۱۴۰۲ آذر ۱۹, یکشنبه

سیر تکاملیِ نفی تفکر ارتجاعی و دیکتاتوری از دانشگاه

 سیر تکاملیِ نفی تفکر ارتجاعی و دیکتاتوری از دانشگاه

سیر تکاملیِ نفی تفکر ارتجاعی و دیکتاتوری از دانشگاه
سیر تکاملیِ نفی تفکر ارتجاعی و دیکتاتوری از دانشگاه

 

نبرد طولانی دو نگرش به آموزش و دانشگاه

روز دانشجو اگر چه با یک واقعه‌ٔ سیاسی در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ پیوند خورده است، اما واکاوی سال به‌سال آن ما را به پشت‌ و پسله‌های چگونگیِ رابطه‌ٔ ناگزیر سیاست حاکم [و البته ایدئولوژی حاکم] با آموزش و دانشگاه می‌برد. این واقعیت به‌طور خاص پس از سلطه‌ٔ ارتجاع سیاسی ــ مذهبیِ آخوندی بر ایران، بسا بیش از گذشته آشکار شده است.

آشکار شده است که یکی از علل و ریشه‌های اصلیِ عقب‌ماندگی ایران در ادوار تسلط دیکتاتوریها، رویکرد و هدف حاکمیت در امر آموزش و پرورش به‌طور عام و دانشگاه به‌طور خاص بوده است.

آشکار شده است که همان‌طور که در عرصه‌ٔ سیاسی، جنگ اصلی در جغرافیای ایران بر سر آزادی و استبداد است، در عرصه‌ٔ علم و دانشگاه هم نبرد اصلی در آوردگاه همین دو نگرش به‌عنوان دو جبهه است؛

یکی دخالت دادن گرایش‌های اعتقادی و ایدئولوژیک را در امر آموزش و پرورش و آموزش عالی، خلاف پیشرفت علوم و ترقی جامعه می‌داند،

دیگری گرایش اعتقادی و ایدئولوژیک خود و منافع سیاسیِ خود را در موضوعات آموزش و مدیریت آن دخیل می‌کند.

یکی آزادی را از عرصه‌ٔ دانش جدا می‌کند و به بندش می‌کشد تا دانش را قوارهٔ حاکمیت‌اش کند،

یکی رابطه‌ٔ متقابل دانش و آزادی را ضرورت پیشرفت و ترقی و مکمل و تضمین هم می‌داند.

 

علت کثرت جنبش دانشجویی در ایران

در مقایسه‌ٔ تاریخ دانشگاه و دانشجوی ایران با اکثر کشورهای جهان، مشاهده می‌کنیم که اساساً کثرت و تداوم چندین دهه‌ٔ جنبش دانشجویی در ایران ــ برخلاف قلت آن در کشورهای دیگر ــ به‌دلیل تداوم دخالت دیکتاتوریهای شاهی و شیخی در جزئیات امور درس و آموزش است. هدف هم یکی بیش نیست: تحکیم سلطه‌شان و تضمین تداوم این سلطه بر نسل‌های بعدی و جامعه است.

در همین بررسی تاریخی، به یک رشته‌زنجیر طولانی از مشروطیت تا هم‌اکنون برمی‌خوریم. این زنجیر سیاسی ــ عقیدتی را در ۴۵ سال گذشته که ارتجاع خلص آخوندی مسلط بوده، قطورتر می‌بینیم؛ البته همه‌جانبه‌تر، تنیده بر ارکان آموزش و پرورش و دانشگاه و آموزش عالی می‌بینیم.

 

منطق دیالکتیکی چه می‌گوید؟

آیا این نشانی‌های جاری و تجربه‌شده، گویای علل بنیادین نبرد طولانیِ آزادی و استبداد در تاریخ معاصر ایران به‌طور عام و در ۴۵ سال گذشته به‌طور خاص نیستند؟ منطق قانون‌مند دیالکتیکی اثبات کرده است که این نبرد باعث تکثیر فکر و آرمان آزادی و نیروی آزادیخواه در ایران‌زمین، خاصه در عرصه‌ٔ آموزش و دانشگاه شده است. همین منطق قانون‌مند، مجازات اتودینامیک عاملان تحمیل ایدئولوژی و منافع سیاسی بر دانشگاه و دانشجو را در هیأت حاکمیت ولایت فقیه آشکار نموده است.

با اشراف به چنین منطق قانونمندی است که اصلاً تعجب نمی‌کنیم که رسانه‌های حکومتی ــ حتا در جنگهای باندی ــ پس از چهار دهه، اذعان به «دروس ارتجاعی در دانشگاه» کنند. توجه کنید؛ لفظ «ارتجاع» در عنوان چنین اذعانی رو به خود حاکمیت آخوندی، گویای تفوق علم و آزادی بر سلطه‌ٔ جهل و استبداد است.

