۱۴۰۳ آبان ۲۷, یکشنبه

محمد عفیف مسئول رسانه‌ای حزب‌الله لبنان در حمله هوایی اسرائیل کشته شد

 محمد عفیف مسئول رسانه‌ای حزب‌الله لبنان در حمله هوایی اسرائیل کشته شد


محمد عفیف، مسئول رسانه‌ای حزب‌الله در حمله هوایی اسرائیل به منطقه «راس النبع» در بیروت، پایتخت لبنان کشته شد.

منابع العربیه: سه تن از همراهان محمد عفیف، در حمله هوایی اسرائیل به منطقه «راس النبع» در بیروت، پایتخت لبنان کشته شدند

منابع العربیه، یکشنبه 27 آبان تاکید کردند که محمد عفیف، مسئول رسانه‌ای حزب‌الله در حمله هوایی اسرائیل به منطقه «راس النبع» در بیروت، پایتخت لبنان کشته شد.

به گزارش خبرگزاری «رویترز» در این حمله، اسرائیل دفتر حزب بعث سوریه در منطقه راس النبع را هدف قرار داد.

این منابع تاکید کردند که این حمله هوایی منجر به مجروح شدن تعدادی دیگر و ویرانی بزرگی در مکان وقوع حمله شد.

مرکز عملیات فوریت‌های بهداشت عمومی وزارت بهداشت عمومی با صدور بیانیه ای اعلام کرد که حمله اسرائیل به راس النبع به کشته‌شدن دست‌کم یک نفر و زخمی شدن سه تن دیگر منجر شد.

این مرکز همچنین تاکید کرد که کار آواربرداری همچنان ادامه دارد.

ارتش اسرائیل در ساعات گذشته حملات هوایی خود را علاوه بر جنوب به مرکز بیروت گسترش داد. این حملات شامل مناطق الشياح، عين الرمانه و برج الراجنه شد که در این بمباران یک ساختمان 12 طبقه در برج البراجنه کاملا ویران شد.

هشدار اسرائیل به مناطقی در جنوب لبنان

آویخای ادرعی، سخنگوی عرب‌زبان ارتش اسرائیل، یکشنبه 27 آبان در توییتی در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی «ایکس» به ساکنان مناطق برج البراجنه، الحدث و الشیاح در حومه جنوبی بیروت هشدار داد که مراکز و ساختمان‌هایی را که نقشه آنها در توئیت او ضمیمه شده، تخلیه کنند.

هنوز یک ساعت از این هشدار نگذشته بود که بمباران‌ها در 3 نوبت عملا از منطقه الحدث آغاز شد و ستون‌های دود غلیط ناشی از انفجارها، آسمان این منطقه را فراگرفت.منطقه الشیاح و اطراف منطقه عین‌الرمانه (با اکثریت مسیحی) نیز هدف بمباران قرار گرفتند که به انهدام یک ساختمان 12 طبقه انجامید. بر اساس آخرین اخبار، منطقه برج البراجنه نیز هدف حمله هوایی قرار گرفت.

همچنین اسرائیل، در پی تهدیدات خود، منطقه حاره حریک نزدیک به یکی از کلیساها را هدف قرار داد که طبق ادعای ارتش اسرائیل، تاسیسات حزب‌الله در نزدیکی آن قرار دارد.العربیه فارسی

مرکز بیروت زیر آتش حملات اسرائیل؛ یک فرمانده حزب‌الله کشته شد

 مرکز بیروت زیر آتش حملات اسرائیل؛ یک فرمانده حزب‌الله کشته شد


بمباران مار الیاس در مرکز بیروت

در دومین حمله هوایی اسرائیل به قلب بیروت در روز یکشنبه، منابع رسمی اعلام کردند در بمباران منطقه مار الیاس، دو نفر کشته و 13 نفر زخمی شدند که حال دو تن از آنان وخیم گزارش شده است.

به گزارش منابع «العربیه»، هدف این حمله هوایی یک فرمانده نظامی حزب‌الله به نام «محمود ماضی» بود. این منابع تأیید کردند که اسرائیل منطقه مار الیاس را با دو موشک هدف قرار داده است.
در حالی که برخی رسانه‌های محلی گزارش دادند که این حمله گروه «جماعت اسلامی» را هدف قرار داد، عماد الحوت، نماینده این گروه در لبنان، هرگونه حمله به مقر یا اعضای این گروه را تکذیب کرد.

الحوت در این باره به «خبرگزاری فرانسه» گفت: «در منطقه‌ای که هدف حمله قرار گرفته، هیچ مرکزی از جماعت اسلامی وجود ندارد و هیچ‌یک از اعضای این گروه نیز هدف قرار نگرفته‌اند.» رسانه‌های محلی افزودند صدای این انفجارها در سراسر بیروت شنیده شد و هیچ‌گونه هشداری صادر نشده بود.
از سوی دیگر، یک منبع امنیتی لبنانی اعلام کرد که این حمله، یک فروشگاه تجهیزات الکترونیکی را هدف قرار داده است.
این حملات نشان‌دهنده گسترش دامنه اهداف اسرائیل در بیروت است. پیش از این، در حمله‌ای به منطقه رأس النبع، محمد عفیف، مسئول رسانه‌ای حزب‌الله و سه نفر دیگر از جمله دستیارش محمود الشرقاوی، کشته شدند. این حمله، که دفتر حزب بعث سوریه در بیروت را هدف قرار داد، از نخستین حملات به این منطقه از زمان آغاز تنش‌ها بود.
علاوه بر این، صبح یکشنبه، منطقه شیاح در اطراف عین الرمانه، با اکثریت جمعیت مسیحی، هدف حمله هوایی اسرائیل قرار گرفت که منجر به تخریب کامل یک ساختمان 12 طبقه شد. مناطق برج البراجنه و الحدث نیز هدف حمله‌های جداگانه‌ای قرار گرفتند.العربیه فارسی

لیندسی گراهام از بنیامین نتانیاهو خواست تأسیسات اتمی ایران را بمباران کند

 لیندسی گراهام از بنیامین نتانیاهو خواست تأسیسات اتمی ایران را بمباران کند

لیندسی گراهام و بنیامین نتانیاهو در بلندی های جولان © .

کمتر از دو هفته پس از انتخاب دونالد ترامپ، لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه، در جریان سفرش به اسرائیل به همراه دیگر سناتورهای آمریکایی از بنیامین نتانیاهو خواست که تأسیسات اتمی جمهوری اسلامی ایران را بمباران کند و نسبت به حمایت آمریکا از چنین اقدامی مطمئن باشد.

سناتور بانفوذ جمهوری‌خواه تأکید کرد که آمریکا از حملۀ اسرائیل به تأسیسات اتمی ایران حمایت می کند. دفتر سناتور جمهوری‌خواه حمایت علنی و صریح آمریکا از اسرائیل را در مقابل تهدید جمهوری اسلامی ایران ضروری خواند.  

علاوه بر لیندسی گراهام دیگر سناتورهای جمهوری‌خواه آمریکا نیز پیش از این حمایت خود را از چنین اقدامی اعلام کرده‌اند. دفتر لیندسی گراهام تصریح کرده است که به اعتقاد سناتور جمهوری‌خواه اسرائیل بهترین دوست آمریکا است. گراهام با اشاره به نگرانی های شدید اسرائیل از برنامۀ اتمی ایران در حال حاضر، خطاب به بنیامین نتانیاهو گفت : "هر آنچه لازم است برای جلوگیری از دستیابی آیت الله ایران به توان تولید سلاح اتمی انجام بدهید." به گفتۀ لیندسی گراهام "آیت‌الله مجهز به سلاح اتمی تهدیدی حیاتی علیه اسرائیل و کابوسی برای جهان است."

سناتور جمهوری‌خواه جلوگیری از دستیابی رهبر جمهوری اسلامی به سلاح اتمی را به سود منافع آمریکا دانست و لحظۀ کنونی را برای اسرائیل و جهان حسّاس و خطرناک توصیف کرد.

او سپس گفت "بهترین شیوۀ دستیابی به صلح در منطقه فلج کردن و تضعیف کردن رژیم اسلامی ایران است." وی گفت که "جمهوری اسلامی ایران منشاء اغلب جنگ‌های خاورمیانه است." لیندسی گراهام سپس در یک کنفرانس خبری در اورشلیم پیش از سفر به ریاض عربستان را به عادی کردن مناسباتش با اسرائیل فراخواند و افزود که رهبران جمهوری اسلامی بیش از هر سلاح دیگری از عادی شدن مناسبات اسرائیل و عربستان می‌ترسند.  ار اف ای

بشار اسد ادامۀ حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه را دیگر عملی نمی‌داند

بشار اسد ادامۀ حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه را دیگر عملی نمی‌داند



ملاقات بشار اسد با وزیر دفاع جمهوری اسلامی © .

عزیر نصیرزاده، وزیر دفاع جمهوری اسلامی ایران، امروز یکشنبه هفدهم نوامبر در رأس یک هیئت بلندپایه وارد دمشق شد و علاوه بر همتای سوری خود، با بشار اسد، رهبر رژیم دمشق، نیز ملاقات کرد. مقامات دو کشور دربارۀ جزئیات گفتگوهای خود اظهار نظری نکرده‌اند. با این حال، در پایان این ملاقات، بشار اسد در پیامی کوتاه در تلگرام تأکید کرد که "مبارزه برای از میان بردن تروریسم وظیفه‌ای منطقه‌ای و بین‌المللی است زیرا خطرات آن تهدیدی علیه همه مردمان جهان است."

با این اظهارات، از قرار رهبر رژیم دمشق به مقامات ایران گفته است که جمهوری اسلامی ایران دیگر نمی‌تواند به بهانۀ "مبارزه با تروریسم" در سوریه بماند و نیروی نظامی در این کشور مستقر کند. اظهارات رهبر دمشق در عین حال گویای نزدیکی هر چه بیشتر او به مواضع کشورهای عرب منطقه و خلیج فارس است به ویژه پس از ضربات سنگین اسرائیل به حزب الله و حماس و شرط اسرائیل برای پذیرش آتش-بس در لبنان : یکی از شروط اصلی بنیامین نتانیاهو برای پذیرش آتش‌بس در لبنان، یعنی توقف حملات به حزب‌الله توقف ارسال اسلحه از سوی جمهوری اسلامی به حزب الله از طریق خاک سوریه است.

جیمز جفری، دیپلمات آمریکایی، صریحاً گفته است که واشنگتن و تل آویو از نزدیکی بیشتر بشار اسد به دولت‌های عرب منطقه به منظور دور کردن رژیم اسد از تهران و جلوگیری از ارسال سلاح های جمهوری اسلامی به حزب الله حمایت می‌کنند. دیپلمات آمریکایی همچنین گفته است که روسیه نیز از این گرایش پشتیبانی می‌کند و خواستار توقف حملات ایران و نیروهای نیابتی‌اش به اسرائیل است (موافقت پوتین جزیی از سازش احتمالی مسکو با رئیس جمهوری منتخب آمریکا، دونالد ترامپ، برای پایان دادن به جنگ اوکراین است).

اگر چه جمهوری اسلامی ایران رژیم بشار اسد را جزء مهم محور مقاومت علیه اسرائیل معرفی می‌کند، اما، از آغاز جنگ میان اسرائیل و حماس رژیم بشار اسد حتا از موضعگیری در خصوص عملیات نظامی گستردۀ اسرائیل در غزه و لبنان خودداری کرده است.

به گفتۀ دیپلمات آمریکایی در نتیجۀ فشارها و تهدیدهای اسرائیل و آمریکا و نیز ترکیه و دیگر کشورها مواضع بشار اسد (در قبال جمهوری اسلامی ایران) تغییر کرده است.

سفر وزیر دفاع جمهوری اسلامی و هیئت همراه وی به سوریه به فاصلۀ کمتر از دو روز پس از سفر علی لاریجانی، فرستادۀ ویژه علی خامنه‌ای، به بیروت و دمشق صورت گرفت. در این سفر علی لاریجانی حامل دو پیام خامنه‌ای برای نبیه بری، رهبر پارلمان لبنان و متحد حزب‌الله، و بشار اسد بود.

اما، به گفتۀ تحلیلگران عرب استقبال تحقیرآمیز از علی لاریجانی و همراهانش در فرودگاه بین‌المللی بیروت نشان داد که با متلاشی شدن ساختارها و فرماندهی نظامی و سیاسی حزب الله، تهران جایگاه و نفوذ گذشتۀ خود را در لبنان از دست داده است.

در فرودگاه بیروت کلیه متعلقات علی لاریجانی و همراهانش مورد تجسس دقیق پلیس قرار گرفت و استقبال از فرستاده و مشاور رهبر جمهوری اسلامی در تالار اختصاصی شخصیت های دیپلماتیک صورت نگرفت. بر خلاف گذشته نیز اعضای سپاه پاسداران و حزب الله لبنان اجازه نیافتند استقبال از نمایندۀ مستقیم تهران را برعهده بگیرند. به گفتۀ ناظران استقبال از علی لاریجانی با همین سردی یا بی اعتنایی در فرودگاه دمشق صورت گرفت.

به گفتۀ تحلیلگران عرب نه فقط علی لاریجانی در سفر به دمشق متوجه تغییر مواضع بشار اسد شد، بلکه خود بشار اسد می داند که ادامۀ نزدیکی با حکومت ورشکستۀ اقتصادی ایران به ویژه پس از انتخاب دونالد ترامپ دیگری سودی برای سوریه ندارد. همین منابع می‌گویند که نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، صریحاً رهبر دمشق را تهدید کرده که ادامۀ سیاست های گذشتۀ او در همسویی با تهران وی را با سرنوشتی مشابه سرنوشت اسماعیل هنیه و حسن نصرالله روبرو خواهد کرد.  

حضور خامنه‌ای در مجلس ختم خودش!

 

حضور خامنه‌ای در مجلس ختم خودش!

حضور خامنه‌ای در مجلس ختم خودش!
حضور خامنه‌ای در مجلس ختم خودش!

حضور خامنه‌ای در مجلس ختم خودش!


«حکم‌رانی فضای مجازی»! نام دیگر «فیلترینگ»

 

«حکم‌رانی فضای مجازی»! نام دیگر «فیلترینگ»

 «حکم‌رانی فضای مجازی»! نام دیگر «فیلترینگ»
«حکم‌رانی فضای مجازی»! نام دیگر «فیلترینگ»

یکی از وعده‌های دجالگرانهٔ پزشکیان، در سیرک انتخابات ریاست‌جمهوری «رفع فیلترینگ اینترنت بود. این در حالی است که خروجی جلسه‌های مختلف نهاد سرکوبگرانهٔ موسوم به «شورای عالی فضای مجازی» هم‌چنان ضد و نقیض است و هیچ اتفاق تازه‌یی در این عرصه رخ نداده است. کش‌واکش‌های این داستان و رفت‌ و‌ برگشتهای آن یک ماجرای لو رفته در نظام ولایت فقیه است تا جایی که خودشان هم می‌نویسند: «با اخبار رفع فیلترینگ همه را سر کار می‌گذارند»! (همشهری آنلاین. ۲۵ آبان ۱۴۰۳)

به‌رغم داستان‌سرایی‌های فریبنده حول سوپرمن بازیهای پزشکیان برای رفع فیلترینگ، آخوند قاسم روانبخش، نایب‌رئیس اول کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس ارتجاع گفت: «برداشتن فیلترینگ به شورای عالی فضای مجازی برمی‌گردد و در آنجا باید مصوب شود و این‌طور نیست که رئیس‌جمهور دستور دهد و این کار انجام شود.» (همان منبع)

یکی از رسانه‌های رژیم هم در این زمینه آب پاکی روی دست آنانی ریخت که به رفع فیلترینگ در نظام جهل و جنون چشم دوخته‌اند.

«حتی رئیس‌جمهور نیز تأکید کرده است که طرح دولت برای رفع فیلترینگ به‌معنای رها کردن فضای مجازی نخواهد بود. به اعتقاد کارشناسان و فعالان نیز نباید انتظار رفع گسترده فیلترینگ را داشت» (دنیای اقتصاد. ۲۵ آبان ۱۴۰۳)

چرا؟... زیرا اینترنت و گردش آزاد اطلاعات برای استبداد قرون‌وسطایی حاکم بر ایران مانند تاباندن آفتاب تموز بر لجن‌زار تاریک است. این حکومت بازمانده از اعصار زمهریری تاریخ بیش از ۴دهه تلاش کرد، جامعهٔ ما را به یک زندان بزرگ تبدیل کند؛ زندانی مخوف با درهای بسته و پنجره‌های مسدود که در پشت دیوارهای بلند و قطور آن کسی حق ندارد به چیزی جز آن‌که مستبد بزرگ (ولی‌فقیه) می‌اندیشد و می‌خواهد، فکر کند. طبق این تفکر موریانه‌خورده، داشتن آزادی بیان، حق برخورداری از مطبوعات آزاد، دگراندیشی، داشتن عقیدهٔ مخالف و تنوع آرا جرم است؛ جرمی که مجازات آن، سیاه‌چال، شکنجه و حذف فیزیکی است. در این زندان تنها یک جنس از رسانه حق فعالیت دارد؛ رسانه‌یی که مجیز ولایت فقیه را بگوید و مروج گفتمان او باشد. سرکوب را جار بزند و تفتیش عقاید را ارزش بداند. تروریسم را اشاعه دهد و به شلاق بستن بی‌گناهان و اعدام آنها را در ملأعام حق طبیعی حکومت بداند.

این استبداد توتالیتر و مبتنی بر سوءاستفاده‌ٔ دجالگرانه از دین، از ابتدای پیدایش، تاریخ، اقتصاد، سیاست، آموزش، فرهنگ، هنر، کتاب، مطبوعات، تلویزیون، تئاتر، سینما، ارتباطات جمعی، مناسک عمومی و همه چیز سرزمین ما را به گروگان گرفت، به رنگ خود درآورد، سانسور و تحریف کرد یا از سر راه برداشت و قلع و قمع نمود.

اکنون جامعهٔ ایران سیاسی‌تر و هوشیارتر از هر برههٔ دیگر شده است. عبور این جامعهٔ پویا و بیدار از چند قیام سراسری باعث شده است که دیگر این استبداد قرون‌وسطایی را برنتابد. فیلترینگ، ابزار حکومت برای مقابله با کانون‌های شورشی، جریان سیال براندازی و نیز ارتباط قیام‌آفرینان با یکدیگر است. با نخستین جرقه‌های قیام و گسترش آن، نخستین کار متولیان اختناق فیلترکردن اینترنت است. مردم نیز با ابداع راه‌کارهای مختلف به جنگ با آن رفته‌اند. به اعتراف رسانه‌های حکومتی «فیلترینگ در سال‌های گذشته نه تنها به کاهش کاربران منجر نشده، بلکه به‌دلیل گسترش نیاز‌های ارتباطی و اقتصادی مردم، آنها را به سمت خرید فیلترشکن‌ها و استفاده از راههای جایگزین سوق داده است» (تابناک. ۲۳آبان ۱۴۰۳).

بارها افشا شده است که بازار فیلترشکن‌ها در دست همین حکومت و آقازاده‌های دردانه است و سودهای کلان از آن به جیب می‌زند. اصرار بر حفظ فیلترینگ، هزینه‌های کمرشکن بر مردم تحمیل کرده است. به‌عبارت دیگر حکومت از یک‌طرف اینترنت را فیلتر می‌کند و از طرف دیگر مافیای فیلترشکن را پروار می‌نماید.

عباس عبدی یک بار این تجارت پردرآمد را به رخ رقیب کشید؛ با این ملاحظه که او به جای افشا کردن دست‌های پشت پرده، از عنوان کلی «اپراتورها»! استفاده کرد:

«فیلترینگ نام درستی برای اقدامی که می‌خواهند انجام دهند یا در گذشته انجام دادند، نیست، بلکه نام درست آن، توزیع و عرضه و فروش فیلترشکن و افزایش حجم ترافیک و کسب سود بیشتر برای اپراتورها است. در حقیقت این یک طرح اقتصادی است و نه طرح سیاسی یا فرهنگی. پوشش آن طرح فرهنگی و رسانه‌یی است، واقعیت آن طرحی اقتصادی با هدف کسب درآمد بیشتر است» (عباس عبدی. اعتماد. ۱۵مرداد۹۹)

تا آنجا که به این حکومت برمی‌گردد تا روز سرنگونی یک ساعت هم از اعمال اختناق و سرکوب کوتاه نمی‌آید. آنچه تحت نام «رفع فیلترینگ» از سوی اصلاحاتی‌ها حلوا حلوا می‌شود، نوع جدیدی از کلاشی و فریب است. عناوینی مانند «حکم‌رانی فضای مجازی»! نام دیگر فیلترینگ و تداوم آن است. اگر روزی سانسور، تحریف، تروریسم، اعدام و سرکوب را کنار بگذارد، آن روز دیگر وجود نخواهد داشت.

البته باید تأکید کنیم که سرنگونی این رژیم هیچ‌گاه پشت رفع فیلترینگ نمی‌ماند. ضرورت براندازی، یک حس القا شونده از خارج از مرزهای ایران نیست تا بتوان آن را با فیلترینگ خشکاند. چه با فیلترینگ و چه بدون آن، باید سرنگون شود و سرنگونش خواهیم کرد.

۱۴۰۳ آبان ۲۱, دوشنبه

صد روز با دولت پزشکیان؛ تجربه تلخ در عرصه سیاست خارجی

صد روز با دولت پزشکیان؛ تجربه تلخ در عرصه سیاست خارجی



 مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور اسلامی ایران، در نشست بریکس

در صد روز اول دولت مسعود پزشکیان، سیاست خارجی که می‌بایست بر مدار «تعامل با دنیا و رفع تحریم‌ها» قرار گیرد زیر ضربات مناقشه خاورمیانه و مبادلات تسلیحاتی با روسیه به مسیر متضادی رفت. همسوشدن پزشکیان با «توهم نگاه به شرق» نیز گشایشی بوجود نیاورده است. روی‌کار آمدن ترامپ نیز وضعیت را لزوماَ آسان‌تر نکرده است.

دولت مسعود پزشکیان هفتم مرداد با انجام مراسم تحلیف کار خود را آغاز کرد و حالا صد روز از زمامداری آن می‌گذرد. گرچه حضور تعدادی از زنان و چهره‌های سیاسی وابسته به اقلیت سنی کشور در ساختار دولت و نیز برخی اقدامات غیرراهبردی، در بخش مثبت کارنامه این دولت قابل مشاهده‌اند ولی هنوز معلوم نیست این گزینش‌ها و اقدامات در کارکرد دولت از جمله در تامین حقوق زنان و اقلیت‌ها و تحقق سایر وعده‌های انتخاباتی پزشکیان تا چه حد موثر واقع شود.

این در حالی است که در مجموع، کارنامه دولت با همان برنامه حداقلی و مبتنی بر «وفاق» با سایر بخش‌های بالادستی حکومت هم که در کارزار انتخاباتی پزشکیان مطرح شد، فاصله‌ای عظیم دارد.

در عرصه داخلی هنوز از رفع فیلترینگ از شبکه‌های فضای مجازی به عنوان «فوری‌ترین اقدام اجتماعی و اقتصادی» خبر و نشانه‌ای در دست نیست و مقام‌های ریز و درشت دولت با امید دادن به مردم که «بالاخره برداشته می‌شود» آن‌ها را به «صبر و شکیبایی» فرا می‌خوانند.

توقف اقدام موسوم به «طرح نور» و خشونت علیه زنان و جوانان هم کماکان رسمیت و موضوعیت نیافته، سهل است که دولت کم‌وبیش در چالش ابلاغ قانون «عفاف و حجاب» قرار دارد و دست‌کم به اجرای آن در ادارات و موسسات عمومی روی خوش نشان داده است.

تصویب «ای‌ای‌تی‌اف» که می‌تواند انسداد و فلج‌شدگی ارتباطات بانکی ایران با جهان خارج را تا حدودی رفع کند نیز در محاق است و مجمع تشخیص مصلحت نظام به حرف و حدیث‌های دولت در باره این تصویب وقعی نگذاشته است، زیرا به نظر نمی‌آید که علی خامنه‌ای هم نظر مساعدی به این موضوع داشته باشد.

در مجموع، دولت پزشکیان همچنان در عمده‌ترین مشکلات کشور، یعنی وضعیت بد اقتصادی و معیشتی، تورم بالا، رکود صنعتی و حل ناترازی‌های انرژی اقدام معناداری انجام نداده و به نظر می‌رسد که قطب‌نما و برنامه معینی هم ندارد. در کنار مقابله با فساد گسترده و رانت‌‌خواری و محدودسازی اقتصاد خصولتی، بخش بزرگی از حل مشکلات اقتصادی در گرو حل مشکلات با جهان خارج است، که در این زمینه هم تحول خاصی رخ نداده است.

اتفاق روز اول و یادآوری نکته‌ای مهم

به عبارت دیگر، در عرصه سیاست خارجی در بر همان پاشنه سابق می‌چرخد و و کارنامه دولت پزشکیان کم‌وبیش تهی مانده است.

شاید اتفاقی تصادفی بود که روز شروع به کار دولت چهاردهم با حمله به اقامتگاه اسماعیل هنیه، رهبر گروه افراطی حماس، در تهران مصادف شد و به گونه‌ای نمادین به یاد آورد که مناقشه با اسرائیل مشکل محوری در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که بدون حل آن سایر مشکلات در این عرصه هم شاید قابل حل نباشند.

در این صد روز، جمهوری اسلامی یک حمله و ضدحمله مستقیم با اسرائیل را تجربه کرده است که اگر خبرها درست باشد، ضدحمله اسرائیل ضربه‌ای موثر به توان نظامی و دفاعی ایران زده است. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی در تمامی دهه‌های گذشته سعی داشت که مقابله با اسرائیل، «محاصره این کشور» و نفی موجودیت آن را عمدتاَ از طریق گروه‌های نیابتی یا هم‌پیمان خود به پیش ببرد و درگیری مستقیمی با اسرائیل نداشته باشد. در بطن و متن حمله هفتم اکتبر به اسرائیل و جنگ غزه در یک سال گذشته اما، نه تنها نیروهای هم‌پیمان تهران ضرباتی اساسی متحمل شده‌اند و نابودی بخش بزرگی از کادر رهبری و توان تهاجمی آن‌ها را در پی داشته، بلکه خود جمهوری اسلامی نیز مستقیم و غیرمستقیم زیرضرباتی قرار گرفته است که لزوماَ توان تداوم حملات و ضدحملات پینگ‌پنگی اخیر را نخواهد داشت.

البته اسرائیل از ضرباتی که به جمهوری اسلامی و هم‌پیمانانش وارد کرده است هنوز بردی استراتژیک به دست نیاورده و بدون گردن نهادن به راه‌حلی منصفانه و عادلانه برای حل معضل تاریخی فلسطینی‌ها پیروزی راهبردی، «ایجاد خاورمیانه جدید» و دستیابی به امنیتی پایدار همچنان برایش توهم و دور از دسترس خواهد بود. ولی ضربات یادشده و تاکیدی که این ضربات بر ناترازی در معادلات قدرت میان تهران و هم‌پپیمانانش از یک سو و اسرائیل و متحدانش از سوی دیگر داشته‌اند برای تهران اساسی‌تری از آن بوده‌اند که بتواند در عمل و حتی در میان‌مدت به شعارها و گفتمان منطقه‌ایش ادامه دهد.

کشتار وسیع و وضعیت فاجعه‌آمیز در غزه و لبنان ناشی از نوع رویکرد نظامی اسرائیل هم مشروعیتی برای مواضع تهران به وجود نیاورده و لزوم تغییر این مواضع را بلاموضوع نکرده است. هنوز البته از تهران و از هسته سخت قدرت همان شعارهای سابق در مورد اسرائیل و نابودی آن به گوش می‌رسد و هنوز هم اخبار مربوط به مقابله‌های نظامی و غیرمتقارن حزب‌الله و حماس و حوثی‌ها (با یا بدون هماهنگی یا تهران) در رسانه‌های جمهوری اسلامی در ابعاد وسیع بازتاب می‌یابند، بدون آن که این عملیات لزوماً در عرصه معادلات واقعی قدرت تغییر اساسی ایجاد کند یا تهران را به هدف خود در نابودی اسرائیل نزدیک سازد.

دولت پزشکیان هم روایتی متفاوت را در این زمینه نمایندگی نمی‌کند. و هنوز هم صداهایی در میان اصلاح‌طلبان که در دعوت به تمکین به حقوق بین‌الملل و مصوبات سازمان ملل در مورد مناقشه خاورمیانه بلندتر و بلندتر می‌شود با تهدید و ارعاب و سرکوب روبرو هستند. با این همه به نظر می‌رسد که روند معادلات در منطقه و سیاست جمهوری اسلامی در وضعیتی قرار گرفته که بدون یک چرخش محسوس قابل تداوم نیست. بروز دور دیگری از حملات رفت‌وبرگشت میان ایران و اسرائیل به معنای نفی این گزینه نیست، بلکه می‌تواند وقوع آن را تسریع کند.

روی کارآمدن ترامپ؛ فرصت یا تهدید؟

مهم‌تر اما اتفاقی است که در صحنه سیاسی آمریکا افتاده است، و محاسبات تهران که شاید روی آمدن کامالا هریس حساب باز کرده بود را برهم زده است. تحلیل این بوده که حداکثر با همان سیاست «نه جنگ و نه مذاکره» و دورزدن گسترده تحریم‌ها بسان دولت بایدن و تهدید به ساختن بمب اتمی، بتوان مناسبات با جهان خارج را ادامه داد. تجربه دولت اول ترامپ اما سخت‌تر از آن بوده که از خاطره رهبران جمهوری اسلامی محو شده باشد و بتوان با همان سیاست‌های قبلی با دور دوم دولت او احیاناً کج‌دار و مریز ادامه داد.

دولت ترامپ برای جمهوی اسلامی و دولت پزشکیان، هم می‌تواند تهدید باشد و هم فرصت. فرصت به این معنا که او مانند دولت اول خود خواهان جنگ در این یا آن گوشه دنیا نیست. صحبت‌هایش در باره ضررهای تحریم‌های آمریکا برای قدرت دلار در جهان هم روزنه‌ای است که ناخشنودی‌اش را از تداوم این تحریم‌ها نشان می‌دهد. تأکیدش بر آسوده‌شدن از سایر بحران‌ها در جهان برای تمرکز بر معضل اصلی آمریکا (قدرت‌گیری چین) هم می‌تواند نکته مثبتی برای تهران باشد، چنان که رویکردش در جنگ اوکراین و تاکیدش بر پایان‌دادن سریع به آن هم در خدمت همین راهبرد است.

این‌ها اما، همچنان که در دور اول دولت ترامپ هم دیده‌ایم به این معنا نیست که مشکلاتی که واشینگتن با جمهوری اسلامی دارد را دستکم بگیرد یا آماده انعطاف بدون ما به ازا باشد. او در زمینه برنامه هسته‌ای به دنبال توافق‌نامه‌ای سخت‌تر و محکم‌تر از برجام است و با توجه به پیوندهای نزدیک‌ترش با اسرائیل در قیاس با دموکرات‌ها، در مورد سیاست جمهوری اسلامی در قبال خاورمیانه و اسرائیل نیز امتیازهای معین (ولو نه یک باره و ضربتی) از تهران طلب خواهد کرد. امتناع تهران از انعطاف در این زمینه‌ها و ایستادن بر موضع «نه جنگ و نه مذاکره»، بیش از پیش می‌تواند سبب‌ساز تنگ‌کردن حلقه تحریم و فشار علیه ایران باشد و دولت پزشکیان را با معضلات و ناکامی‌های بیشتری روبرو کند.

پزشکیان البته بسان سایر مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی گفته که «برای ما تفاوتی نخواهد داشت چه کسی در انتخابات آمریکا پیروز شده است»، ولی در عمل و در چارچوب شعارهای انتخاباتی‌اش که حل مشکل تحریم‌ها را اولویت خود عنوان کرد و هر روز هم از معضلاتی که تحریم‌ها برای دولت او ایجاد کرده سخن می‌گوید، در عمل خیلی هم فرق می‌کند که چه کسی ساکن کاخ سفید شود. او اگر بخواهد دولتش حداقلی از موفقیت داشته باشد، باید به فکر تدبیر و اعمال فشار دردرون حکومت برای گذار از راهبرد خامنه‌ای مبتنی بر «نه جنگ و نه مذاکره» و در جهت همراهی مناسب با شرایط جدید در جهت رفع تحریم‌ها باشد، ولو که موفق نشود و نهایتاً این جرأت و جسارت احتمالی را پیدا کند که در رفتاری شفاف با مردم دلیل این عدم توفیق را توضیح دهد.

البته بعید است ترامپ در رویکردش در قبال خواست‌ها و مقاصد اسرائیل و از جمله نحوه رویارویی با جمهوری اسلامی بسان دور اول و با اجابت تام و تمام این خواست‌ها عمل کند. از طرفی هم بعید است که تحولات منطقه بعد از هفتم اکتبر هم‌پیوندی دولت او با اسرائیل را در همان کم و کیف سابق نگهدارد وامنیت اسرائیل را صرفاً در چارچوب پیشبرد پروژه نزدیک‌سازی اسرائیل و کشورهای عربی (پیمان‌های ابراهیم) و بدون طرح راه‌حلی برای مشکل فلسطینی‌ها یا بدون سوق دادن قطعی جمهوری اسلامی به قبول توافقاتی تا حدودی مطلوب تهران، قابل تامین بداند.

از طرفی، حصول آتش‌بس در غزه و لبنان و نیز به جریان افتادن دوباره عادی‌سازی مناسبات میان اسرائیل و کشورهای عرب منطقه، به علاوه تاکید و تصریح کشورهای عربی منطقه در گفت‌وگوها و تماس‌های تنگاتنگ‌تری که با تهران پیدا کرده‌اند، پیش از پیش جمهوری اسلامی را احتمالاَ در وضعیتی قرار خواهد داد که از تجدیدنظر در سیاست‌های منطقه‌ای گریزی نداشته باشد؛ تجدیدنظری که اسرائیل را هم در داشتن بهانه برای به حاشیه‌راندن معضل فلسطینی‌ها و نفی حقوق آن‌ها با مشکل بیشتری مواجه خواهد کرد و نیز تجدیدنظری که لزوماَ با چهره‌ای مانند خامنه‌ای که نماد «سیاست فاجعه‌بار» کنونی بوده است، قابل انجام و باورپذیر نخواهد بود و کم و بیش باید چهره‌هایی مقبول‌تر آن را ارائه و نمایندگی کنند.

انتظارات عبث از «متحدان»

تجربه دولت اول ترامپ و درگیری مستقیم اخیر با اسرائیل، برای تهران این درک و دریافت را تقویت کرده است که «متحدانی» مانند چین و روسیه هم لزوماً با صدای بلند علیه دولت ترامپ یا محکومیت اسرائیل، در کنار جمهوری اسلامی نخواهند ایستاد و عمدتاَ جز موضعی احتیاط‌آمیز و فراخوان به کاهش تنش‌ها ابراز نخواهند کرد.

طرفه این که حمله اخیر اسرائیل به تاسیسات دفاعی و نظامی ایران ظاهراً توان کشور را در تأمین موشک و پهپاد برای روسیه در جنگ علیه اوکراین نیز کاهش داده است. ایران به دلیل همین نقشش در یکی دو سال اخیر آماج فشارها و تحریم‌های بیشتری از سوی غرب بوده است. پزشکیان تلاش کرد به غرب بقبولاند که در دوره او تسلیحاتی به روسیه صادر نشده است، تلاشی که ناموفق بود و دولت او شاهد تحریم‌های بیشتری تا حد ممنوعیت پروازهای ایران ایر به اروپا شد.

توهمی به نام «نگاه به شرق»

دولت پزشکیان تا کنون ناامید از گشایش در برداشتن تحریم‌ها و حل مسئله «اف‌ای‌تی‌اف» تلاش کرده که کم‌وبیش هم‌صدا با هسته سخت قدرت «نگاه به شرق» را حلاّل مشکلات عنوان کند. او که اخیراً در شانزدهمین اجلاس سران گروه بریکس شرکت کرده بود، ابراز امیدواری کرد که «حضور ایران در بریکس تاثیرگذاری ابزار تحریم‌های غیرمنصفانه را کاهش دهد». این در حالی است که حضور در بریکس و در پیمان شانگهای و نیز توافقات با حوزه یوروآسیا که از اضلاع «نگاه به شرق» جمهوری اسلامی به شمار می‌روند تا کنون، همچون «اقتصاد مقاومتی» در کاهش تأثیر تحریم‌ها و بیرون آوردن اقتصاد ایران از زیر بار فشار آن‌ها یا گشایش در معیشت مردم عملاَ تأثیر محسوسی نداشته‌اند.

تقریباً به جز ایران و روسیه سایر کشورهای عضو بریکس هم از این مجموعه نه به عنوان آلترناتیوی در برابر غرب، بلکه همچون گشایشی در متنوع‌کردن ابزارها، شرکا و افزایش قدرت مانور خود در جهان متمایل به چند قطبی شدن، نگاه می‌کنند. از همین رو اکثر آن‌ها در عین عضویت در بریکس مناسباتی تنگاتنگ هم با آمریکا و اروپا دارند و به توهماتی که در تهران راجع به امکانات و نقش بریکس رایج است مبتلا نیستند.

«وفاق»؛ زنجیری که بر دست و پای دولت است؟

در مجموعِ صد روز اول دولت پزشکیان در عرصه سیاست خارجی، اگر از برخی تحولات مثبت و البته نه لزوماً پایدار در مناسبات تهران و کشورهای عرب منطقه صرفنظر کنیم، نه تنها با گشایشی در تعامل با دنیا و حل مشکلات عدیده اقتصادی و بیرون‌آوردن ایران از انزوا توام نشده است، بلکه در اکثر عرصه‌ها با عقب‌نشینی و بدترشدن اوضاع همراه بوده است.

ریشه این وضعیت البته نه در در رویکرد و نیات خود دولت چهاردهم که در راهبردها و سیاست‌های هسته سخت قدرت و رهبر جمهوری اسلامی نهفته است.

وضعیت این صد روزه باید برای پزشکیان و دولتش بیش از پیش ثابت کرده باشد که بدون تغییر در شاکله‌های اصلی سیاست خارجی و منطقه‌ای جمهوری اسلامی، به ویژه با توجه به دست به دست شدن قدرت در کاخ سفید، تلاش‌های او برای «تعامل با دنیا و حل معضلات اقتصادی و معیشتی مردم» سترون خواهد ماند و حتی اوضاع بدتر از گذشته خواهد شد. منتهی با درک و روایتی که پزشکیان از «وفاق» و همراهی با هسته سخت قدرت در انجام برنامه‌هایش اشاعه داده است امیدواری به این که تجربه ناشی از صد روز تمشیت ناموفق امور، او و دولتش را به سوی ایجاد زاویه با رویکردهای هسته سخت قدرت و گفت‌وگو با مردم و روشنگری درباره این رویکردها سوق بدهد ودر کنار شرایط جدید منطقه‌ای و بین‌المللی فشار برای دست‌کشیدن از این سیاست‌های فاجعه‌بار داخلی و خارجی و گذار به سیاست‌هایی در راستای منافع ملی و خواست و آمال اکثریت جامعه را تشدید کند، هنوز اساس و مبنایی ندارد.

برای افتادن در چنین مسیری نیاز به چرخشی اساسی در تعریف «وفاق» و استوار کردن آن بر اولویت منافع و آمال اکثریت جامعه است.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.