. تاریخ، غاصبان عرصه‌ٔ کلاس و فلسفه‌اش را این‌گونه در ذهن و ضمیر نسل به نسل بشری، مکافات می‌دهد.

تاریخ، کوروش کبیر را فرزند خیر، نیک، برکت، مهر و منشور حقوق‌بشر، پاس داشته است. گویی گوهر انسانی و سرشت نیک‌نهادش، بر سر در ورودی کلاس تاریخ حک شده است و تنها اینان را در شناسنامه‌ٔ فرزندان خود ثبت می‌کند.

 

کانون‌های شورشی و بزرگداشت کوروش کبیر

 

کانون‌های شورشی و بزرگداشت کوروش کبیر

کانون‌های شورشی و بزرگداشت کوروش کبیر
کانون‌های شورشی و بزرگداشت کوروش کبیر

کانون‌های شورشی به‌عنوان تنها نیروی رزمندهٔ سازمان‌یافته در کف خیابانهای ایران، روز هفتم آبان سالروز تولد کوروش کبیر، اولین معلم حقوق‌بشر در تاریخ را گرامی داشتند.

آنها در شهرهای مختلف این فرمانروای بزرگ و هم‌چنین دکتر محمد مصدق پیشوای ملی ایران‌زمین را مخاطب قرار داده و بر در و دیوارها، در پارک‌ها و خیابان‌ها نوشتند که: «کوروش، مصدق می‌جنگیم می‌میریم ایرانو پس می‌گیریم»، «نه آخوند نه قزاق، کوروش مصدق، روحت شاد».

پیشتازان آزادی در شهرهای کرج، خرم‌آباد و شیراز با نوشته‌های پرمعنای «فرزند کوروشیم ما، کانون شورشیم ما» بر پویایی و ادامه‌داری مسیر ظلم‌ستیزی و آزادمنشی کوروش کبیر تأکید کردند و یکی از وظایف خود را شورش علیه هر گونه ظلم و استبداد دانستند.

 

منشور کوروش و «سیرهٔ امام» دجال

کانون‌های شورشی در حالی به بزرگداشت یاد و نام کوروش اقدام کردند که رژیم ضدایرانی و ضدملی آخوندی برای زدودن نام او از اذهان ایرانیان، این مناسبت را از تقویم رسمی خود حذف کرده است. طبق معمول هر ساله، امسال نیز از چند روز قبل، علاوه بر فنس‌کشی و استقرار مزدوران انتظامی امنیتی خود، جاده‌های منتهی به تخت جمشید و پاسارگاد را بست.

علت نیز مشخص است. در سالهای اخیر بارها مردم ایران با حضور در پاسارگاد و احترام به کوروش کبیر همبستگی ملی خود را به نمایش گذاشته و نفرت خودشان را نسبت به این نظام اشغالگر و عملکردهای ویرانگرش ابراز کرده‌اند.

آخوندهای مرتجع به‌دنبال برجسته‌سازی سمبلهای خودشان هستند. آنها با مناسبت و بی‌مناسبت تلاش دارند از امثال قاسم سلیمانی جلاد الگوسازی کنند اما مجبورند به‌دلیل شدت انزجار جوانان بلافاصله حول و حوش نمادهایشان را با انواع دوربین و وسایل حفاظتی پر کنند و تازه با این حال دیده‌ایم که جوانان باغیرت و کانون‌های شورشی اجازه این‌گونه تبلیغات مسخره را به رژیم نمی‌دهند و همه جا را از لوث تصاویر و بنرهای عوامل رژیم پاکسازی می‌کنند.

بنابراین اصلاً عجیب نیست که آخوندهای مرتجع مخالف سمبلهای ملی و تاریخی مردم ایران از جمله کوروش باشند. حاکم عادلی که منش و روش حاکمیت او صد و هشتاد درجه مخالف با استبداد ولایت فقیه است.

 

تقریباً تک‌تک جملات منشور کوروش یک بار تمامیت نظام آخوندی را نفی می‌کند. نگاه کنید:

- «بابل به دست من افتاد و چون به بابل شدیم، سربازان و پارسیان خویش را گفتم دست به هیچ دامنی دراز نکنید». حال کافی است نگاهی کوچک به جنگ‌افروزی و تروریسم این روزهای رژیم بیاندازیم که چه بلایی بر سر مردم منطقه آورده است. چه‌قدر کودک و نوجوان و زن و مرد در غزه کشته شده تا ولی‌فقیه در تهران سرنگون نشود. چند ساختمان در لبنان با خاک یکسان شده و چقدر آواره شده‌اند تا خامنه‌ای از قیام‌ها جلوگیری کند. در سالهای قبل قاسم سلیمانی چه بر سر مردم سنی‌مذهب عراق و سوریه آورد. چه تعدادی را کشت و چند میلیون را آواره کرد. چقدر از بچه و بزرگ و پیر و جوان را با سلاح شیمیایی از پای در آورد.

- «زنان و کودکان در پناه منند». آن دو میلیون کودکی که امسال در میهن آخوندزدهٔ مدرسه نمی‌روند در پناه چه کسی خواهند بود؟‌! چه کسی باید از آن کودکان مظلوم سیستانی که سوءتغذیه دارند و هر سال قدشان کوتاه‌تر می‌شود سرپرستی کند؟ دختران و زنان آزادهٔ و شجاع میهن که روزانه در خیابان‌ها مورد ستم و آزار سگ‌های هار خامنه‌ای قرار، در کجا باید دادخواهی کنند و به چه کسی باید پناه ببرند؟

- «پیران و پی‌بریدگان در پناه منند». پیران و بازنشستگان سرزمین ما این روزها رها شده‌اند. با این حال برخی از آنها که توانایی ایستادن و شعار دادن دارند در همین سالروز تولد کوروش فریاد می‌زدند: «جنگ افروزی کافیه، سفره ما خالیه»، «عدالتی ندیدیم فقط دروغ شنیدیم» و...

- «خاموشان و خستگان در پناه منند». اما در نظام کثیف ولایت، هر روز آمار کارتن‌خواب‌ها، پشت‌بام‌خواب‌ها، کانتینرخواب‌ها، قربانیان اعتیادی که تنها آرزویشان یک شب پذیرش در گرم‌خانه‌هاست، افزایش می‌یابد و کسی به داد خستگان و به داد آن کارگر شهرداری آبدانان که می‌گفت: «عاجزم» و بر سر خود می‌کوبید نمی‌رسد.

- «شکست‌خورگان در پناه منند». سالانه «بیش از ۴۰۰۰ نفر» مرگ ناشی از خودکشی و حدود بیست برابر آن آسیب‌دیدگی شدید ناشی از اقدام به خودکشی، فرجام شکست‌خوردگان در زندگی تحت نظام غارت و چپاول آخوندی است.

- «تباهی و تیرگی از ما نیست. وحشت و شقاوت از ما نیست. غیظ و غرامت از ما نیست». گویا کوروش در این قسمت از منشور خود ویژگی‌های استبداد دینی کنونی را مو به مو می‌شمارد و از آن تبری می‌جوید.

...

پس آن پاسدار گوربه‌گور شده، حسین همدانی که - روزگاری اعتراف کرده بود لشکری از «افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند» را برای سرکوب قیام‌ها تدارک دیده - کاملاً حق داشت که گفته بود: «ما با منشور کوروش به‌شدت مخالفیم و این را مخالف سیرهٔ امام و آقا می‌دانیم» (مشرق، ۹ مهر ۱۳۸۹). چرا که پاسداران و بسیجی‌های خامنه‌ای و وحوش انتظامی‌اش جز «تباهی و تیرگی»، «وحشت و شقاوت» و بی‌رحمی نمی‌دانند و نمی‌شناسند.

و در مقابل کانون‌های شورشی هم کاملاً حق دارند که خود را از سلالهٔ آن پیشوای تاریخی و بزرگ ایران‌زمین بدانند و سالروز ولادتش را بزرگ داشته و با او تجدید عهد کنند.

مردم ایران هم با داشتن این واحدهای مقاومت در کل کشور حق دارند که به آزادی خود امیدوار باشند:

شهر بابل اینک شد آزاد از غم‌ها
نخلستانش خرم، گندم‌زارش زیبا
همراه آرد کوروش با خود آزادی را
هر ایرانی بیند روی آبادی را...

ایران؛ مصادیق «امنیت» و «شرارت»

 

ایران؛ مصادیق «امنیت» و «شرارت»

ایران؛ مصادیق «امنیت» و «شرارت»
ایران؛ مصادیق «امنیت» و «شرارت»

خامنه‌ای در سخنان روز ۶ آبان گفت: «هر جا که امنیت نباشد، شرارت است».

منظور از «امنیت» و «شرارت» چیست؟

برای درک نزدیک‌ترین احتمال به منظور خامنه‌ای، باید حرف او را «تأویل» نمود. تأویل به‌معنی خوانش نهانی‌های هدف و مقصود گوینده یا نویسنده برای گشودن رمز و راز نهفته در استعاره‌ها و کنایه‌ها و تشبیهات آن است.

 

آیا در بیش از چهار دههٔ گذشته، حتی یک نمونه بوده است که خمینی و خامنه‌ای و کارگزاران نظام، منظور سرراست و واضح‌شان از «امنیت» و «آزادی» را گفته باشند؟ آن‌ها که هرگز نگفته‌اند، ولی برای تأویل نسبیِ منظور آنان، خوب است به ادبیات حکومتی دربارهٔ «تحریم» توجه و دقت داشته باشیم.

دستگاه تبلیغاتی نظام و شخص خامنه‌ای بارها و بارها از عبارت «تحریم ملت ایران» توسط آمریکا و اروپا سخن گفته‌اند. آیا عقلانیت حکم می‌کند که یک یا چند دولت، مردمان کشور دیگر را «تحریم» کنند؟ در تاریخ روابط بین‌الملل کدام نمونه‌ از این دست یافت می‌شود؟ از ادبیات حکومتی که طنز سیاسی را تداعی می‌کند، درمی‌گذریم و فقط اشاره می‌کنیم که مبنا و هدف تحریم، «فعالیت هسته‌ای» رژیم است، نه هیچ امر دیگر و نه مردم ایران. 

با این مقدمات، ببینیم پدیده‌های «امنیت» و «شرارت» در حوزه‌های متفاوت، کجا منطبق بر معنا و کارکرد دقیق‌شان هستند و کجا از معنی و کارکردشان تهی شده‌ و دست‌مایهٔ منافع سیاسی، سودآوری قدرت و ولع سلطه‌گری شده‌اند.

 

الف ـ امنیت

«امنیت» از منظر خامنه‌ای، تداعیِ او از رشته‌تحولاتی است که راه به وضعیت، موقعیت و حفظ موجودیت حاکمیت می‌برند.  

«امنیت» از منظر اقشار مردم ایران، شرایطی است که شغل، معیشت، درآمد، عقیده، آزادیِ امروز و آینده‌شان را تأمین و تضمین کند.

«امنیت» از منظر یک اپوزیسیون این است که بتواند تجمع بگذارد، آزادی عقیده و تبلیغات داشته باشد، آزادی آموزش و انتشارات داشته باشد، به حاکمیت انتقاد کند، از آن پرسش و حسابرسی نماید و فعالیت‌هایش تضمین حقوقی و قانونی داشته باشند.

«امنیت» برای یک زندانی این است که وکیل مستقل داشته باشد، عقیدهٔ دل‌خواهش را داشته باشد و به‌خاطر آن شکنجه نشود، تبعید نشود، با خانواده‌اش ارتباط داشته باشد، هیچ اجبار حکومتی[مثل مصاحبه، توبه‌نامه] به او تحمیل نشود و در پایان دوران محکومیت، آزاد شود.

«امنیت» برای یک زن این است که در برخورداری از امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و صنفی تضمین قانونی و حقوقی داشته باشد. در انتخاب نوع زندگی و عقیده و پوشش، اختیار و استقلال داشته باشد.

«امنیتٍ» متضمن آسودگیِ خاطر و امیدواری برای هر دانش‌آموز این است که والدینش پول کتاب و لوازم نوشتاری، لباس و تغذیه و نیازهای تحصیلی و تفریحی‌اش را داشته باشند و تا سطح دیپلم، از امکان تحصیل رایگان برخوردار باشد.  

«امنیت» از منظر انسانی این است که تسهیلات سیاسی و اقتصادی در ید طبقهٔ حاکم متمرکز نباشد و عموم اقشار اجتماعی و صنفی از موهبات آن برخوردار باشند.

 

مشاهده می‌شود که «امنیت» از منظر خامنه‌ای معطوف به امر حفظ قدرت و استیلای حکومتی است، اما «امنیت» از منظر اقشار و اصناف اجتماعی، یک ضرورت عام‌المنفعه برای تأمین بودن زیرساخت‌های اجتناب‌ناپذیر حیات انسانی و استیفای کرامت آدمی‌ست.

 

ب ـ شرارت

«شرارت» از منظر خامنه‌ای، تن ندادن به عقیده و سیاست حاکمیت، داشتن عقیده و سیاستی مستقل و خلاف حاکمیت است. از منظر خامنه‌ای، حسابرسیِ شهروندان و به‌طور مضاعف حسابرسی تشکل‌های مستقل از حاکمیت و تلاش برای رفع سلطهٔ مطلق حاکمیت بر همهٔ امور، «شرارت» است.

«شرارت» از منظر اقشار مردم ایران، شرایطی تحمیلی است که معیشت و زیست طبیعی‌شان همواره در معرض آسیب دیدن از سیاست و اقتصاد باشد و عقیده و آزادی‌شان همواره زیر تیغ تهدید و سرکوب.  

«شرارت» از منظر یک اپوزیسیون این است که حاکمیت نمی‌گذارد از حق قانونیِ آزادی عقیده و فعالیت و مخالفت برخوردار باشد و همواره تیغ سرکوب و زندان و کشتار بالای سرش است.

«شرارت» از منظر یک زندانی این است که از حق داشتن وکیل مستقل، باور به عقیدهٔ دل‌خواهش برخوردار نباشد و در مقابل شکنجه و تبعید و اقرار توأم با تهدید، هیچ مرجع دادرسی نداشته باشد.

«شرارت» از منظر یک زن این است که هویت انسانی، استقلال شخصی‌ و حق انتخاب آزادانه‌اش همواره تحت سرکوب و تحمیل جنسیتی و روانی واقع شود و حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی‌اش با توجیهات عقیدتی و مذهبی ضایع گردد.

«شرارت» از منظر یک دانش‌آموز این است که والدینش به‌خاطر نداشتن شرایط و امکان تأمین هزینه‌های تحصیلی‌اش شرمندهٔ او باشند و او مجبور به ترک تحصیل، کودک کار و کودک زباله گرد شدن بشود و همواره اجبارات استثمار، تعدی و بی‌آیندگی تعقیبش کنند.  

«شرارت» از منظر انسانی این است که طبقات ممتازهٔ حوزه‌های سیاست و مذهب، به‌دلیل برخوردار بودن از قدرت تحمیل اجبارات سیاسی و نظامی و ثروت، ارادهٔ خود را با اعمال جبارانهٔ فاصلهٔ طبقاتی، بر شهروندان تحمیل کنند و بدین‌وسیله، موجب بروز انواع تباهی و نکبت و شر شوند.

 

نتیجه‌گیری

وضعیت بحرانیِ زیست و معیشت اقشار اجتماعی،

اپوزیسیون تبعیدی و زندانی و اعدامی،

 زندانی بدون وکیل و حبس اضافه بر دوران محکومیت و قتل عامی،

 زنان گرفتار مزاحمان مذهبیِ حکومتی و قانون و مذهب تبعیض جنسیتی،

دانش‌آموزان تارک تحصیل و کودکان کار و دختران خیابانی

و تحمیل عامدانه و جبارانهٔ فاصلة طبقاتی، بیکاری، گرانی، تورم و شیوع روان‌پریشی بر اثر سیاست حاکمیت موسوم به «جمهوری اسلامی»، همگی مظاهر دقیق «شرارت» حکومتی با هدف تأمین «امنیت» حفظ نظام هستند.

این واقعیت دارد که اکثریت مردم ایران برای کسب «امنیت» همه‌جانبه، سال‌به‌سال مبارزهٔ خود با حاکمیت ولایت فقیه را گسترش می‌دهند تا از «شرارت» نهادینه‌شده در عقیده، تفکر، نگرش و ساختار این حاکمیت خلاص شوند و نیز تجربه کرده‌اند که نتیجهٔ مطلوب، فقط با سرنگونیِ کانون »شر»، میسر خواهد شد.

آلمان در واکنش به اعدام جمشید شارمهد، سفیر خود را از ایران فراخواند و کاردار رژیم را احضار کرد

 

آلمان در واکنش به اعدام جمشید شارمهد، سفیر خود را از ایران فراخواند و کاردار رژیم را احضار کرد

وزارت‌خارجه آلمان
وزارت‌خارجه آلمان

وزارت امور خارجه آلمان روز ۸ آبان اعلام کرد که در واکنش به اعدام جمشید شارمهد، تبعه ایرانی-آلمانی، سفیر خود را از ایران فراخوانده و کاردار رژیم ایران را برای اعلام اعتراض شدید خود به این اقدام احضار کرده است.

به گزارش رویترز، وزارت امور خارجه آلمان در پلتفرم «ایکس» اعلام کرد: «ما اعتراض شدید خود نسبت به این اقدام رژیم ایران را اعلام کرده و حق انجام اقدامات بیشتر را برای خود محفوظ می‌داریم». آنالنا بائربوک، وزیر امور خارجه آلمان، پس از ابلاغ رسمی محکومیت آلمان به وزیر امور خارجه رژیم ایران، سفیر آلمان در تهران را نیز فراخوانده است.

این تصمیم پس از آن گرفته شد که مرکز رسانه قوه قضاییه رژیم آخوندی اعلام کرد حکم اعدام شارمهد، که به اتهامات امنیتی در ایران محاکمه شده بود، صبح دوشنبه ۷ آبان پس از تأیید دیوان عالی کشور به اجرا درآمد. پیش از این، اولاف شولتس، صدراعظم آلمان و بائربوک، وزیر امور خارجه، این اقدام را به‌شدت محکوم کرده بودند.