 

چند وجه یک اعتراف با تأخیر چند دهه

سایت رویداد ۲۴ در مطلبی که به‌مناسبت روز دانشجو در ۱۴ آذر ۱۴۰۲ منتشر نموده، آن را با چنین عنوانی معرفی کرده است: «نخستین سرفصل‌های دروس ارتجاعی دانشگاه از کجا آمد؟».

تحمیل‌های ارتجاعیِ ضد علمی به دانشگاههای ایران طی ۴۵ سال گذشته، آن‌قدر آشکار بوده و هست و آن‌قدر تنفر جامعهٔ دانشگاهی و اجتماعی را برانگیخته است که این سایت حکومتی برای تشریح این تحمیل‌ها، از ادبیاتی استفاده کرده است که در سال‌های ۱۳۵۸ و ۵۹ در اعتراض به اهداف ارتجاع نوکیسه علیه دانشگاهها استفاده می‌شد:

«برخی رشته‌های دانشگاهی نه بر اساس ضرورت‌های عینی، بلکه بر اساس تفکرات سنتی و گاه ارتجاعی راه‌اندازی شدند. رشته‌هایی هم‌چون امر به معروف حاصل همین نگاه سنتی و نالازم به حوزه تحصیلات آکادمیک است. ایدئولوژی حاکمیت باعث شده رشته‌های دانشگاهی تأسیس شود که هیچ ارتباطی با بدنه جامعه نداشته باشند».

در ادامه، باز هم به نبرد دو جبهه‌ٔ آزادی ــ ترقی و استبداد ــ ارتجاع پیرامون آموزش و فرهنگ در تاریخ معاصر ایران اعتراف شده است:

«آموزش عالی به ما نشان می‌دهد که مواجهه ایرانیان با علوم جدید از سر «ضرورت» و «نیاز‌های عینی» بوده است. طبیعی بود که تفکر انتقادی و علوم تجربی مدرن مورد استقبال تام و تمام کسانی که در این فرهنگ زیسته بودند واقع نمی‌شد».

 

مشروطه‌خواهی و مشروعه‌خواهی از دیرباز موضوع یک نبرد همه‌جانبه از ۱۲۰ سال گذشته تاکنون ــ خاصه در ۴۵ سال حاکمیت آخوندی ــ بوده است. این نبرد هم‌چنان در عرصه‌ٔ اجتماعی و آموزش هم آوردگاه ترقی ــ نوآوری و سنتی ــ ارتجاعی است:

«با وقوع انقلاب مشروطه و تأکید بیشتر بر ضرورت مدرن سازی آموزش در کشور، دو گروه روحانیان سنتی و محافظه‌کاران شوونیست علم جدید را توطئه بیگانگان می‌دانستند» (همان).

 

کودتای ضدفرهنگی خمینی در اواخر فروردین ۱۳۵۹ علیه دانشگاههای ایران را باید چکیده و عصاره‌ٔ تاریخ نگرش ارتجاع و دیکتاتوری به عرصه‌ٔ علوم و دانش و رابطه‌ٔ مستقیم آن با پیشرفت یا عقب‌ماندگی جامعه دانست. آثار فعلی آن کودتای شکست‌خورده و تلاش برای بازسازی‌اش در خالص‌سازی و بسیجی کردن کنونیِ دانشگاه، حکایتی‌ست از یک آوردگاه به‌سرانجام نرسیده میان آزادی ــ دانش و ارتجاع ــ جهل که چنین انعکاسی درون حاکمیت داشته است:

«نقطه اوج گفتمان علم ملی ــ مذهبی در انقلاب فرهنگی پس از انقلاب۵۷ بود؛ بازگشتی بنیادین به میراث ماقبل مدرن. علوم مدرن و آموزش عالی در سال‌های آینده زیر سایه ایدئولوژی و هویت‌گرایی ملی ــ مذهبی قرار گرفت».

 

سرمایه‌ٔ نقدشده‌ٔ یک مسیر طولانی

واقعیت این است که طیف اکثریت ترقی و آزادی در دانشگاههای ایران، حل و فصل نهایی این نبرد تاریخی را با قیام‌ها برای سرنگونی نظام ملایان پیوند زده است. دانشگاههای ایران به‌طور خاص در قیام سال ۱۴۰۱ مهر بطلان تاریخی و همیشگی بر کلیت حاکمیت ولایت فقیه زده‌اند. آنچه در نهاد و جوهر دانشگاه و دانشجوی ایران جریان دارد، شتاب سیر تکاملیِ نفی ارتجاع و هر گونه دیکتاتوری از عرصه‌ٔ علوم و آموزش عالی به‌موازات عرصه‌ٔ سیاسی و اجتماعی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر